تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

تفسیر نوار قلب ECG

تفسیر نوار قلب ECG

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

۳ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

نكات مهم :

هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد .

منابع :

ـ مقدمه اي بر الكتروگرافي شامراث ترجمه دكتر هدايتي امامي و دكتر محمد رضا افراز 1377

ـ خواندن فوري الكتروكارديوگرام تاليف دكتر ديل دوبين ترجمه دكتر عسگريان و دكتر بابايي بيگي 1379

ـ اطلس الكتروكارديوگرافي تاليف دكتر قاروني 137

نوارقلب (الکتروکاردیوگرافی)

 

 

 

واحد سطح در نوار الكتروكارديوگرافي موج P ‚ QRS ‚ T ميباشد . ديس شارژ از گره سينوسي با وجود الكترود در داخل قلب قابل ثبت خواهد بود . بطور مثال در بلوك گره سينوسي ديس شارژ انجام ميگردد ولي اثري از موج P ديده نميشود .

در صورت فقدان موج P ‚ ديس شارژ انجام نشده يا اينكه ديس شارژ به دليل بلوك نواحي اطراف SA Node منتقل نشده است موج P عليرغم اينكه از ديس شارژ SA Node ناشي ميگردد ولي نماينده مستقيم اين ديس شارژ نيست همچنين داشتن موج P به تنهايي كافي نيست بلكه منشا و شكل آن نيز مهم است .

موج P وقتي به ديس شارژ نسبت داده ميشود كه داراي سه شرط زير باشد :

1ـ موج P در ليدهاي I ‚ II ‚ III ‚ AVF الزاما مثبت باشد ( I ‚ II بنا به عقيده بعضي مهمتر است ) پس بايد ديس شارژ از خود گره سينوسي آغاز شود . جهت وكتور از بالا به پايين و از راست به چپ است ( زيرا ابتدا دهليز راست و بعد دهليز چپ دپولاريزه ميشود ) . اين برايند در اكثر اشتقاقها ايجاد موج مثبت ميكند بخصوص در ليد I ‚ II ‚ AVF كه موج P بايد در اين سه ليد مثبت باشد .

2ـ در اشتقاق AVR الزاما موج P بايد منفي باشد .

3ـ در ليد V1 موج P معمولا بيفازيك ميباشد كه كامپوننت اول مثبت و نماينده دپولاريزاسيون دهليز راست ميباشد و كامپوننت دوم منفي و نماينده دپولاريزاسيون دهليز چپ ميباشد .

 

برايند نهايي اين دو نيرو ‚ نيرويي خواهد بود كه دپولاريزاسيون كلي دهليزهاست . موج دپولاريزاسيون دهليز راست چون به ليد V1 نزديك ميشود پس Deflection مثبت ايجاد ميكند ولي در دهليز چپ موج دپولاريزاسيون از ليد V1 دور ميگردد .

در ليد II موج P از اورلپ شدن موجهاي حاصل از دپولاريزاسيون دهليز راست و چپ ايجاد ميگردد ولي به دليل اين همپوشاني يك شكاف ظريف ( notch ) در موج P ليد II بوجود مي آيد كه اين بخاطر جهت محور دپولاريزاسيون دهليزها است .

عرض موج P بايد از 0.12 ثانيه (سه مربع كوچك /3box ) كمتر باشد و اگر زيادتر از اين مقدار باشد غير طبيعي است و ميتواند علامت بزرگي دهليز چپ باشد همچنين ارتفاع آن بايد از 2.5 ميلي متر ( 2.5 box ) كمتر باشد ‚ كه بطور مثال در بزرگي دهليز راست در ليد II شاهد موج P بلندتر از 2.5 mm هستيم .

 

كمپلكس QRS

Septal Branch اولين شاخه اي است كه از تنه اصلي هيس جدا ميشود و به وسط سپتوم در طرف چپ ميرسد و الياف پوركينژ در نهايت امواج را فقط به آندوكارد و ساب آندوكارد ميرسانند و از اين ناحيه به ميوكارد و سپس به اپيكارد انتقال امواج ‚ سلول به سلول انجام ميگيرد ( cell by cell ) .

ويژگي خاص سلولهاي قلبي منجر ميشود تا هدايت امواج از يك سلول به سلول بعدي بسرعت انجام گيرد و اين به خاطر مقاومت كم ( Low Resistance ) در سلولهاي عضلاني قلب ميباشد . بنابراين امواج تحويل سلول آندوكارد ميگردد و مدت 0.02 تا 0.04 ثانيه زمان طول ميكشد تا انتقال به سوي ديگر انجام شود و در مجموع اين زمان به 0.06 تا 0.07 ثانيه ميرسد بعد از دهليزها اولين جايي كه تحريك ميشود سپتوم بين بطني است و ابتدا طرف چپ سپتوم و سپس از چپ به راست دپولاريزاسيون منتقل ميشود و نهايتا نيروي ضعيفي ايجاد ميكند كه جهت آن از چپ به راست است . اين نيرو در اشتقاقهايي كه در طرف چپ قلب هستند مثل V5 و V6 ديفلكشن منفي و كوچك ايجاد ميكند اما در ليد V1 ديفلكشن مثبت و كوچك با ارتفاع معادل با V6 ايجاد ميكند زيرا در هر دو ‚ نيروي واحدي عامل آن ميباشد كه به اين نيرو Initial force ميگويند .

بعد از آن تمام قلب با هم دپولار ميشود و حدودا در يك زمان هر دو بطن دپولار ميگردد ‚ برايند اين نيروها قوي و جهت آن از بالا به پايين و از راست به چپ ميباشد زيرا ضخامت بطن چپ بيشتر بوده و نيروهاي چپ قلب قويتر است پس برايند آن به سمت چپ خواهد بود كه به آن Main force ميگويند .

اين نيرو در اشتقاقهاي V5 و V6 و همچنين I و II ديفلكشن مثبتي ايجاد ميكند كه موجي بزرگ و مثبت ميباشد و در اشتقاقهاي طرف راست موج عميق و منفي ايجاد كرده كه عمق آن با ارتفاع اشتقاقهاي سمت چپ برابر است .

اما قاعده يا Base قلب با تاخير دپولاريزه ميشود زيرا انتهاي bundle branch در قاعده قلب قرار ميگيرد ( راههاي خروجي بطن ها ‚ قاعده قلب است ( و اينجا آخرين محل دپولاريزاسيون ميباشد زيرا راه خروج خون بايد آخرين محل دپولار شدن باشد تا مانع عبور خون از قلب نگردد .

نيروي حاصل از دپولاريزاسيون قاعده قلب ‚ نسبت به Main Force ضعيفتر اما از Initial Force قويتر ميباشد .

 

اين نيرو از چپ به راست است و از اشتقاقهاي چپ دور شده و ديفلكشن منفي با عمق متوسط توليد ميكند در حاليكه اين نيرو به اشتقاقهاي راست نزديك شده و ديفلكشن مثبت با ارتفاع متوسط ايجاد ميكند . حاصل دپولاريزاسيون كلي بطن سه موج خواهد بود كه بطور قراردادي موج اول Q ( initial force ) و R ( main force ) و S ( terminal force ) نام دارد كه در طرف راست rSR` و در طرف چپ qRs است .

ريپلاريزاسيون بطني :

موج T به عنوان يك قاعده كه نماينده ريپلاريزاسيون بطنها است ‚ در جايي كه كمپلكس QRS مثبت است موج T مثبت و هر جا QRS منفي است موج T نيز منفي خواهد بود و همواره هم جهت با QRS خواهد بود .

PR interval از ابتداي P تا ابتداي Q ميباشد و حدودا 0.12 تا 0.20 ثانيه است و فاصله زماني است كه تحريك از گره سينوسي به الياف ميوكارد بطنها ميرسد كه محتمل ترين تاخير در AV node ميباشد .حتي در مقادير نرمال مثل 0.16 ثانيه بيشترين مقدارش متعلق به AV node ميباشد و كمتر از اين مقدار يعني از AV node عبور نكرده و از دروازه اصلي الكتريكي نگذشته است و محل عبور از by pass tract بوده يا اكتيويشن زودرس بطني بوده است .

از انتهاي P تا اول R ( نماينده تحريك الكتريسيته در خود AV node ) را PR segment ميگويند كه 0.06 تا 0.08 ثانيه ( 1.5 تا 2 مربع كوچك ) و حداكثر 0.10 ثانيه ( 2.5 مربع كوچك ) ميباشد و حداقل 0.06 ثانيه است .

از ابتداي Q تا انتهاي T كه QT interval نام دارد فاصله زماني مجموع دپولاريزاسيون و ريپولاريزاسيون در بطن ميباشد (ريپولاريزاسيون دهليزها در داخل QRS مستتر ميباشد ) .

QT interval در محدوده 0.40 تا 0.44 ثانيه ميباشد كه ميتواند در اثر مصرف داروهايي همچون كينيدين ‚ آميودارون و بعضي اختلالات يوني مثل هايپوكلسمي افزايش يابد و فوق العاده خطرناك ميباشد . اگر ضربان قلب كند باشد بطور طبيعي فاصله QT بلند شده و با ضربان قلب بالا اين مقدار كوتاه ميشود ‚ مقايسه فاصله QT در كنار ضربان قلب معني پيدا ميكند و اصطلاحا تصحيح ميشود .

روش اصلاح QT interval :

QTc = QT / √ RR

در روش ديگر در يك ضربان قلب معادل با 70 bpm مقدار QT بايد 0.40 ثانيه باشد . به ازاي هر 10 ضربان 0.02 ثانيه به 0.40 ثانيه اضافه يا كم ميكنيم . اگر ضربان قلب كمتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه اضافه و اگر ضربان قلب بيشتر از 70 bpm باشد 0.02 ثانيه كم مي كنيم .

HR 60 = 0.42 second

HR 80 = 0.38 second

QT در زنها كوتاهتر از مردها است .

محورها

 

الكترودهاي مربوط به دستگاه ECG به هر جاي بدن كه وصل گردد امواج قلبي را نشان ميدهد ولي اين موضوع الزاما نشاندهنده نصب صحيح ليدها و يك نوار قلب استاندارد نيست . به عبارت ديگر بينهايت اشتقاق ميتوان ترسيم و نصب كرد اما بطور معمول از حداقل آنها استفاده ميشود بنحوي كه بيشترين اطلاعات كسب گردد . علت انتخاب دستها فقط دسترس بودن آنها است ‚ طبق قانون فيزيك نيروها را به شرط موازي بودن ميتوان منتقل كرد مثلا ميتوان به جاي مچ دستها از كلاويكول راست و چپ استفاده كرد ولي بايد امتداد و تناسب حفظ شود و جهت جريان همواره از منفي به مثبت باشد .

 

چون محور مختصات بهتر درك ميشود پس به شرط موازي جابجا كردن ‚ همه محورها را ميتوان از يك نقطه عبور داد . اگر بخواهيم اشتقاقي بين ليدهاي I و II داشته باشيم محل بينابين آنها محلي خواهد بود بين دست راست و كرست ايلياك راست كه به آن Vector of Right arm ميگويند و در سمت چپ با همين ويژگي Vector of Left arm را داريم كه براي بدست آوردن آنها بايد دست و كرست ايلياك همان طرف را به هم وصل نماييم و پس از تقويت وكتورها ( augment ) بنامهاي AVF ‚AVL ‚ AVR خوانده ميشود .

ـ ليدهاي II , III, AVF انگار آينه ديواره تحتاني قلب هستند و وجود تغييرات در حداقل دو ليد از آنها براي تشخيص الزامي است .

ـ همچنين ليدهاي I, AVL و ليدهاي V5, V6 با هم آينه ديواره لترال هستند بطوريكه V5 , V6 پايين ديواره كناري را بررسي ميكنند ( Low Lateral ) و ليدهاي I , AVL بالاي ديواره كناري را بررسي ميكنند ( High Lateral ) .

ـ V1 تا V6 ديواره قدام قلب را با يك مقدار انعطاف پذيري نشان ميدهد .

ـ V1 , V2 , V3 (V4) آنتروسپتال را نشان ميدهد .

ـ (V2) V3 , V4 , V5 (V6) آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و V1 تا V6 آنترولترال يا اكستنسيو آنتريور را نشان ميدهد .

ـ I , AVL و همچنين V1 تا V6 بهمراه II , III , AVF بيانگر اينفاركشن وسيع يا Extensive MI ميباشد .

اشتقاقهاي سينه اي يوني پولار هستند و ميتواند بينهايت وجود داشته باشد ولي با شش ليد ميتوان اطلاعات لازم ولي نه اكمل را دريافت كرد .

اگر در اشتقاقهاي سينه اي ارتفاع موج R كم باشد احتمال اينفاركشن وجود دارد و ارزش تشخيصي به نفع MI دارد . شايد موج R كوتاه باشد ولي موج Q تشكيل نشده باشد همچنين در ليدهاي پريكورديال وجود R كوتاه ميتواند بيانگر قرار گرفتن پوآر روي استخوان دنده ‚ بجاي فضاي بين دنده اي باشد گرچه دلايل ديگري نيز ميتوان براي آن متصور شد .

ـ در ليد I كمپلمان QRS الزاما مثبت است زيرا محور آن با محور قلب هم جهت ميباشد و اگر منفي باشد ( مثلا در LBBB و دكستروكاردي و لترال اينفاركشن و يا در اشتباه بستن ليدها ) غير طبيعي ميباشد .

ـ در ليد II كمپلمان QRS هميشه مثبت است و ارتفاع موج R در اين ليد نسبت به ليد I غالبا بلندتر ميباشد .

 

ـ ليد III اساسا با محور قلب در يك جهت است و QRS در اين ليد اكثرا مثبت است .

ـ كمپلكس QRS در ليد AVR هميشه منفي است و اين محور در AVL بيشتر با محور قلب در يك جهت بوده وغالبا مثبت است همچنين در AVF با محور قلب در يك جهت و هميشه مثبت ميباشد .

در افراد خيلي چاق كمپلكس QRS در ليد III منفي ميشود زيرا ديافراگم بالا آمده و قلب افقي تر ميشود از طرفي در افراد با قفسه سينه كشيده و بلند ‚ قلب عمودي تر قرار گرفته و QRS در ليد AVL منفي ميگردد .

ـ QRS هميشه در ليد V1 منفي است .

ـ از V1 تا V6 از عمق QRS كاسته و به ارتفاع آن اضافه ميشود كه در V3 و V4 عمق با ارتفاع برابر شده كه به آن ترانزيشنال زون گفته ميشود ولي واقعا V5 از V6 بلند تر و V2 از V1 عميق تر است . جابجايي در ترانزيشنال زون ميتواند بيانگر انحراف محور به راست يا چپ باشد .

تعيين محور قلب :

دو اشتقاق اندامي انتخاب كرده و سپس محور اصلي قلب تعيين ميشود ولي بهتر است كه ليدهاي I , AVF كه عمودتر بر هم هستند انتخاب گردند . ابتدا در ليد I ارتفاع موج R ( كه مثبت است ) محاسبه ميشود و سپس از بين موجهاي S و Q هر كدام كه منفي تر ميباشد انتخاب كرده و با موج R جمع ميشود كه حاصل رقمي خواهد بود كه بر روي محور ليد I رسم ميشود و به همين ترتيب براي ليد AVF عمل ميشود كه تقاطع اين دو محور امتداد محور قلب خواهد بود .

محورهاي عمود بر هم عبارتند از :

1ـ اشتقاق استاندارد I بر اشتقاق AVF عمود است .

2ـ اشتقاق استاندارد II بر AVL عمود است .

3ـ اشتقاق استاندارد III بر AVR عمود است .

محور QRS طبيعي :

الف ـ محور متوسط طبيعي QRS در سطح فرونتال معمولا متوجه پايين و چپ است و محدوده آن بين 0 درجه در جهت ساعت تا +90 است ولي در اكثر افراد بزرگسال سالم محور QRS در سطح فرونتال در محدوده بين +40 تا +60 قرار ميگيرد .

ب ـ هر گاه محور در فرد بزرگسال در محدوده +90 در جهت عقربه ساعت تا +180 درجه باشد محور قلب به راست منحرف شده است .

ج ـ هر گاه محور در محدوده بين 0 درجه خلاف جهت ساعت تا 90 – درجه باشد محور قلب به چپ منحرف شده است ‚ اين ناحيه را ميتوان به دو ناحيه زير تقسيم كرد :

I ـ منطقه انحراف خفيف محور به چپ ‚ يعني 0 تا 30 – درجه

II ـ ناحيه انحراف شديد محور به چپ ‚ يعني 30 – تا 90 – درجه

د ـ قرار گرفتن محور در ربع فوقاني راست ( ناحيه شمال غربي) يعني بين 90 – درجه خلاف جهت ساعت تا 180 – كه بندرت پيش ميايد و ممكن است تظاهري از انحراف شديد محور به چپ يا دشارژ از موج ساز نابجاي بطني باشد .

 

در انحراف محور به راست RAD ( Right Axis Deviation ) كمپلكس QRS در ليد I منفي است همچنين در انحراف محور به چپ LAD ( Left Axis Deviation ) محور QRS در ليد AVF منفي است و بيش از 98% موارد اين ويژگي قابل تعميم است يعني اگر در نوار قلب ديده شود كه كمپلكس QRS در ليد I منفي ميباشد با احتمال 98% انحراف محور به راست وجود دارد و اگر QRS در ليد AVF منفي بود به شرطي كه در ليد I منفي نباشد با احتمال 98% انحراف محور به چپ وجود خواهد داشت .

ـ اگر QRS در ليد I منفي باشد چهQRS در ليدAVF منفي باشد يا مثبت ‚ نوار قلب نشاندهنده انحراف محور به سمت راست ( RAD ) ميباشد . ولي عملا انحراف شديد محور به منطقه يك چهارم فوقاني راست بعيد بنظر ميرسد .

هايپر تروفي

 

در ليدهاي تحتاني اورلپ موجهاي P مربوط به هر دو دهليز را داريم ‚ حال اگر بزرگي دهليز راست يا چپ را داشته باشيم ديفلكشن مربوط به آن دهليز تغيير ميكند . در بزرگي دهليز چپ در اكثر اشتقاقها بويژه II, III, AVF كه موج P مثبت است ‚ اين همپوشاني بگونه اي ميگردد كه موج دوم وسيعتر شده و در مقايسه با P نرمال ‚ پهن تر و بخاطر بزرگ شدن بخش دوم موج P شكاف آن كاملا واضح و مشخص ديده ميشود بطوريكه در بزرگي دهليز چپ يك معيار مهم P wide با اندازه بيش از 0.12 ثانيه ميباشد .

معيارهاي بزرگي دهليز چپ :

1ـ Widening Wave P > 0.12 sec

2ـ Notch Wave P

3ـ منفي تر و عميق تر شدن بخش دوم موج P در ليد V1

بزرگي دهليز چپ

در بيماريهاي دريچه ميترال ( تنگي ‚ نارسايي ) دهليز چپ بزرگ ميشود . نارسايي دريچه ميترال نسبت به تنگي دريچه ميترال بيشتر با بزرگي دهليز چپ همراه است . همچنين در نارسايي بطن چپ ( بدليل بالا رفتن فشار پايان دياستولي ) دهليز چپ بزرگ ميشود اما تنگي دريچه آئورت تنها در دراز مدت ميتواند منجر به بزرگي دهليز چپ گردد .

بزرگي دهليز راست

در اين حالت قسمت اول موج P تغيير ميكند بطوريكه بلند تر و پهن تر ميشود ولي چون قسمت اول موج P قسمت دوم را ميپوشاند بنابراين فقط مرتفع شدن موج P را در نوار قلب مشاهده ميكنيم . پس تنها علامت بزرگي دهليز راست مرتفع شدن موج P ميباشد كه بويژه در اشتقاقهاي تحتاني قلب قابل مشاهده است . بطوريكه ارتفاع موج P از 2.5 ميلي متر بيشتر ميشود .

در نارسايي بطن راست و بيماريهاي دريچه تريكوسپيد ‚ تنگي در يچه پولمونر ‚ COPD و پولموناري هايپرتنشن بزرگي دهليز راست ديده ميشود . يكي از مثالهاي شاخص بالا رفتن فشار پولمونر ‚ COPD و كور ـ پولمونال ميباشد ( يعني نارسايي و هايپرتروفي بطن راست به دليل افزايش فشار پولمونار ) .

در بيماران COPD موجهاي P خيلي بلند بويژه در ليدهاي تحتاني قلب آنقدر معمول است كه تا چند دهه پيش به P پولموناري معروف بود . پس P پولموناري همان موج P بلند در بزرگي دهليز راست است . در نارسايي دريچه تريكوسپيد ( TR ) حجم زياد ميشودودر تنگي دريچه تريكوسپيد ( TS ) فشار زياد ميگردد .

نارسايي بطن راست علل زيادي دارد كه يك علت شايع COPD ميباشد . ولي شايعترين علت نارسايي بطن راست ‚ نارسايي بطن چپ است . نارسايي بطن چپ در صورت ازمان منجر به نارسايي بطن راست ميگردد .

خيلي مواقع نشانه هاي بزرگي هر دو دهليز را داريم كه در اشتقاقهايي كه P مثبت دارند ‚ موج P هم بلند و هم پهن ميگردد ‚ بخصوص در ليد V1 كامپوننت اول خيلي بلند و دومي خيلي عميق ميباشد . مثلا در تنگي ميترال بعد از طول مدت ‚ نارسايي دهليز چپ و سپس دهليز راست و بعد بطن چپ و بطن راست بوجود ميايد كه در نهايت آسيت و بزرگي كبد و ژوگولار متسع ديده ميشود .

 

 

هايپرتروفي بطن چپ

در هايپرتروفي بطن چپ Main force كاملا به چپ منحرف ميشود ‚ لذا در اشتقاقهاي طرف چپ مثل V5,V6 نيروهاي مثبت افزايش مييابند و در اشتقاقهاي راست ‚ نيروهاي منفي عميق تر ميشوند .

نشانه هاي هايپرتروفي بطن چپ ( LVH ) :

1ـ انحراف محور قلب به سمت چپ

Left Axis Deviation

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL )

3ـ موج S عميق در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

موج R بيشتر از 25 mm در هر كدام از ليدهاي سمت چپ و يا موج S بيشتر از 25 mm در ليدهاي سمت راست و يا مجموع ارتفاع بلندترين موج Rدر ليدهاي سمت چپ با عميق ترين موج S در ليدهاي سمت راست بيش از 35 mm باشد .

4ـ وجود طرح ويژه Strain Pattern

Strain Pattern of Left Ventricular

در اشتقاق طرف چپ ST depression و T invert ديده ميشود كه قطعه ST با شيب ملايم شروع و با شيب غير قرينه تند بالا ميايد . اين فرم اگر در ليدهاي سمت چپ ( V5,V6 و I , AVL ) ديده شود علامت Strain Pattern بطن چپ ناميده ميشود . اين علامت شايد در ليدهاي II , AVF هم ديده شود

 

4­ـ تغييرات عكس در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

اين تغييرات بصورت ST elevation ميباشد .

شايعترين علت هايپرتروفي بطن چپ و نارسايي بطن چپ ‚ هايپرتانسيون ميباشد بعبارت ديگر مثال عالي براي LVH هايپرتانسيون است .

افزايش بار سيستولي و دياستولي كه دو اختلال هموديناميك در هايپرتروفي بطن چپ تلقي ميشوند در الكتروكارديوگرافي بصورت تظاهرات غير طبيعي بنيادي در ولتاژ QRS نمايان ميشوند و در اساس از روي تغييرات خاصي كه در قطعه ST و موج T و از روي تغييرات جزيي در موج QRS تمييز مييابد .

عليرغم هايپرتروفي واضح بطن چپ ‚ ممكن است ناهنجاريهاي خاص ST – T ديده نشود .

عواملي همچون تنگي آئورت ‚ فشار خون عمومي ‚ كارديوميوپاتي هايپرتروفيك و كوآركتاسيون آئورت منجر به هايپرتروفي بطن چپ ميگردند .

 

 

هايپرتروفي بطن راست

در هايپرتروفي بطن راست نيروهاي مثبت در طرف راست و نيروهاي منفي را در چپ تقويت ميشوند .

 

نشانه هاي هايپرتروفي بطن راست ( RVH ) :

1ـ انحراف محور به راست ( Right Axis Deviation )

2ـ موج R بلند در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 )

3ـ وجود طرح Strain Pattern بصورت ST depression و T invert در ليدهاي سمت راست ( V1 , V2 , V3 , ... ) حتي شايد تا V6 ديده شود .

4ـ افزايش عمق موج S در اشتقاقهاي طرف چپ

 

انحراف محور به سمت راست شايعترين ‚ و گاه تنها نشانه هايپرتروفي بطن راست است . همچنين همي بلوك قدامي چپ شايعترين عارضه همراه با RVH ميباشد .

شايعترين علت بزرگي دهليز راست ‚ نارسايي دريچه سه لتي است .

گاهي اوقات بزرگي هر دو بطن ديده ميشود بطوريكه نشانه هاي مربوط به هر دو يافت ميگردد كه با نام زير خوانده ميشود :

Bi ventricular enlargement = RVH + LVH

كه تشخيص بر اساس ECG در حالات زير مطرح ميشود :

1ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با انحراف محور به راست همراه است .

2ـ هنگاميكه تظاهرات الكتروكارديوگرافيك هايپرتروفي بطن چپ با موج R نسبتا بلند در اشتقاق V1 همراه است .

RVH بطور شايع با بزرگي دهليز راست همراه است كه عمدتا به صورت موج P بلند و نوك دار در اشتقاق استاندارد II تظاهر ميكند.

طرح Strain Pattern بعنوان علامتي مهم همواره مطرح ميباشد .

 

 

ايسكمي هاي قلبي

در ايسكمي تغييرات نواري كاملا غير اختصاصي است . ايسكمي در هنگام فعاليت بيشتر مشاهده ميشود بنابراين در يك فرد بيمار ‚ ممكن است در حالت استراحت شاهد هيچ تغييري در نوار قلب نباشيم .

علايم ايسكمي :

1ـ T invert

2ـ ST depression

كه ممكن است يكي يا هر دو ديده شوند ولي مواردي مثل مصرف ديگوگسين و اينفاركشن ساب آندوكارد و تصوير آينه اي در اينفاركشنها ميتواند مواردي مشابه ايسكمي بوجود آورد .

 

 

 

 

 

ميوكارد اينفاركشن

در اين حالت تغييرات سريالي داريم . بطوريكه MI را به چهار مرحله تقسيم ميكنند :

مرحله اول : ظهور موج T بلند و نوك تيز اما با قاعده پهن كه موسوم به T sharp ميباشد كه به اين مرحله فاز هايپراكيوت Hyper acute phase گفته ميشود . گاهي اوقات ارتفاع موج T بلندتر از موج R ميگردد . اين مرحله كوتاه بوده و فقط در نيم تا يك ساعت ابتدايي حمله قلبي ديده ميشود كه نشانه ايسكمي ترانسمورال و شروع MI است . تنها در هايپركالمي شبيه اين حالت ديده ميشود با اين فرق كه در افزايش پتاسيم خون موج T در قاعده باريك بوده و شبيه به خيمه است كه به T tent معروف ميباشد .

مرحله دوم : در اين مرحله شاهد بالا رفتن قطعه ST هستيم كه بنام Acute MI خوانده ميشود . نكروز نيم ساعت پس از درد شروع ميشود و 6 تا 8 ساعت بعد از درد كامل ميشود .

مرحله سوم : وقتي درد ساكت ميشود هنگامي است كه نكروز كاملا پيشرفت كرده و در اين زمان موج Q ظاهر شده ولي همچنان ST elevation وجود دارد و در ليدهاي سمت راست طرح QS pattern را بوجود مي آورد بصورتي كه موج r خود را از دست ميدهد كه به اين مرحله فاز تكوين يافته ( fully evolves phase ) ميگويند .

مرحله چهارم : بعد از 24 ساعت قطعه ST به حالت اوليه برگشته و موج Q باقي ميماند همچنين موج T بصورت معكوس باقي ميماند كه به اين مرحله Old MI ميگويند .

Q پاتولوژيك داراي عمقي بيشتر از 2 mm و پهناي بزرگتر از 1 mm ميباشد .

اين علامتها ماهها باقي مانده بطوريكه كم كم موج T نرمال شده و فقط موج Q پاتولوژيك باقي ميماند كه بعنوان يك قاعده تا پايان عمر ديده ميشود ولي گاهي اين موج Q از بين ميرود بويژه در انفاركتوس تحتاني ‚ ولي هرگز گفته نميشود كه ECG نرمال شده بلكه ميگوييم ECG نرمالايز گرديده است . در اين حالت موج Q ديده نميشود ولي بافت نكروز عليرغم آن وجود دارد .

گاهي فقط ديواره داخلي دچار انفاركتوس ميشود كه بنام انفاركتوس ساب آندوكارد خوانده ميشود كه علايمي شبيه به ايسكمي در نوار قلب ديده ميشود كه بصورت ST depression و T invert است اما از نظر كلينيكي علامت MI ( درد سينه ‚ تهوع ‚ عرق سرد ) را داريم .

موج T invert بعد از چند هفته تا چند ماه نرمال ميشود ولي در مقايسه قطعه ST نهايتا چند روز بعد نرمال ميگردد .

 

 

 

بلوك شاخه اي چپ

Left Bundle Branch Block

در بلوك شاخه اي چپ حذف Initial force ديده ميشود .

نشانه هاي LBBB شامل :

1ـ مهمترين و اولين علامت حذف initial force ميباشد يعني موج Q در V5 , V6 , I , AVL وجود ندارد . همچنين موج r در V1 , V2 حذف ميگردد ( حذف موج Q در V5, V6,I,AVL مهمتر است ) .

2ـ QRS بيشتر از 0.10 ثانيه

3ـ تغيرات غير قرينه ST depression و T invert در اشتقاقهاي V5 , V6 , I , AVL

4ـ تغييرات ST elevation در V1 , V2

بطوريكه طرح QS pattern بوجود ميايد . به همين خاطر بلوك شاخه اي چپ شديدا طرحهاي MI را تقليد ميكند پس اگر نتوانستيم بلوك شاخهاي را تشخيص دهيم بنابراين بيمار حتما MI كرده است اما اگر نشانه هاي LBBB را مشاهده كرديم به هيچ نحو نمي توان از اين نوار پي به MI احتمالي همراه ببريم پس در اين حالت فقط بايد به علايم باليني و تستهاي آنزيمي رجوع كنيم . وجود LBBB ما را از يك ابزار تشخيصي در MI محروم ميكند زيرا اين بلوك هم طرح MI را تقليد و هم ماسك ميكند .

4ـ بندرت شايد تا 30 % انحراف محور به چپ ( LAD ) داشته

باشيم .

اگر بيمار LBBB باشد اما QRS كمتر از 0.12 ثانيه باشد incomplete Left Bundle Branch Block بوده و اگر بيشتر از 0.12 ثانيه باشد موسوم به Complete Left Bundle Branch Block ميباشد .

 

 

 

بلوك شاخه اي راست

Right Bundle Branch Block

 

در بلوك شاخه اي راست initial force ( موج Q ) داريم ‚ main force داريم ولي فقط بطن راست با تاخير دپولاريزه ميشود . ( R` نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت راست و S نماينده ترمينال فورس در ليدهاي سمت چپ است ) اين تاخير خود را در terminal force نشان ميدهد و مهمترين علامت يعني Terminal delay ديده ميشود كه موج S يا R` پهن ميشود .

نشانه هاي RBBB :

1ـ مهمترين علامت تاخير در Terminal force است .

R` پهن در V1 , V2 و S پهن در V5,V6 , I,AVL

2ـ ST depression و T invert در ليدهاي V1,V2,V3, ...

3ـ بعنوان يك اصل در RBBB محور قلب بايد حتما در محدوده نرمال باشد ولي اگر علاوه بر RBBB انحراف محور به چپ داشته باشيم در آن صورت با همي بلوك قدامي چپ ( LAHB ) مواجه هستيم كه به آن Bi fascicular Blocks گفته ميشود چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد اما اگر در نوار RBBB مشاهده شود كه انحراف محور به راست نيز دارد پس با همي بلوك خلفي چپ ( LPHB ) مواجه هستيم كه به آن نيز Bi fascicular Blocks گفته ميشود و چنين فردي نيازمند Pace maker ميباشد .

هر گاه باي فسيكولار همراه با PR interval طولاني باشد بنام تري فسيكولار مشخص ميگردد و يا اگر شاهد LBBB همراه با PR interval طولاني باشيم باز يك وضعيت Three fascicular داريم ولي اگر RBBB همراه با PR interval طولاني داشته باشيم شاهد يك باي فسيكولار خواهيم بود .

 

همي بلوك :

هر گاه LAD شديد داشته باشيم كه هيچ علتي براي نسبت دادن به آن نداشته باشيم تحت عنوان LAHB خوانده ميشود .

هرگاه RAD شديدي داشته باشيم كه هيچ علتي براي آن نتوانيم متصور شويم در آن صورت با LPHB مواجه هستيم .

LAHB, LPHB بطور شايع در افراد كاملا سالم و طبيعي ديده ميشود كه بيشتر در سنين جواني مشاهده ميشود . اما در شرايط پاتولوژيك مثل MI ‚ مشكلات دريچه اي ‚ اختلالات هدايتي ‚ بطور مادرزادي و غيره ممكن است ديده شود .

بنابراين مشاهده همي بلوك فقط تشخيص نواري را بيان ميكند و بيانگر بيماري نيست بلكه تحت عنوان تغييرات نواري بيان ميشود .

 

تذكر : در LAHB به موارد زير نيز به عنوان نشانه توجه ميشود :

1ـ LAD شديد

2ـ R كوچك در ليد III و S عميق در III

 

نكات مهم :

ـ هر جا كه در آن ديواره تغييرات ST elevation ديديم ممكن است كه تغييرات آينه اي را در ديواره مقابل مشاهده كنيم كه بصورت ST depression است كه تنها تصوير ديواره مقابل به MI ميباشد اماشايد علاوه بر آن ايسكمي را نيز داشته باشيم پس احتمال آن را رد نميكنيم و يا شايد بيمار در آن ناحيه ديواره مقابل ‚ دچار MI Subendocardial شده باشد . همواره قدام آينه ناحيه تحتاني ميباشد وبالعكس .

ـ R بلند در V1 همراه با ST depression احتمال MI Posterior را مطرح ميكند . ( همچنين در V2 )

ـ در آنوريسم و پريكارديت و آنژين پرينزمتال شاهد ST elevation هستيم كه بايد آن را از MI افتراق داد

چگونه یک نوار قلب را تفسیر کنیم؟

چگونه یک نوار قلب را تفسیر کنیم؟

تاکنون یک نوار قلب را از نزدیک مشاهده کرده اید؟ قطعاً پس از نگاهی اجمالی به برگه نوارقلب , از آنجایی که چیزی از خطوط زیگزاکی متوجه نشده اید برگه را به یک کنار انداخته اید ! در این مقاله و مقاله های بعدی سعی می کنیم شما را با مشخصه های یک نوار قلب آشناسازیم تا قبل از مراجعه به دکتر , بصورت اجمالی بتوانید هشدارهای قلبتان را متوجه شوید . برای این امر , آشنایی مختصری با قلب لازم است .

فیزیولوژی قلب

قلب یک پمپ عضلانی توخالی است که به مانند موتورخانه ی بدن , بدون توقف خون را به تمام بدن پمپ می کند . اگرچه قلب بزرگتر از مشت دستتان نیست ولی درطول مدت عمرتان درحدود300 میلی لیتر خون را به سراسربدن منتقل می کند .

قلب بین دو ریه , بر روی دیافراگم (ورقه ی عضلانی گنبدی شکل که سینه و شکم را ازهم جدامی کند) قرار دارد . درحدود دوسوم قلب کمی متمایل به طرف چپ قرار دارد . این قلب ازطرفی درمیان اسفنج متراکم و وسیعی مملو از هوا یعنی ریه‌ها پنهان شده و ازطرف دیگر توسط یک قفس استخوانی بسیار سخت اما قابل انعطاف مورد محافظت قرار گرفته است . ابعاد قلب در یک فرد بزرگسال حدود 12 x 9 x 6 سانتیمتر و وزن آن در آقایان حدود 300 و در خانمها حدود 250 گرم (یعنی حدود 4/0 درصد وزن کل بدن) می‌باشد . ماهیچه ی قدرتمند قلب به طور مداوم منقبض می شود وخون را از قلب به دیگر بخش های بدن می رساند . این نوع خاص ماهیچه , هیچ گاه خسته نمی شود وتنها در قلب وجود دارد که به دلیل فیزیولوژی خاص میوکارد است .

قلب متشکل از چهار حفره است: دو حفره کوچک در بالا (دهلیزهای راست و چپ ) و دو حفره بزرگ در پایین (بطنهای راست و چپ) .

بدین صورت که قلب توسط یک دیواره عضلانی عمودی به دو نیمه راست و چپ تقسیم می‌شود , نیمه راست مربوط به خون سیاهرگی (خون تیره یا دی اکسیدکربن دار) و نیمه چپ مربوط به خون سرخرگی (خون روشن یا اکسیژن دار) است . هر یک از دو نیمه راست و چپ نیز مجددا بوسیله یک تیغه عضلانی افقی نازکتر به دو حفره فرعی تقسیم می‌شوند. حفره های بالایی که کوچکتر و نازکتر هستند بنام دهلیز موسوم بوده و دریافت کننده خون می‌باشند . حفره‌های پایینی که بزرگتر و ضخیم‌ترند بطن های قلبی هستند و خون دریافتی را به سایر اعضاء بدن پمپ می‌کنند .

دهلیزها و بطن ها توسط دریچه های دهلیزی ـ بطنی (Atrium_Ventricle) از هم جدا می شوند . دریچه میترال ، دریچه ای دولتی است و دهلیز و بطن چپ را از هم جدا می کند . دریچه تریکوسپید سه لتی است و دهلیز و بطن راست را از هم جدا می کند . دریچه های هلالی (Semanular) حدفاصل بطن ها و شریان ها قرار می گیرند . دریچه آئورت ، بطن چپ را از آئورت جدا می کند و دریچه ریوی، بطن راست را از شریان ریوی جدا می کند .

هریک از این چهار دریچه توسط حلقه فیبری (annulus) احاطه شده اند که به استحکام ساختار قلب کمک می کند . تمام دریچه ها هنگام بازبودن ، اجازه عبور آزادانه خون به حفره یا رگ بعدی را می دهند و هنگام بسته بودن به طرز مؤثری جلوی بازگشت خون را می گیرند .

خود قلب ازکجا تغذیه می کند؟

رگ های خونی کوچکی تمام سطح قلب را پوشانده است که وظیفه ی اکسیژن و غذا رسانی وخروج مواد دفعی مثل دی اکسیدکربن را برعهده دارد. این رگ های خونی کوچک, عروق کرونری نام دارند. شریانهای کرونری دارای ساختمانی مشابه تمام شریانهای بدن هستند اما فقط در یک چیز با آنها تفاوت دارند آن هم این که فقط در زمان بین ضربانهای قلب که قلب در حالت ریلکس و استراحت قرار دارد، خون دراین شریانها, جریان می‌یابد.

شریانهای کرونری از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل می‌شوند و تقریبا یک مسیر دایره‌ای را ایجاد می‌کنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب توسط پزشکان قدیم دیده شد، آنها فکر کردند که این الگو شبیه تاج می‌باشد, به همین دلیل کلمه لاتین شریانهای کرونری (Coronary یعنی تاج) را به آنها دادند که امروزه نیز از این کلمه استفاده می‌شود. از آنجایی که شریانهای کرونری قلب از اهمیت زیادی برخوردار هستند، پزشکان تمام شاخه‌ها و تغییراتی که می‌تواند در افراد مختلف داشته باشد را شناسایی کرده‌اند.

شریانهای کرونری بطن چپ دارای انشعابات بیشتری اند و باعث خونرسانی بیشتر به عضله بطن چپ می‌شوند. بطن چپ دارای عضلات بیشتری نسبت به بطن راست می‌باشد زیرا وظیفه آن ، تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. شریانهای کرونری راست ، معمولا کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و بطن راست را خونرسانی می‌کند . وظیفه بطن راست تلمبه کردن خون به ریه‌ها می‌باشد. معمولاعروق خون رسان به قلب (کرونر) باعث ایجاد سکته ی قلبی و در سطح وسیع انفارکتوس می شود.انسداد عروق کرونر از بیماری های شایع در ایران است.

نوار قلب چیست؟

الکتروکاردیوگرام (Electrocardiogram) یا نوار قلب, به نمودار ثبت ‌شده ی تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از تحریک عضله قلب گفته می‌شود. معمولاً با مخفف ECG یا EKG (مورد دوم مخفف کلمه ی آلمانی Elektrokardiogramm) مشخص می‌شود.

دستگاه الکتروکاردیوگراف، این نمودار را بر روی نوار کاغذی خط کشی شده‌ای به طور پیوسته ضبط می‌کند. اطلاعاتی که روی الکتروکاردیوگرام ضبط می‌شود نشان دهنده امواج الکتریکی محرک قلب می‌باشد. این امواج نمایشگر مراحل مختلف تحریکات قلبی هستند.

بدین صورت که الکترودهای فلزی کوچکی بر روی مچ دست ، قوزک پا و سینه افراد قرار داده می شود. سیگنالهای الکتریکی از الکترودها و از طریق سیم هایی به دستگاه نوار قلب منتقل می شوند و این دستگاه سیگنالها را بصورت امواج نمایش می دهد. امواج مختلف نمایانگر نواحی متفاوتی از قلب هستند که جریان الکتریکی از آنها عبور می کند. جریانهای الکتریکی ماهیچه قلب را منقبض و منبسط می کنند. امواج ECG بر روی کاغذی که در طول دستگاه نوار قلب حرکت می کند ضبط می شود و سرعت و ریتم قلب را نشان می دهد. الگوی امواج در مورد آسیب وارده به عضله قلب و یا التهاب غشاء دور قلب ( پریکاردیوم ) نشانه های مهمی ارائه می دهند. در بسیاری از موارد نوار قلب اصلی 10-5 دقیقه وقت می گیرد و در مطب پزشک، آزمایشگاه و بیمارستان قابل انجام شدن است.

الکتروکاردیوگرام طبیعی از یک موجP, یک کمپلکس QRS و یک موجT تشکیل شده است. کمپلکس QRS غالبا, اما نه همیشه, دارای سه موج مجزای Q, R و S است. موج P حاصل پتانسیل های الکتریکی دپلاریزاسیون( حرکت به سمت پتانسیل مثبت) دهلیزها قبل از شروع انقباض آنها و نمایانگر جریان الکتریکی در حفرات بالائی قلب ( دهلیزها ) است. کمپلکس QRS هم حاصل پتانسیل های الکتریکی دپلاریزاسیون بطن ها پیش از انقباض آنها و نشاندهنده جریان الکتریکی در حفرات پائینی قلب (بطن ها) می باشد, یعنی زمانی که موج دپلاریزاسیون در حال گسترش در بطن هاست. بنابراین هم موجP و هم اجزا ی کمپلکس QRS امواج دپلاریزاسیون هستند. موج T هم نمایانگر دوره استراحت کوتاه قلب است ، زمانی که بین دو ضربان قلب دوباره شارژ می شود.

موج p => دپلاریزه شدن دهلیزها

کمپلکس QRS => دپلاریزه شدن بطن ها + رپلاریزاسیون دهلیزها

موج T => رپلاریزاسیون بطن ها

کاربرد نوار قلب چیست ؟

الکتروکاردیوگرام یا نوارقلب, برای بررسی افرادی که درد قفسه سینه دارند، آنهایی که ممکن است دچار حمله قلبی شوند و یا آنهایی که مشکوک به بیماری عروق کرونری یا آریتمی هستند بکار برده می شود. همچنین برای تشخیص التهاب پرده دور قلب ( پریکاردیت )،لخته خونی که جریان خون را در ریه مختل کرده( آمبولی ریوی )، سطح غیرطبیعی کلسیم و پتاسیم خون کمک کننده است.

گاهی اوقات نوار قلب بعنوان قسمتی از معاینه فیزیکی معمول یا برای غربالگری افرادی که ریسک بالای مشکلات قلبی دارند، شامل افرادی که فشار خون بالا، کلسترول بالا، دیابت یا تاریخچه فامیلی محکمی از بیماریهای قلبی دارند و افراد سیگاری، بکار برده می شود. گاهی اوقات نوار قلب نمایانگر بیماری قلبی در افراد است، حتی اگر فرد هیچ علامتی نداشته باشد.

همچنین در طول جراحی, نوار قلب مکرر عملکرد قلب را حین عمل نشان می دهد.

تغییرات الکتروکاردیوگرام یا نوارقلب در بیماریها

در تعداد زیادی از بیماریهای قلبی تغییراتی در نوار قلب داریم که راهگشا می باشد. مثلا در آریتمی قلبی یا بیماری عروق کرونری, تعداد یا شکل امواج در نوار قلب تغییر می کند . در بیماریهای ایسکمیک قلبی معمولا بسته به حاد یا قدیمی بودن واقعه ایسکمیک و ناحیه رگهای درگیر, موج Q عمیق، موج T برعکس یا, بالا و پایین رفتن قطعه S T را داریم . در برخی بیماریها نیز انحراف محور قلب را داریم . در برخی بلوکهای قلبی پهن شدن کمپلکس QRS و در برخی اختلالات الکترولیتهای سرم مانند افزایش پتاسیم خون نیز ما تغییرات نوارقلب را داریم

راهکارهای کاهش استرس

 

 

هر انسانی در طول روز بارها و بارها به دلایل مختلف دچار استرس می‌شود. ترافیک و شلوغی خیابان‌ها، کارهای زیاد و ناتمام و باقی مانده، دغدغه امتحان و کنکور در جوان‌ها و... همگی مسایلی هستند که می‌توانند باعث بروز استرس در هر فردی هر چقدر آرام شود.

به عبارتی دیگر، گریز از این استرس‌ها اجتناب ناپذیر است. متأسفانه وجود استرس در زندگی نه تنها باعث حل مشکلات نمی‌شود، بلکه برعکس فرد را از ادامه فعالیت صحیح باز می‌دارد. امروزآگاهی و انجام روش‌های رهایی از استرس یا RELAXATION برای روح و روان مانند ورزش برای جسم به هر کسی توصیه می‌شود.

در این جا 5 روش بسیار ساده جهت کاهش استرس به خصوص در هنگام کار، برای علاقه‌مندان بیان می‌شود:

 

شمارش کنید

یک روش موثر برای برخورد با موقعیت‌های استرس‌آور، شمارش تا عدد 10 است. این کار به شما کمک می‌کند تا از لحاظ فکری و روانی از آن لحظه استرس‌آور دور شده و 10ثانیه به شما وقت می‌دهد تا از آن شرایط خود را رها کنید. فرض کنید این عمل «ریموت کنترل» زندگی شماست و در آن لحظه دکمه توقف یا PAUSE آن زده شده است. وقتی به آرامی تا عدد 10 شمردید، حالا دو بار دکمه PLAY را فشار دهید. در نتیجه در وضعیت بهتری نسبت به قبل قرار خواهید گرفت.

گروهی معتقدند که شمارش اعداد از انتها به سمت ابتدا یعنی از عدد 10 به سمت عدد صفر می‌تواند نتایج بهتری داشته باشد. شما می‌توانید امتحان کنید. کدام یک برای شما بهتر است؟

 

موقتاً از آن محیط بگریزید

هنگامی که در خود استرس شدیدی احساس می‌کنید، بهتر است به طور فیزیکی خود را از محیط دور کنید. کمی قدم زده و نفسی تازه کنید. مدتی به محیطی رفته که بتوانید فکر خود را از مسایل دغدغه‌آورها کنید. البته منظور این نیست که کاملاً میدان را خالی کنید، بلکه ترک موقعیت برای چند لحظه و مراجعت دوباره با فکری آزاد و تازه باعث رهایی از استرس و انجام بهتر کارها خواهد شد. اگر در ترافیک خیابان گیر کرده باشید، ترک موقعیت مشکل به نظر می‌رسد. در این شرایط می‌توانید با گوش کردن به رادیو و موزیک سعی کنید به یکی از خاطرات روزهای قبل یا برنامه‌های آینده خود فکر کنید. بهتر است اگر صدای سایر اتومبیل‌ها شما را آزار می‌‌‌دهد پنجره‌ها را بالا کشیده و بدانید که با استرس و ناراحتی شما نه ترافیک کم خواهد شد و نه راه شما باز که زودتر به مقصد مورد نظر برسید. پس آرامش داشته باشید تا زمان هم راحت‌تر بگذرد.

 

 

شیئی را فشار دهید

همان‌طور که می‌دانید در هنگام استرس، تخلیه انرژی‌های اضافی انباشته شده در بدن ضروری است. گروهی این کار را با زدن ضربه یا شکستن جسمی انجام می‌دهند. گروهی عادت دارند کتاب و یا هر کاغذی که جلوی آنها هست پاره‌ کنند، ولی بهترین راه فشردن شیئی در دست‌هاست.

معمولاً فشردن چیزی با دست باعث کاهش استرس و دغدغه ظاهر می‌شود. شما می‌توانید یک حلقه‌ تقویت کننده ‌مچ‌دست همیشه همراه داشته باشید و در هنگام استرس آن را در دست خود فشار دهید.

البته توأم کردن این روش با سایر روش‌ها می‌تواند اثر بخشی بهتری داشته باشد.

در صورت نداشتن حلقه تقویت‌کننده، خمیر بازی بچه‌ها نیز برای این کار بسیار مناسب است. اگر توجه داشته باشید می‌بینید که شما این عکس العمل را غیرارادی با بازی کردن و فشردن خودکار در دست یا مچاله کردن کاغذ در دست یا ضربه زدن دست به روی میز انجام می‌‌دهید.

 

سخت نگیرید

وقتی به دلیل موضوع خاصی دچار استرس می‌شوید، از خودتان سوال کنید که آیا این موضوع آن‌قدر اهمیت دارد که به خاطر آن دچار پریشانی شوید.

واقعیت این است که اکثر مسایل روزمره که باعث ایجاد استرس می‌شوند، تهدیدی برای زندگی به شمار نمی‌روند مگر این که مربوط به اموری از قبیل خانواده یا سلامت افراد باشند. هر گاه احساس کردید جلسه امروز آن‌طور که انتظار داشتید نتیجه نداشت و یا متوجه لکی روی لباس خود شدید، دچار پریشان خاطری نشوید، این‌ها مسائل تعیین‌کننده زندگی نبوده و باعث بروز فاجعه نمی‌شوند.

با وجود مشکلات زیادی که هر روز به سمت شما هجوم می‌آورند، افتراق مسایل مهم و تعیین‌کننده از سایر مسایل می‌تواند نقش مهم و اساسی در جلوگیری از استرس شما داشته باشد. کمی راحت‌تر گرفتن موقعیت‌ها باعث کاهش استرس و فشارهای روانی ناشی از آن در شما می‌شود.

 

 

نفس عمیق بکشید

نفس کشیدن غیراز داشتن اثرات حیات بخش، می‌تواند در آرام نمودن شما نیز بسیار موثر باشد. هنگام استرس سه نفس عمیق بکشید و در فاصله هر دم و بازدم مکث لازم را حفظ کنید.

دم را از بینی کشیده و بازدم را از دهان تخلیه کنید. در هنگام دم و بازدم بدن خود را کاملاً رها کرده و ذهن خود را از تمامی مسایل جدا کنید و خود را از لحاظ جسمانی و روانی آرام کنید.

اگر کمی با روش‌های مختلف رهایی بدن یا RELAXATION آشنا باشید می‌بینید که در کلیه روش‌ها و تکنیک‌های موجود، حرکات با ریتم‌های تنفسی‌ خاص و نفس‌های عمیق شروع می‌شود و بر ریتم تنفس تأکید بسیار وجود دارد.

افرادی که ورزش‌های رزمی انجام می دهند و نیاز به آرامش و تمرکز حواس زیاد هم دارند، از روش‌های تنفسی خاص و نفس‌های عمیق قبل از انجام کار خود استفاده می‌کنند.

سعی کنید برای خود شرایطی را مهیا کنید که بدون استرس زندگی کنید. مطمئن باشید خواستن، توانستن است

تاثیر استرس بر بدن

تاثیر استرس بر بدن

رابطه ی بین استرس، اضطراب و نگرانی با ازدیاد فشار خون از دیرباز شناخته شده است. دیده شده است که در مقابله با بلایای طبیعی و در مقابله با شرایط سخت زندگی، فشار خون افزایش یافته است. ماشینی شدن زندگی و سست شدن کانون های خانوادگی سنتی و فشارهای اقتصادی شخص را آسیب پذیر کرده و فشار خون او را بالا می برد.

تحریکات روانی ناشی از محیط اجتماعی، اشتها را برای دریافت نمک بیشتر می کند. به همین جهت میزان استرس در افراد یک اجتماع با میزان مصرف نمک در آن اجتماع ارتباط مستقیم دارد. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که در بالا رفتن فشار خون، نمک به طور مستقیم موثر نیست، بلکه تحریکات روانی اجتماعی است که موجب تمایل بیشتر به خوردن نمک می شود.

چنانچه استرس کوتاه مدت باشد، متابولیسم هورمون ها کمتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و آثار آن قابل برگشت است ولی اگر طولانی باشد، آثار مخرب آن غیرقابل ترمیم است. اثرات استرس می تواند احساسی، روانی یا فیزیولوژیکی (بالا رفتن فشار خون ، اختلالات گوارشی ، عوارض پوستی و سردرد) باشد که در تمام این حالات احتیاجات تغذیه ای بدن تحت تاثیر قرار می گیرد.

اثر استرس روی هورمون ها:

استرس روی فعالیت سیستم مرکزی اثر می گذارد و ترشح هورمون ها را بالا می برد. غدد فوق کلیوی ترشح هورمون های اپی نفرین و نور اپی نفرین را تا 10 برابر یا بیشتر افزایش می دهند. عمل این دو هورمون افزایش جریان خون به کبد است و نتیجه ی آن تخریب سریع گلیکوژن، پروتئین ها و چربی ها است.

استرس، ترشح هورمون ACTH(آدرنوکورتیکوتروپیک) را از غده هیپوفیز افزایش می دهد که این هورمون غده ی فوق کلیه را تحریک کرده و باعث ترشح هورمون های استروئیدی می شود. یکی از این هورمون ها کورتیزول است که سنتز پروتئین های مختلف و همچنین سنتز آنزیم های موثر در متابولیسم چربی ها را تسریع می کند. پس از یک دوره ی کوتاه مدت استرس، سنتز چربی ها تسریع می شود و گاهی شخص بیشتر غذا می خورد و چاق می شود.

پس از یک دوره ی طولانی مدت استرس، در بدن شخص مقدار بیشتری چربی و مقدار کمتری پروتئین موجود است.

استرس باعث افزایش هورمون رشد نیز می شود که مسئول سنتز پروتئین های جدید است.

اثر استرس روی متابولیسم قندها:

طی استرس، بدن در مقابل عمل انسولین(هورمون تنظیم کننده ی قند خون) مقاوم می شود و در نتیجه مقاومت به گلوگز(قند خون) افزایش می یابد و بدن به تصور اینکه مقدار گلوگز خون کم شده است، تبدیل گلیکوژن(ذخیره ی قندی بدن) کبدی به گلوکز را افزایش می دهد و قند خون علی رغم وجود انسولین، در خون بالا می رود.

بالا رفتن قند خون و پیدایش قند در ادرار از علامات اولیه استرس هستند.

اثر استرس روی متابولیسم چربی ها:

در نزد افراد مبتلا به استرس، مقدار اسیدهای چرب آزاد خون بالا می رود که علت آن تشدید تجزیه ی چربی ها می باشد. مقدار این اسیدهای چرب بیشتر از آن است که بدن بتواند برای سوخت، همه ی آنها را مصرف کند، به همین جهت این اسیدهای چرب وارد کبد شده و تبدیل به تری گلیسیریدها می شوند و چون مقدار آنها زیاد است، در کبد باقی مانده و ایجاد بیماری "کبد چرب "(fatty liver) می کنند که کبد چرب پیش ساز بروز بیماری های سیروز کبدی و سرطان کبد است.

اثر استرس روی متابولیسم پروتئین ها:

در شخص مبتلا به استرس، تخریب پروتئین ها نیز سریع است و باعث تعادل منفی ازت می شود که روی اشتها اثر می گذارد و گاهی شخص نمی تواند به طور طبیعی غذا بخورد. با کم شدن ازت بدن و کمی اشتها ، شخص وزن خود را از دست می دهد و وزن از دست رفته با دریافت کالری اضافی جبران نخواهد شد.

اثر استرس روی متابولیسم ویتامین ها و مواد معدنی:

استرس میزان احتیاج به ویتامین های A, B, C و مواد معدنی مانند کلسیم، فسفر و روی را نیز بالا می برد.

اثر استرس روی قلب و عروق:

علاوه بر ازدیاد فشار خون، اختلال در ریتم قلب نیز از علائم استرس است. در استرس های پیشرفته، به علت اختلالات هورمونی (افزایش ترشح کاتکولامین از غده ی فوق کلیه)، از یک طرف حجم آب بدن زیاد شده و باعث ادم ریه و نارسایی قلب می شود و از طرف دیگر احتیاج به اکسیژن افزایش پیدا کرده و در بافت عروق، کبود اکسیژن به وجود می آید و این بافت نمی تواند چربی را که روی آن رسوب کرده بسوزاند. در چنین شرایطی برای کسب انرژی لازم از روش گلیکولیز بی هوازی استفاده می کند که نتیجه ی آن تولید اسید لاکتیک است. این جسم چسبندگی پلاکت ها را افزایش داده و زمینه را برای به وجود آمدن ترومبوز(ایجاد لخته خونی در رگ ها) آماده می کند.

استرس همچنین باعث آنژین صدری یا انفارکتوس(حمله قلبی) نیز می شود.

لازم به یادآوری است که کسانی که ورزش می کنند، چنانچه دچار استرس فیزیکی یا روانی شوند، خیلی کمتر از کسانی که فعالیت جسمی ندارند، در معرض خطر امراض قلبی قرار می گیرند.

به طور کلی فقط خود شخص است که می تواند با استرس مقابله کند، به این معنی که باید با ناملایمات مبارزه کند و اوقات فراغت را به کسب دستاوردهای مثبت اختصاص دهد.

تجربه نشان داده است که کسانی که اعتقادات مذهبی قوی دارند، کمتر در معرض حمله ناملایمات قرار می گیرند.

تاثیر استرس بر بدن

تاثیر استرس بر بدن

رابطه ی بین استرس، اضطراب و نگرانی با ازدیاد فشار خون از دیرباز شناخته شده است. دیده شده است که در مقابله با بلایای طبیعی و در مقابله با شرایط سخت زندگی، فشار خون افزایش یافته است. ماشینی شدن زندگی و سست شدن کانون های خانوادگی سنتی و فشارهای اقتصادی شخص را آسیب پذیر کرده و فشار خون او را بالا می برد.

تحریکات روانی ناشی از محیط اجتماعی، اشتها را برای دریافت نمک بیشتر می کند. به همین جهت میزان استرس در افراد یک اجتماع با میزان مصرف نمک در آن اجتماع ارتباط مستقیم دارد. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که در بالا رفتن فشار خون، نمک به طور مستقیم موثر نیست، بلکه تحریکات روانی اجتماعی است که موجب تمایل بیشتر به خوردن نمک می شود.

چنانچه استرس کوتاه مدت باشد، متابولیسم هورمون ها کمتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و آثار آن قابل برگشت است ولی اگر طولانی باشد، آثار مخرب آن غیرقابل ترمیم است. اثرات استرس می تواند احساسی، روانی یا فیزیولوژیکی (بالا رفتن فشار خون ، اختلالات گوارشی ، عوارض پوستی و سردرد) باشد که در تمام این حالات احتیاجات تغذیه ای بدن تحت تاثیر قرار می گیرد.

اثر استرس روی هورمون ها:

استرس روی فعالیت سیستم مرکزی اثر می گذارد و ترشح هورمون ها را بالا می برد. غدد فوق کلیوی ترشح هورمون های اپی نفرین و نور اپی نفرین را تا 10 برابر یا بیشتر افزایش می دهند. عمل این دو هورمون افزایش جریان خون به کبد است و نتیجه ی آن تخریب سریع گلیکوژن، پروتئین ها و چربی ها است.

استرس، ترشح هورمون ACTH(آدرنوکورتیکوتروپیک) را از غده هیپوفیز افزایش می دهد که این هورمون غده ی فوق کلیه را تحریک کرده و باعث ترشح هورمون های استروئیدی می شود. یکی از این هورمون ها کورتیزول است که سنتز پروتئین های مختلف و همچنین سنتز آنزیم های موثر در متابولیسم چربی ها را تسریع می کند. پس از یک دوره ی کوتاه مدت استرس، سنتز چربی ها تسریع می شود و گاهی شخص بیشتر غذا می خورد و چاق می شود.

پس از یک دوره ی طولانی مدت استرس، در بدن شخص مقدار بیشتری چربی و مقدار کمتری پروتئین موجود است.

استرس باعث افزایش هورمون رشد نیز می شود که مسئول سنتز پروتئین های جدید است.

اثر استرس روی متابولیسم قندها:

طی استرس، بدن در مقابل عمل انسولین(هورمون تنظیم کننده ی قند خون) مقاوم می شود و در نتیجه مقاومت به گلوگز(قند خون) افزایش می یابد و بدن به تصور اینکه مقدار گلوگز خون کم شده است، تبدیل گلیکوژن(ذخیره ی قندی بدن) کبدی به گلوکز را افزایش می دهد و قند خون علی رغم وجود انسولین، در خون بالا می رود.

بالا رفتن قند خون و پیدایش قند در ادرار از علامات اولیه استرس هستند.

اثر استرس روی متابولیسم چربی ها:

در نزد افراد مبتلا به استرس، مقدار اسیدهای چرب آزاد خون بالا می رود که علت آن تشدید تجزیه ی چربی ها می باشد. مقدار این اسیدهای چرب بیشتر از آن است که بدن بتواند برای سوخت، همه ی آنها را مصرف کند، به همین جهت این اسیدهای چرب وارد کبد شده و تبدیل به تری گلیسیریدها می شوند و چون مقدار آنها زیاد است، در کبد باقی مانده و ایجاد بیماری "کبد چرب "(fatty liver) می کنند که کبد چرب پیش ساز بروز بیماری های سیروز کبدی و سرطان کبد است.

اثر استرس روی متابولیسم پروتئین ها:

در شخص مبتلا به استرس، تخریب پروتئین ها نیز سریع است و باعث تعادل منفی ازت می شود که روی اشتها اثر می گذارد و گاهی شخص نمی تواند به طور طبیعی غذا بخورد. با کم شدن ازت بدن و کمی اشتها ، شخص وزن خود را از دست می دهد و وزن از دست رفته با دریافت کالری اضافی جبران نخواهد شد.

اثر استرس روی متابولیسم ویتامین ها و مواد معدنی:

استرس میزان احتیاج به ویتامین های A, B, C و مواد معدنی مانند کلسیم، فسفر و روی را نیز بالا می برد.

اثر استرس روی قلب و عروق:

علاوه بر ازدیاد فشار خون، اختلال در ریتم قلب نیز از علائم استرس است. در استرس های پیشرفته، به علت اختلالات هورمونی (افزایش ترشح کاتکولامین از غده ی فوق کلیه)، از یک طرف حجم آب بدن زیاد شده و باعث ادم ریه و نارسایی قلب می شود و از طرف دیگر احتیاج به اکسیژن افزایش پیدا کرده و در بافت عروق، کبود اکسیژن به وجود می آید و این بافت نمی تواند چربی را که روی آن رسوب کرده بسوزاند. در چنین شرایطی برای کسب انرژی لازم از روش گلیکولیز بی هوازی استفاده می کند که نتیجه ی آن تولید اسید لاکتیک است. این جسم چسبندگی پلاکت ها را افزایش داده و زمینه را برای به وجود آمدن ترومبوز(ایجاد لخته خونی در رگ ها) آماده می کند.

استرس همچنین باعث آنژین صدری یا انفارکتوس(حمله قلبی) نیز می شود.

لازم به یادآوری است که کسانی که ورزش می کنند، چنانچه دچار استرس فیزیکی یا روانی شوند، خیلی کمتر از کسانی که فعالیت جسمی ندارند، در معرض خطر امراض قلبی قرار می گیرند.

به طور کلی فقط خود شخص است که می تواند با استرس مقابله کند، به این معنی که باید با ناملایمات مبارزه کند و اوقات فراغت را به کسب دستاوردهای مثبت اختصاص دهد.

تجربه نشان داده است که کسانی که اعتقادات مذهبی قوی دارند، کمتر در معرض حمله ناملایمات قرار می گیرند.

تاثیر استرس بر بدن

تاثیر استرس بر بدن

رابطه ی بین استرس، اضطراب و نگرانی با ازدیاد فشار خون از دیرباز شناخته شده است. دیده شده است که در مقابله با بلایای طبیعی و در مقابله با شرایط سخت زندگی، فشار خون افزایش یافته است. ماشینی شدن زندگی و سست شدن کانون های خانوادگی سنتی و فشارهای اقتصادی شخص را آسیب پذیر کرده و فشار خون او را بالا می برد.

تحریکات روانی ناشی از محیط اجتماعی، اشتها را برای دریافت نمک بیشتر می کند. به همین جهت میزان استرس در افراد یک اجتماع با میزان مصرف نمک در آن اجتماع ارتباط مستقیم دارد. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که در بالا رفتن فشار خون، نمک به طور مستقیم موثر نیست، بلکه تحریکات روانی اجتماعی است که موجب تمایل بیشتر به خوردن نمک می شود.

چنانچه استرس کوتاه مدت باشد، متابولیسم هورمون ها کمتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و آثار آن قابل برگشت است ولی اگر طولانی باشد، آثار مخرب آن غیرقابل ترمیم است. اثرات استرس می تواند احساسی، روانی یا فیزیولوژیکی (بالا رفتن فشار خون ، اختلالات گوارشی ، عوارض پوستی و سردرد) باشد که در تمام این حالات احتیاجات تغذیه ای بدن تحت تاثیر قرار می گیرد.

اثر استرس روی هورمون ها:

استرس روی فعالیت سیستم مرکزی اثر می گذارد و ترشح هورمون ها را بالا می برد. غدد فوق کلیوی ترشح هورمون های اپی نفرین و نور اپی نفرین را تا 10 برابر یا بیشتر افزایش می دهند. عمل این دو هورمون افزایش جریان خون به کبد است و نتیجه ی آن تخریب سریع گلیکوژن، پروتئین ها و چربی ها است.

استرس، ترشح هورمون ACTH(آدرنوکورتیکوتروپیک) را از غده هیپوفیز افزایش می دهد که این هورمون غده ی فوق کلیه را تحریک کرده و باعث ترشح هورمون های استروئیدی می شود. یکی از این هورمون ها کورتیزول است که سنتز پروتئین های مختلف و همچنین سنتز آنزیم های موثر در متابولیسم چربی ها را تسریع می کند. پس از یک دوره ی کوتاه مدت استرس، سنتز چربی ها تسریع می شود و گاهی شخص بیشتر غذا می خورد و چاق می شود.

پس از یک دوره ی طولانی مدت استرس، در بدن شخص مقدار بیشتری چربی و مقدار کمتری پروتئین موجود است.

استرس باعث افزایش هورمون رشد نیز می شود که مسئول سنتز پروتئین های جدید است.

اثر استرس روی متابولیسم قندها:

طی استرس، بدن در مقابل عمل انسولین(هورمون تنظیم کننده ی قند خون) مقاوم می شود و در نتیجه مقاومت به گلوگز(قند خون) افزایش می یابد و بدن به تصور اینکه مقدار گلوگز خون کم شده است، تبدیل گلیکوژن(ذخیره ی قندی بدن) کبدی به گلوکز را افزایش می دهد و قند خون علی رغم وجود انسولین، در خون بالا می رود.

بالا رفتن قند خون و پیدایش قند در ادرار از علامات اولیه استرس هستند.

اثر استرس روی متابولیسم چربی ها:

در نزد افراد مبتلا به استرس، مقدار اسیدهای چرب آزاد خون بالا می رود که علت آن تشدید تجزیه ی چربی ها می باشد. مقدار این اسیدهای چرب بیشتر از آن است که بدن بتواند برای سوخت، همه ی آنها را مصرف کند، به همین جهت این اسیدهای چرب وارد کبد شده و تبدیل به تری گلیسیریدها می شوند و چون مقدار آنها زیاد است، در کبد باقی مانده و ایجاد بیماری "کبد چرب "(fatty liver) می کنند که کبد چرب پیش ساز بروز بیماری های سیروز کبدی و سرطان کبد است.

اثر استرس روی متابولیسم پروتئین ها:

در شخص مبتلا به استرس، تخریب پروتئین ها نیز سریع است و باعث تعادل منفی ازت می شود که روی اشتها اثر می گذارد و گاهی شخص نمی تواند به طور طبیعی غذا بخورد. با کم شدن ازت بدن و کمی اشتها ، شخص وزن خود را از دست می دهد و وزن از دست رفته با دریافت کالری اضافی جبران نخواهد شد.

اثر استرس روی متابولیسم ویتامین ها و مواد معدنی:

استرس میزان احتیاج به ویتامین های A, B, C و مواد معدنی مانند کلسیم، فسفر و روی را نیز بالا می برد.

اثر استرس روی قلب و عروق:

علاوه بر ازدیاد فشار خون، اختلال در ریتم قلب نیز از علائم استرس است. در استرس های پیشرفته، به علت اختلالات هورمونی (افزایش ترشح کاتکولامین از غده ی فوق کلیه)، از یک طرف حجم آب بدن زیاد شده و باعث ادم ریه و نارسایی قلب می شود و از طرف دیگر احتیاج به اکسیژن افزایش پیدا کرده و در بافت عروق، کبود اکسیژن به وجود می آید و این بافت نمی تواند چربی را که روی آن رسوب کرده بسوزاند. در چنین شرایطی برای کسب انرژی لازم از روش گلیکولیز بی هوازی استفاده می کند که نتیجه ی آن تولید اسید لاکتیک است. این جسم چسبندگی پلاکت ها را افزایش داده و زمینه را برای به وجود آمدن ترومبوز(ایجاد لخته خونی در رگ ها) آماده می کند.

استرس همچنین باعث آنژین صدری یا انفارکتوس(حمله قلبی) نیز می شود.

لازم به یادآوری است که کسانی که ورزش می کنند، چنانچه دچار استرس فیزیکی یا روانی شوند، خیلی کمتر از کسانی که فعالیت جسمی ندارند، در معرض خطر امراض قلبی قرار می گیرند.

به طور کلی فقط خود شخص است که می تواند با استرس مقابله کند، به این معنی که باید با ناملایمات مبارزه کند و اوقات فراغت را به کسب دستاوردهای مثبت اختصاص دهد.

تجربه نشان داده است که کسانی که اعتقادات مذهبی قوی دارند، کمتر در معرض حمله ناملایمات قرار می گیرند.

مبانی تفسیر الکتروکاردیوگرام

 

کاغذ الکتروکاردیوگرام

امواج الکتریکی قلب توسط دستگاه الکتروکاردیوگراف بر روی کاغذ مخصوصی ترسیم می‌شوند. این کاغذ شطرنجی بوده و از تعدادی مربع ریز و درشت تشکیل شده است. هر ضلع مربع‌های ریز، یک میلی‌متر طول دارد. هر 5 مربع ریز، با یک خط تیره از هم جدا شده‌اند، در نتیجه هر 25 مربع ریز تشکیل یک مربع درشت‌تر را می‌دهند. هر ضلع مربع‌های بزرگ 5 میلی‌متر طول دارد. بر روی کاغذ الکتروکاردیوگرام، محور افقی نشان دهنده‌ی زمان و محور عرضی نشان دهنده‌ی شدت جریان الکتریکی است.

دستگاه الکتروکاردیوگراف به طور استاندارد با سرعت 25 میلی‌متر در ثانیه وقایع الکتریکی قلب را ثبت می‌کند. پس هر مربع یک میلی‌متری بر روی محور افقی، معادل 04/0 ثانیه، و هر مربع 5 میلی‌متری معادل 2/0 ثانیه می‌باشد.

دستگاه الکتروکاردیوگراف به طور استاندارد، به نحوی تنظیم شده است که یک جریان الکتریکی با شدت یک میلی‌ولت موجی به اندازه‌ی 10 میلی‌متر بر روی کاغذ الکتروکاردیوگرام ترسیم خواهد کرد. بدین ترتیب هر مربع کوچک بر روی محور عرضی، معادل 1/0 میلی‌ولت و هر مربع بزرگ معادل 5/0 میلی‌ولت می‌باشد.

اگر هیچ انرژی الکتریکی وجود نداشته باشد دستگاه الکتروکاردیوگرام یک خط صاف را ترسیم می‌کند، این خط خط ایزوالکتریک نامیده می‌شود. امواج مثبت به شکل انحراف رو به بالا از خط ایزوالکتریک، و امواج منفی به شکل انحراف رو به پایین از خط ایزوالکتریک نمایش داده می‌شوند.


شکل ECG و نام‌گذاری اجزای آن

الکتروکاردیوگرام یک فرد طبیعی به شکل زیر بر روی کاغذ الکتروکاردیوگرام نقش می‌بندد:

هر کدام از اجزای مشاهده شده بر روی شکل، نشان دهنده‌ی بخشی از فعالیت الکتریکی سلول‌های قلب می‌باشند. این اجزا به صورت قراردادی نام‌گذاری شده‌اند و در تمام دنیا به همین نام‌ها معروف هستند.

موج P: عبور جریان الکتریکی از دهلیزها، اولین موج ECG را ایجاد می‌کند. این موج P نام‌دارد. موج P در حالت طبیعی گرد، صاف و قرینه بوده و نشان دهنده‌ی دپولاریزاسیون دهلیزهاست.

فاصله‌ی PR: از ابتدای موج P تا شروع کمپلکس QRS به این نام خوانده می‌شود. این فاصله نشان دهنده‌ی زمان سپری شده برای رسیدن موج دپولاریزاسیون از دهلیزها به بطن‌ها است. قسمت عمده‌ی این فاصله به علت وقفه‌ی ایمپالس در گره‌ی AV شکل می‌گیرد.

کمپلکس QRS: از مجموع سه موج تشکیل شده است و مجموعاً نشان دهنده‌ی دپلاریزاسیون بطن‌ها است. اولین موج منفی بعد از P، موج Q نام دارد. اولین موج مثبت بعد از P را موج R ، و اولین موج منفی بعد از R را S می‌نامند. چون هر سه موج ممکن است با هم دیده نشوند، مجموع این سه موج را با هم یک کمپلکس QRS می‌نامند.

قطعه‌ی ST: از انتهای کمپلکس QRS تا ابتدای موج T را قطعه‌ی ST نام‌گذاری کرده‌اند. این قطعه نشان‌دهنده‌ی مراحل ابتدایی رپولاریزاسیون بطن‌ها است.

موج T: موجی گرد و مثبت می‌باشد که بعد از QRS ظاهر می‌شود. این موج نشان دهنده‌ی مراحل انتهایی رپولاریزاسیون بطن‌ها است.

فاصله‌ی QT: از ابتدای کمپلکس QRS تا انتهای موج P می‌باشد و نشان دهنده‌ی زمان لازم برای مجموع فعالیت بطن‌ها در طی یک چرخه‌ی قلبی است.

موج U: موجی گرد و کوچک می‌باشد که بعد از T ظاهر می‌شود. این موج همیشه دیده نمی‌شود.

همانطور که متوجه شده‌اید، هر گونه انحراف از خط ایزوالکتریک را یک موج می‌نامند. بخشی از خط ایزوالکتریک که بین دو موج قرار می‌گیرد، قطعه (segment) و به مجموع یک قطعه و حداقل یک موج فاصله (interval) گفته می‌شود.


خصوصیات امواج الکتروکاردیوگرام

به یاد سپاری اندازه‌های طبیعی هر کدام از اجزای الکتروکاردیوگرام برای تشخیص اختلالات ECG ضروری است. این اندازه‌ها در جدول زیر نشان داده شده‌اند:


نحوه‌ی خواندن الکتروکاردیوگرام

برای تفسیر و اصطلاحاً خواندن یک ریتم قلبی، مساله‌ی مهم توجه به تمام اجزا، امواج، قطعات و فواصل موجود بر روی نوار ریتم، قبل از قضاوت در مورد آن، می‌باشد. جهت جلوگیری از سردرگمی، شما می‌بایست یک توالی منطقی را در ذهن خود ترسیم، و در مواجهه با هر ریتم قلبی، از آن توالی پیروی کنید. ما روش 5 مرحله‌ای زیر را پیشنهاد می‌کنیم:

قدم اول: سرعت ضربان قلب را محاسبه کنید.

قدم دوم: نظم را پیدا کنید.

قدم سوم: امواج P را نگاه کنید.

قدم چهارم: به فواصل PR توجه کنید.

قدم پنجم: عرض کمپلکس‌های QR را مورد توجه قرار دهید.

قدم اول: محاسبه‌ی سرعت ضربان قلب

برای تعیین سرعت ضربان قلب از روی الکتروکاردیوگرام، روش‌های متعددی وجود دارند. 4 روش شایع، در زیر معرفی می‌شوند.

روش اول: روش 6 ثانیه‌ای

روش دوم: روش مربع‌های بزرگ

روش سوم: روش مربع‌های کوچک

روش چهارم: روش ترتیبی

روش 6 ثانیه‌ای

این روش ساده‌ترین، سریع‌ترین و فراوان‌ترین روش اندازه‌گیری سرعت ضربان قلب از روی الکتروکاردیوگرام می‌باشد؛ که برای محاسبه‌ی ریتم‌های نامنظم و برادیکارد، نسبت به سه روش دیگر اولویت دارد. در این روش، 6 ثانیه از یک نوار ریتم انتخاب می‌شود (30 مربع بزرگ)، و سپس تعداد کمپلکس‌های QRS در این فاصله‌ی 6 ثانیه‌ای شمرده و در عدد 10 ضرب می‌شود تا تعداد ضربان قلب در یک دقیقه به دست آید.

روش مربع‌های بزرگ

چنانچه گفته شد، هر مربع برگ بر روی محور افقی معادل 2/0 ثانیه است. با این پیش زمینه، در این روش تعداد مربع‌های برگ بین دو کمپلکس QRS متوالی شمرده شده و بر عدد 300 تقسیم می‌شود.

روش‌ مربع‌های کوچک

چنانچه گفته شد، هر مربع کوچک بر روی محور افقی معادل 04/0 ثانیه است. با این پیش زمینه، در این روش تعداد مربع‌های کوچک بین دو کمپلکس QRS متوالی شمرده و بر عدد 1500 تقسیم می‌شود.

روش ترتیبی (sequential)

در این روش یک موج را که دقیقاً بر روی یک خط تیره‌ی بزرگ قرار گرفته است پیدا کنید. خطوط تیره‌ی بعدی به ترتیب معرّف 300، 150، 100، 75، 60 و 50 هستند. یعنی اگر موج R بعدی روی خط تیره‌ی بعد افتاده باشد، تعداد ضربان قلب 300 و اگر روی خط تیره‌ی دوم افتاده باشد، تعداد ضربان قلب 150 است، الی آخر. در بسیاری از موارد چون موج R بعدی دقیقاً روی خط تیره واقع نمی‌شود، این روش یک محاسبه‌ی تخمینی است؛ اما چون به محاسبه‌ی خاصی احتیاج ندارد، روشی بسیار پرطرفدار می‌باشد.

تعداد ضربان طبیعی قلب بین 60 تا 100 ضربه در دقیقه می‌باشد. اگر تعداد ضربان قلب از 6 ضربه در دقیقه کم‌تر باشد، ریتم مورد نظر برادیکاردی (bradycardia) و اگر از 100 ضربه در دقیقه بیش‌تر باشد، تاکیکاردی (tachycardia) نام دارد.

قدم دوم: تعیین نظم

در این مرحله به فواصل R-R نگاه کنید. 4 وضعیت زیر ممکن است وجود داشته باشد:

1- کاملاً منظم

2- گاهی نامنظم

3- بی‌نظمی منظم

4- کاملاً نامنظم

قدم سوم: بررسی امواج P

در این مرحله 4 سوال زیر را از خود بپرسید:

1- آیا امواج P دیده می‌شوند؟

2- آیا شکل تمام امواج P به هم شبیه هستند؟

3- آیا فواصل P-P منظم هستند؟

4- آیا قبل از هر کمپلکس QRS یک موج P دیده می‌شود؟

قدم چهارم: تعیین فاصله‌ی PR

در این مرحله دو مورد زیر را بررسی کنید:

1- فاصله‌ی PR چقدر است؟ (به یاد داشته باشید نرمال این فاصله 2/0- 12/0 ثانیه است)

2- آیا فواصل PR در تمام نوار ریتم ثابت هستند؟

قدم پنجم: عرض کمپلکس QRS

در این مرحله عرض کمپلکس QRS اندازه‌گیری می‌شود. این فاصله می‌بایست به طور طبیعی 04/0 تا 2/0 ثانیه باشد. علاوه بر این ببینید آیا این اندازه در تمام کمپلکس‌های QRS هم‌اندازه‌اند؟

اکنون اطلاعات مربوط به هر 5 مرحله را جمع‌بندی کنید. با کنار هم گذاشتن این اطلاعات تشخیص و تفسیر ریتم‌ها از روی نوار قلب دیگر کار مشکلی نیست. فقط توجه داشته باشید اطلاعاتی را از قلم نینداخته باشید:

قدم اول: تعیین سرعت ضربان قلب

  • � نرمال
  • � برادیکاردی
  • � تاکی‌کاردی

قدم دوم: تعیین نظم

  • � کاملاً منظم
  • � گاهی نامنظم
  • � بی‌نظمی منظم
  • � کاملاً نامنظم

قدم سوم: بررسی امواج P

  • � آیا امواج P وجود دارند؟
  • � آیا شکل تمام امواج P به هم شبیه هستند؟
  • � آیا فواصل P-P منظم‌اند؟
  • � یا قبل از هر کمپلکس QRS یک موج P وجود دارد؟

قدم چهارم: تعیین فاصله‌ی PR

  • � فاصله‌ی PR چقدر است؟
  • � آیا فاصله‌ی PR در تمام طول استریپ ثابت است؟

قدم پنجم: تعیین عرض QRS

  • � عرض کمپلکس QRS چقدر است؟
  • � آیا این اندازه‌ در تمام QRSها ثابت است؟

سلامتی‌تان را در حج حفظ کنید

همه ساله تعدادی از هموطنان ما برای ادای فریضه حج به عربستان می‌روند. اما آنچه باعث می‌شود افراد بیشترین بهره را از فرائض این سفر ببرند، داشتن جسمی‌سالم و بدون ناراحتی است. افرادی که به حج مشرف می‌شوند، به خوبی می‌دانند که بیش از سی روز را باید در سفر باشند و نباید در طول این مدت سلامتشان به خطر بیفتد.

 

هرچند مسوولان بهداشت و درمان حج، همه ساله تلاش خود را در آموزش دادن به زائران و همچنین انجام معاینات قبل از اعزام، انجام آزمایش‌های تشخیصی و غربالگری،‌ شناسایی و تشکیل پرونده برای افراد پرخطر نظیر مبتلایان پرفشاری خون، دیابت،‌ بیماران دیالیزی، جانبازان یا افرادی با مشکلات جسمی انجام می‌دهند، اما به طور حتم، زائران محترم در این راه بیشترین مسوولیت را دارند و لازم است به نکات بهداشتی قبل از تشرف به سرزمین وحی توجه کافی داشته باشند تا در این سفر پرخیر و برکت تنی سالم داشته باشند و بتوانند نهایت استفاده را از سفرشان ببرند.

 

نکات بهداشتی که حجاج محترم ملزم به رعایت آن هستند، در ادامه ذکر می‌کنیم.

واکسیناسیون

قبل از اینکه به سفر حج مشرف شوید، نسبت به واکسینه کردن خود در برابر سه بیماری مننژیت مننگوکوکی، بیماری‌های پنوموکوکی و آنفلوآنزا اقدام کنید. 20 درصد عفونت‌های ویروسی تنفسی به علت آنفلوانزاست. به همین دلیل تزریق واکسن آنفلوآنزا به همه زائران به خصوص مبتلایان به دیابت، اختلالات ایمنی، مشکلات قلبی، آسم و برونشیت توصیه می‌شود.‌

 

آلرژی

‌ یکی از مهم‌ترین مشکلات تنفسی زائران، ناشی از آلرژی به مواد ضدعفونی‌کننده و پرزهای حوله لباس احرام است. اگر شما هم نسبت به پرزهای حوله و مواد ضد عفونی کننده حساسیت دارید، بهتر است قبل از سفر با پزشک خود مشورت کنید.

لباس‌های نخی و فاقد الیاف مصنوعی به رنگ سفید یا روشن، از سایر لباس‌ها مناسب‌تر و با شرایط آب و هوای عربستان سازگارتر هستند

مصرف داروها

همراه داشتن برخی داروها در کشور عربستان غیر قانونی است. استامینوفن کدئین، شربت اکسپکتورانت کدئین و داروهایی مثل دیازپام، لورازپام، کلونازپام، فنوباربیتال و... از این دسته هستند. اگر دچار ناراحتی‌ای هستید که مجبور به استفاده از این نوع داروها هستید، قبل از تشرف به مسوول کاروان خود اطلاع دهید.

 

آب سالم

در برخی توقفگاه‌ها یخ‌هایی برای خنک کردن بطری‌های آب وجود دارد. توجه داشته باشید این یخ‌ها غیربهداشتی هستند و نباید همراه آب مصرف شوند. بیشتر بیماری‌ها و امراض از راه آب‌های غیربهداشتی منتقل می‌شوند. پس دقت کنید که فقط از بطری‌های آب سالم و پلمب شده استفاده کنید. گرمای فوق العاده‌ی هوا در جدّه، مکه و مدینه به خصوص در فصول گرم، همراه داشتن یک قمقمه کوچک آب و یک بادبزن دستی را برای هر زائری ضروری می‌سازد. لازم است، لیوان نشکنی نیز با خود همراه داشته باشید تا از استفاده از لیوان‌های آلوده بی نیاز شوید.

 

لوازم بهداشت شخصی

خمیردندان، مسواک، حوله، وسایل اصلاح، لیف، صابون، شامپو و دیگر لوازم بهداشتی را فراموش نکنید.

 

لباس مناسب

لباس‌های نخی و فاقد الیاف مصنوعی به رنگ سفید یا روشن، از سایر لباس‌ها مناسب‌تر و با شرایط آب و هوای عربستان سازگارتر هستند. بهتر است در انتخاب لباس شئون ملی را در نظر بگیرید. همچنین با توجه به اینکه ممکن است هوا سرد باشد، لباس گرم به همراه داشته باشید و در صورت ابتلا به بیماری‌های تنفسی، استراحت و استفاده از مایعات گرم را فراموش نکنید.

 

مواد غذایی

تجربه نشان داده است، زائرانی که برای بین راه خود غذا می‌آورند، اغلب دچار مسمومیت‌های غذایی می‌شوند. لذا توصیه اکید می‌شود، هیچ نوع غذای فاسدشدنی را همراه خود به هواپیما نبرید. اگر در فرودگاه‌های عربستان به شما یک وعده غذایی داده شد، آن را همان وقت میل کنید و اگر تمایلی به غذا خوردن ندارید، به هیچ وجه غذا را با خود نبرید. این کار، خطر مسمومیت غذایی را چند برابر افزایش می‌دهد.

فراموش نکنید به‌جز آب، میوه، نان و نوشابه و تنقلات فاسدنشدنی، حمل هیچ‌گونه خوردنی دیگری برای زائران مجاز نیست.

شست و شوی مکرر دست‌ها با صابون قبل از غذا و بعد از توالت رفتن و نوشیدن آب آشامیدنی سالم به مقدار زیاد از جمله نکات ضروری است که باید رعایت شود.

 

خوردن در حد اعتدال

در ایام حج از خوردن غذاهای چرب و شیرین خودداری کنید. همچنین برخی نان‌ها و شیرینی‌ها، ادویه مخصوص دارند و نباید زیاد مصرف شوند. در شرایط آب و هوایی مکه اگر غذا زیادی در معده بماند، احتمال فساد و مسمومیت هست.

در ایام حج، چای کمرنگ و آب بنوشید و ناهار و شام را به میزان اعتدال مصرف کنید

استحمام

با توجه به تعریق زیاد بدن در آب و هوای عربستان بهتر است هر روز استحمام کنید و لباس تمیز بپوشید.

 

خوردن میوه

بهترین خوراک برای زائران میوه است. خوردن میوه با تامین آب و املاح و ویتامین مورد نیاز بدن، موجب هوشیاری و سرحالی شما شده و کمک می‌کند بهتر به عبادت بپردازید، در حالی که مصرف غذاهای چرب و سنگین، باعث بی‌حالی و خواب‌آلودگی در این سفر معنوی می‌شود.

 

مواد مخدر

شاید بسیاری از زائران محترم با قوانین عربستان آشنایی نداشته باشند. برای اطلاع بد نیست بدانید، حمل و مصرف مواد مخدر در عربستان مجازات گردن زدن به همراه دارد.

ستاد مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور اعلام کرده است هر سال بین حجاجی که به عربستان اعزام می‌شوند، معتادانی حضور دارند که با خود مواد حمل می‌کنند.

از آنجا که این افراد مشکلات زیادی را از نظر دیپلماتیک در عربستان برای کشور به وجود می‌آورند. هم اکنون متخصص‌ترین افراد در فرودگاه‌ها به شناسایی معتادان و کشف مواد از آن‌ها اقدام می‌کنند. برای این که چنین مشکلاتی را در طول سفر معنوی حج نداشته باشید، بهتر است چند ماه قبل از اعزام به حج، نسبت به ترک اعتیاد خود اقدام کنید. مطمئن باشید این بهترین سفر شما خواهد بود و هیچ چیز بهتر از این نیست که پاکی جسم، روح و روان را یک جا به دست آورید.

 

چند توصیه

- اگر قصد دارید در ایام حج، غذای کمتری بخورید، بهتر است از مولتی ویتامین‌ها استفاده کنید تا دچار کمبود ویتامین و مواد معدنی مورد نیاز بدن نشوید.

 

- اگر دچار آسم و تنگی نفس هستید، با پزشک کاروان مشورت کنید. شما در ایام حج با گردوغبار تماس دارید و این باعث می‌شود دچار مشکلات تنفسی شوید.

 

- از استعمال عطرهایی با بوی بسیار قوی خودداری کنید، خصوصا هنگامی‌که به مسجد می‌روید. این کار شما باعث ناراحتی کسانی که مبتلا به ناراحتی‌های قلبی یا میگرن یا آسم هستند، خواهد شد.

 

- در حج شما مجبور به پیاده روی به مقدار زیاد هستید. اگر به این کار عادت ندارید، از چند هفته قبل از مشرف شدن به حج شروع به پیاده روی کنید تا در آنجا دچار مشکل نشوید. با این کار، گرفتگی عضلات شما هنگام حج به حداقل خواهد رسید.

 

- بهتر است در اماکن شلوغ و پر جمعیت از یک ماسک تمیز برای پوشاندن دهان و بینی خود استفاده کنید تا دچار بیماری‌های مسری نشوید.

 

- اگر از عینک استفاده می‌کنید، حتما برای خودتان یک یا دو عدد عینک اضافی به همراه بیاورید.ممکن است هنگام اجرای مراسم حج، عینک شما بیفتد و شیشه آن بشکند و دچار مشکل شوید.

 

- اکثر زائران هنگام اقامت، در اتاق‌های چند نفری اسکان می‌یابند. اگر شما هنگام خواب خرخر می‌کنید، بزرگ‌ترین بلا برای هم اتاقی‌هایتان هستید. ممکن است آن‌ها مانند همسرتان خرخر شما را تحمل نکنند و شما را مورد خطاب قرار دهند و مشکلاتی برای شما به‌وجود آورند. لذا حتما با پزشک خود مشورت کنید و از داروهای مناسب استفاده کنید.

 

- یک یا دو ماه قبل از مشرف شدن به سفر حج، به دندانپزشکی مراجعه کنید تا دندان‌های خراب شما را ترمیم کند. یکی از مشکلات هنگام حج، دندان‌درد است.

 

- برای اینکه دچار بیماری‌های مسری نشوید، از سجاده، مهر و تسبیح کسی استفاده نکنید، مگر این که به سلامت وی مطمئن باشید

وسايل مورد نياز حجاج

وسايل مورد نياز حجاج

 
 
 
با توجه به اهمیت رعایت بهداشت فردی و نقش آن در تامین سلامتی و رفاه حجاج در سفر عبادی حج، به همراه داشتن وسایل انفرادی بشرح ذیل الزامی می باشد:

ناخن گیر، قیچی کوچک، تیغ و خود تراش، سوزن و نخ، گیره رخت لباس، کلاه لبه دار، مفاتیح، کتب ادعیه، مناسک مرجع تقلید خود، گوشی موبایل، شارژر، حوله حمام، مسواک، خمیردندان، حوله دستشویی، ماشین اصلاح، ساک که مشخصات فردی حاجی روی آن با خط درشت و واضح نوشته شده باشد، پتوی سبک و کم حجم مسافری.

احرام آقایان شامل: حوله سفید دو عدد، کمربند احرام و غیر دوخته و دمپائی پلاستیکی از هر کدام یک عدد.

احرام بانوان شامل: لباس مخصوص احرام سفید، چادر سفید، جوراب و کفش سفید هر کدام یک عدد.

چنانچه داروی خاصی را مصرف می کنید، حتماً داروی مصرفی را در طول سفر همراه داشته باشید (ضمناً نسخه داروی مصرفی را همراه داشته باشید).
توصیه های بهداشتی در طول سفر حج
 

1- بهداشت فردی، جمعی را در طول سفر رعایت فرمائید.

2- بعلت شرایط آب و هوا و جغرافیای عربستان و ازدحام جمعیت در مراسم حج از اعمالی که موجب بیماری می شوند مانند پرخوری، راه رفتن در آفتاب، مصرف غذا و یا خوراکیهائی که از سلامت آنها اطمینان ندارید، در طول سفر خودداری نمائید.

3- جهت نوشیدن آب فقط از بطرهای پلمپ شده استفاده نمائید.

4- به هیچ عنوان از لیوانهای عمومی و یا لوازم بهداشتی فردی دیگران استفاده ننمائید.

5- مصرف زیاد مایعات و میوه توصیه می گردد.

6- توصیه های بهداشتی و پزشکی را بخصوص در ایام تشریق (منی و عرفات) رعایت فرمائید.

7- از استعمال دخانیات در اتاق و فضای بسته محل اسکان و در اماکن متبرکه و مقدسه جداً خودداری نمائید.

تذکر مهم: از به همراه آوردن هرگونه زیور آلات و اشیاء گرانبها (طلا، نقره و غیره) جداً خودداری کنید.

لیست داروهای اورژانسی

داروهای اورژانسی که باید در خانه باشد

داروهای اورژانسی

داروهای اورژانسی:
این داروها فقط توسط گروه پزشكی كه مجاز به استفاده از آنها برای بیماران هستند استفاده می‌شود و جزء داروهای بدون نسخه نمی‌باشند.

این داروها شامل:
1ـ آدالات (نیفیدیپن)
2ـ اپی‌نفرین (آدرنالین)
3ـ نیتروگلیسیرین(T.N.G)
4ـ دوپامین
5ـ دیگوكسین (لانوكسان)
6ـ دیازپام (والیوم)
7ـ آمینوفیلین و اسپری سالبوتامول
8ـ هیدروكورتیزن
9ـ دكستروز هیپرتونیك
10ـ آتروپین
11ـ پتاسیم كلراید (KCL)

آدالات (نیفیدیپن)
این كپسول به فرم زیرزبانی جهت كاهش فشار خون بالا و كاهش درد ناشی از اسپاسم (گرفتگی) عروق و با توصیه پزشك مورد استفاده قرار می‌گیرد بدین شكل كه در فشار خون بالاتر از 120/200 م م ج، بیمار كاملاً دچار علائمی چون حملات سردرد شدید، تهوع، استفراغ شدید، تاری دید، وزوز گوش و برافروختگی صورت نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد بدین ترتیب كه یك كپسول آن را سوراخ نموده و سه قطره از محتوای آن را زیر زبان بیمار ریخته و پس از ده دقیقه فشار خون را كنترل نمائید.

اپی‌نفرین (آدرنالین)
این دارو محرك تنفسی و افزایش دهنده فشار خون می‌باشد. تزریق آن به صورت وریدی عضلانی و یا زیرجلدی مخلوط cc10 آب مقطر جهت رقیق شدن دارو استفاده می‌شود.

نیتروگلیسیرین(T.N.G)
این دارو به صورت حب (pearl) می‌باشد كه در واقع درد شدید قفسه كه مشكوك به حمله قلبی هستند بصورت زیرزبانی استفاده می‌شود. طرز مصرف این دارو بدین شكل است كه هر 5 دقیقه یك حب زیرزبان گذاشته می‌شود، حداكثر تا 3 حب مورد استفاده قرار می‌گیرد در هر صورت بایستی بیمار را سریعاً با آمبولانس به مركز درمانی مجهز منتقل كرد.

دوپامین
دارویی است كه برای تنگ كننده عروق و افزایش دهنده فشار خون و افزایش دهنده خون رسانی ارگانهای حیاتی به كار می‌رود و در درمان شوك ناشی از سكته قلبی استفاده می‌شود.

دیگوكسین (لانوكسان)
دارویی است با خواص ضد آریتمی (نامنظم بودن ضربان قلب) و افزایش دهنده قدرت انقباض عضله قلب به كار می‌رود.

دیازپام (والیوم)
این دارو خواب‌آور و آرام بخش است.

آمینوفیلین
این دارو به صورت تزریقی استفاده می‌شود و برای گشاد كردن راههای هوای استفاده می‌شود. این دارو در حملات آسم و تنگی نفس استفاده می‌شود.

اسپری سالبوتامول
این دارو به صورت شربت اسپری قرص می‌باشد.
نحوه استفاده از اسپری سالبوتامول بدین نحو است كه افرادی كه دچار تنگی نفس شدید ناشی از التهاب حاد تنفسی شده‌اند پس از یكبار بازدم عمیق قوطی حاوی سالبوتامول در دهان گذاشته و در حالیكه اسپری را می‌افشانیم یك دم عمیق انجام داده و كمی نفس را حبس نگه می‌داریم. پس از 5 دقیقه یكبار دیگر پاشیدن اسپری سالبوتامول را اجرا كند، سپس بیمار را سریعاً به مركز درمانی ارجاع دهید.

هیدروكورتیزن
این دارو ضدالتهاب می‌باشد و علائم حساسیت را می‌كاهد.

دكستروز هیپرتونیك
برای افرادی كه دچار شوك شده و ندانیم علت آن چیست بهتر است یك سرم دكستروزهیپرتونیك برای فرد استفاده شود.

آتروپین
دارویی ضد آریتمی (نامنظم بودن ضربان قلب) و افزایش دهنده تعداد ضربان قلب و موثر در درمان از بین رفتن ناگهانی نبض و همچنین در درمان مسمومیتهای تنفسی با گازهای شیمیایی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

پتاسیم كلراید (KCL)
به منظورجبران كمبود حجم پتاسیم خون و همچنین افزایش نیروی انقباض قلب استفاده می‌شود و در برخی بیماریهای كلیوی (مثل نارسایی كلیوی) مصرف پتاسیم ممنوع است

AMINOPHYLLINE (Hydrose)

AMIODARONE HCl

ATROPINE Sulfate

CALCIUM GLUCONATE

DEXAMETHASONE

DEXTROSE (D-GLUCOSE

DIAZEPAM

Dobutamine

DOPAMINE HCl

FUROSEMIDE

HEPARIN Sodium

HYDRALAZINE HCl

HYDROCORTISONE

LIDOCAINE HC

NITROGLYCERIN

NITROPRUSSIDE Sodium

PHENOBARBITAL Sodium

PHENYTOIN

PROPRANOLOL HC

SODIUM BICARBONATE

SODIUM CHLORIDE

VERAPAMIL HCl

 

 

لیست داروهای اورژانسی

نام دارو

عملکرد دارو

موارد مصرف

عوارض جانبی

موارد منع مصرف

نیترو گلیسیرین

از گروه نیتراتها میباشد.بعنوان داروی گشادکننده عروق  کرونر قلب به کار میرود و باعث افزایش خونرسانی به قلب شده وآنژین صدری حاد را کنترل کرده و فشارخون را پایین میاورد.

آنزین صدری حاد{درد شدید قفسه سینه}- کنترل فشار خون بالا-سکته قلبی-ایسکمی عروق کرونر - این دارو تا سه باردر فشارخون سیستول بالاتر از ده هر پنج دقیقه یکبار قابل تکرار میباشد

افزایش ضربان قلب- تپش قلب- احساس گرمی-سرگیجه

فشار خون پایین- گلوکوم{آب سیاه چشم}- کم خونیهای شدید-خونریزی مغزی - تروما به سر

کاپتوپریل

کاهنده فشار خون

نارسایی احتقانی قلبی -درمان  فشارخون متوسط به همراه لازیکس ،‌  همچنين‌در درمان‌ زيادي‌ شديد و مقاوم فشار خون‌ كه‌ به‌ساير تدابير درماني‌ پاسخ‌ نمي‌دهند،مصرف‌ میشود.

حساسیت پوستی همراه با خارش-سرفه از دست رفتن حس چشایی واختلات حسی دیگر-

همراه داروهای مدر نگهدارنده پتاسیم(تریامترن اچ -اسپیرونالوکتون)

لازیکس(فروزماید)

ازداروهای ادرارآور میباشدوبا گشاد کردن عروق کلیه باعث افزایش ادرار ودر نیجه  کاهش فشار خون رابه همراه دارد.

ورم-کاهش ادرار-نارسایی کلیه- درمان سریع فشار خون بالا

تهوع و استفراغ-ضعف عضلانی-افت فشار خون-وزوزگوش و حساسیت پوستی

دیابت- نقرس - سیروزکبدی

آدرنالین(اپی نفرین)

گشاد کننده برونش - باعث افزایش فعالیت عصب سمپاتیک شده و در نتیجه فعالیت قلب را افزایش داده و با تنگ کردن عروق ،  افزایش فشار خون را بدنبال دارد.

شوک آنافیلاکسی(حساسیت دارویی-غذا-نیش حشرات-آلرژی)-آسم و اسپاسم برونش-ایست قلبی

استفراغ-افزایش ضربان قلب-ضعف و تعریق-لرزش دست

گلوکوم(آ ب سیا ه چشم) - حساسیت مفرط - بیماریها ی قلبی

آتروپین

آنتی کولینرژیک - دارای اثرات ضد برادیکاردی  می باشد و افزاینده برادی آریتمی   محسوب میشود.

بهبود اسپاسم معده و روده ای و قولنج کلیوی و صفراوی- در کاهش ضربان قلب و سکته قلبی- شل کننده عضلانی ،براي‌ كاهش‌ ترشحات‌ بزاق‌ وترشحات‌ دستگاه‌ تنفسي‌ پيش‌ از بيهوشي‌،براي‌ جلوگيري‌ از براديكاردي‌ و ايست‌سينوسي‌
به‌عنوان‌ پادزهر در مسمومیت با سموم‌ ارگانو

خشکی دهان - گشادی مردمک -خشکی پوست- تاکیکاردی

در بزرگی پروستات -گلوکوم و در افراد مسن وبیماران نارسایی قلبی با احتیاط تجویز شود.

سایمتیدین و راینیتیدن

دارای اثرات کاهنده ترشح اسیدمعده  میباشد. چون عوارض جانبی راینتیدین از سایمتیدین کمتر میباشد استفاده از آن بیشتر توصیه میشود.

توموری شدن سلولهای کناری معده ، درمان‌ كوتاه‌مدت‌ زخمهاي‌ فعال‌ دوازدهه‌ يا زخمهاي‌فعال‌ و خوش‌خيم‌ معده‌، حالات‌ مرضي‌ترشح‌ بيش‌ از حد و پی در پی اسيد معده‌ برگشت‌ محتويات‌ معده‌به‌ مري‌ و ساير مواردي‌ كه‌ كاهش‌ اسيدمعده‌ براي‌ آن‌ مفيد است‌، مانند جراحي

اسهال - وزوز گوش - بهت زدگی- گیجی و دپرس شدن- بزرگ شدن پستانها

سرطان معده -مشکلات کبدی و  کلیوی

هیوسین( اسکوپولامین)

آنتی کولینرژیک - ضد اسپاسم عضلات صاف -

این دارو سبب شل شدن عضلات صاف عاعضای حفرات شکمی و و لگن میگردد.{  اسپاسم گوارشی با ادرار ی- درد کلیه-درد صفراوی و قاعدگی دردناک}

خشکی دهان  - افزایش ضربان قلب-  تاری دید - احتباس ادراری

گلوکوم(آ ب سیا ه چشم) - حساسیت مفرط -

متوکلو پرامید(پلازیل)

بالا بردن آستانه تحریک مرکز استفراغ- افزایش حرکات دودی معده

در درمان تهوع استفراغ ناشی از جراحی یا شیمی درمانی برگشت محتویات معده به مری ، آهسته بودن تخلیه معده ، سردرد و سکسه مقاوم مصرف میشود.

 عکس العملهای خارج هرمی خصوصا در کودکان ونوجوانان مانند :اسپاسم گردن- لرزش دست - سستی پا

حساسیت مفرط- نارسایی کبد و کلیه - پارکینسون- انسداد روده - تشنج - خونریزی گوارشی

پیریدوکسین(B6)

در سوخت و ساز پروتینهاو چربیهادخالت دارد.

در تهوع حاملگی- بیماری سلولی تابش اشعه- الکلیسم

سردرد- احساس گرگرفتگی- خواب الودگی-

بیماران پارکینسون

هیدروکورتیزون

با عملکرد بر روی غده آدرنال در کاهش التهابات و حساسیتها  موثر است.

آسم-گزش حشرات- التهابات پوستی که شامل قرمزی و گرمی است و همین طور در واکنشهای حساسیتی دارویی- التهابات استخوان

سردرد- افت پتاسیم خون-اکنه-

حساسیت مفرط- عفونتهای قارچی سیستمیک

دگزامتازون

ضد التهاب - سرکوب کننده سیستم ایمنی -

نارسایی غده ادرنال کلیه - ورم مغزی ناشی از ضربه -ضد التهابات ناشی از یک آلرژی

سردرد - اکنه -نارسایی احتقانی قلب-افزایش فشار خون-ادم- زخم معده-

حساسیت مفرط- عفونتهای قارچی سیستمیک

تری فلو پرازین (اسکا زینا)

ضدسایکوز

ضد اضطرا ب - ضد تهوع واستفراغ - اسکیزوفرنی خصوصا در توهم و هذیانها وکسانیکه دوره حاد بیقراری دارند  : تري‌ فلوئوپرازين‌ در درمان‌اسكيزوفرني‌ و حالات‌ رواني‌ ديگر مثل‌جنون‌ و مانيا مصرف‌ مي‌گردد. همچنين‌ دركوتاه‌ مدت‌ به‌عنوان‌ داروي‌ كمكي‌ دردرمان‌ تحريكا

خواب الودگی - سرگیجه - تاری دید - خشکی دهان - اسهال - اسپاسم گردن وعضلات - افت فشار خون - تشنج - ازبین رفتن بافت محل تزریق

اسپاسم گردن وعضلات - خواب الودگی

هالوپریدول

ضدسایکوز

اختلالات رفتاری شدیدمثل جنون جوانی- سرخوشی - تهوع و استفراغ ، در درمان‌اسكيزوفرني‌ و حالات‌ رواني‌ ديگر، مانيا، درمان‌ كوتاه‌ مدت‌ و كمكي‌ اضطراب‌ شديد ،بهبود تيك‌هاي‌ حركتي‌ ‌به‌كار مي‌رود. همچنين‌ در درمان‌ سكسكه‌مقاوم‌ مصرف‌ مي‌گردد 

افت شدید فشار خون- اختلالات حرکتی تاخیری- حرکات غیر ارادی- افرایش ضربان قلب- احتباس ادراری-

افت فشار خون و افرادی که از لحاظ هوشیاری در سطح پایین هستند

دیازپام

آرام بخش و خواب آور- ضد هیجان - شل کننده عضلات اسکلتی

در تشنج ها -فشارهای روانی- بی خوابی ها و درمان مداوم صرعی استفاده میشود

سرگیجه- خواب آلودگی- عدم تعادل-افت فشار- کاهش ضربان قلب-راش- تاری دید-تهوع و استفراغ-ایست تنفسی

گلوکوم(آب سیاه)- افراد افسرده- افت فشار خون و افرادی که از لحاظ هوشیاری در سطح پایین هستند

پرومتازین

طولانی اثر ترین آنتی هیستامین- آرام بخش- ضد تهوع و استفراغ

در بیماری مسافرت - تهوع واستفراغ- التهابات بینی - علایم آلرژی-کهیر - تب یونجه- مسکن ساده برای بیخوابی- درمان تکمیلی فوریتهای آنافیلاکسی یا آلرژی شدید

بی قراری- عدم رک مکان و زمان - کاهش و افزایش فشار خون-احتقان بینی-حساسیت به نور-

صرع- حساسیت مفرط به آنتی هیستامین ها- حملات آسم- نوزادان-بیماریهای قلبی عروقی- فشار خون پایین -  بیماریهای ریوی

ترامادول

ضد دردمتوسط تا شدید -

ضددرد - کنترل درد بعد از عمل

سرگیجه - سر درد - اضطراب - اختلال تعادل - تشنج - خارش - تعریق بیش از حد - بثورات جلدی - اختلالات بینایی - تهوع و استفراغ - دردشکم - ارست تنفسی

حساسیت به دارو - کودکان زیر12سال - بیماریهای تنفسی - الکلیسم حاد - ضربه به سر - اختلالات تشنجی - نارسایی شدیدکلیوی  - حاملگی - شیردهی

نالوکسان

ضد مخدر از نوع مرفین- مصرف این دارو ممکن است باعث از بین رفتن اثر ضد درد ها شود

برای برطرف کردن تضعیف تنفسی  و ارست تنفسی ناشی از داروهای شبه تریاک   مصرف میگردد. 

افزایش ضربان قلب و فشار خون- تهوع و استفراغ- تعریق- ادم ریوی

حساسیت مفرط- نا منظمی ضربان قلب -صدمه مغزی- تشنجی ها- حاملگی و زایمان- بیماران مسن وناتوان-

فنوباربیتال

 ضد تشنج-آرامبخش- خواب آور

انواع صرع- تب و تشنج کودکان- در بی خوابی و آرامبخش قبل جراحی -  آرامبخش-

خواب الودگی-سرگیجه - سردرد-منگی- افت فشار خون- کاهش ضربان نبض- کهیر- تنگ شدن مردمک چشم- تهوع و استقراغ- درد در ناحیه بالای معده- ایست تنفسی

حساسیت مفرط- بیماریهای شدید ریوی-بیماران دچار افسردگی همراه با افکار خودکشی-اختلال عملکرد کلیه- بیمارانیکه افت فشار خون دارند.

متوکاربامول

شل کننده عضلات اسکلتی

دردهای عضلانی - اسکلتی و در کنترل تظاهرات عصبی- عضلانی کزاز

خواب آلودگی- سرگیجه- افت فشار خون- تاری دید- تهوع- تب و واکنشهای آلرژیک (راش- کهیر)

سابقه واکنش حساسیت- سابقه صرع- اختلال عملکرد کلیه

بایپریدین

ضد پارکینسون-  ضد اختلالات اکستراپیرامیدال( اسپاسم گردن)

در درمان بیماری پارکینسون و علایم ناشی از عوارض داروها مثل  حساسیت به متوکلوپرامید و کلروپرومازین

سردرد- سرگیجه-  بی قراری- طپش قلب- افزایش ضربان قلب- خشکی چشمها- احتباس ادراری

کسانیکه بزرگی غده پروستات دارند - گلوکوم - تشنج

آمینوفیلین

شل کننده عضلات صاف و در نهایت بهبود اسپاسم برونش و گشادکننده راههای هوایی

افرادیکه مبتلا نارسایی احتقانی قلب هستند و افراد مسن - درمان کمکی نوزادانی که قطع تنفسی دارند - افراد آسمی و کسانیکه که هر نوع اسپاسم راه هوایی دارند

طپش قلب- افزایش ضربان قلب- بیخوابی - سردرد- تشنج-  تهوع واستفراغ- افت فشار خون- ایست تنفسی - دیس ریتمی قلب

حساسیت مفرط- نامنظمی ضربان قلب - کسانیکه  کم کاری غده تیروئید دارند

کلروپرومازین

ضد سایکوز-ضد تهوع واستفراغ

درما ن سریع سایکوز  در بیماران بیقرار- تهوع و استفراغ- سکسکه مقاوم

علائم اکستراپیرامیدال- تشنج- افت فشار خون - افزایش ضربان نبض- غش-  تاری دید- خشکی دهان- احتباس ادراری-

حساسیت مفرط-ضایعات مغزی- بیماریهای تنفسی- صرع- سایر بیماریهای همراه تشنج - اختلال عملکرد کلیه و کبد- بیماری پارکینسون-افت کلسیم

کلماستین

آنتی هیستامین - ضدآلرژی- ضد احتقان

التهابات بینی- علائم آلرژیک-کهیر- تظاهرات پوستی- ادم رگها

ارامش بیش از حد - فشار پایین - طپش قلب- افزایش ضربان نبض- راش و کهیر - درد سر دل- تهوع استفراغ - احتباس ادراری

حساسیت به آنتی هیستامینها- حمله  حاد آسم- گلوکوم - اسداد مثانه- بیماریهای قلبی عروقی - فشار خون بالا-پرکاری تیروئید- بیماریهای کلیوی- دوران حاملگی وشیر دهی

سالبوتامول

گشادکننده راههای هوایی خصوصا برونشها

گرفتگی راه هوایی در بیماران مبتلا به انسداد برگشت پذیر ریوی- پیشگیری گرفتگی راه هوایی ناشی از فعالیت بدنی

عصبی شدن - اضطراب- سرگیجه و سردرد- لرزش خفیف- ترس - طپش قلب- تغییر فشار خون- تهوع و استفراغ- سوزش سر دل- خشکی دهان

حساسیت مفرط- بیمارهای قلبی وعروقی - فشار خون بالا- دیابت- آنژین- پرکاری تیروئید- بزرگی پروستات

دکستروز 5%

تامین کننده  کالری (جانشین مایعات بدن)-

افت  قند خون ناشی از تزریق بیش از حد انسولین- در حالات ضعف عمومی مثل افت خون ناشی از سوء تغذیه

ورم ریوی - نارسایی احتقانی قلب-

کمای دیابتیک-هذیان- بیمارانی که دچار کم آبی شده اند

سدیم بیکربنات

قلیایی کننده سیستم ادراری

احیای قلبی- ریوی- قلیایی کننده ادرار - آنتی اسید- اسیدوز متابولیک شدن-

کاهش سطح هوشیاری - احتباس مایعات- نفخ شکم -سنگهای کلیوی

نارسایی احتقانی قلب -بیماریهای ریوی- کمبود پتاسیم

سرم رینگر

جایگزین مایعات

از دست رفتن مایعات در اثر تهوع واستفراغ  واسهال و خونریزیها

افزایش پتاسیم خون- افزایش حجم داخل وریدی

نارسایی احتقانی قلب - ورم ریوی نارسایی گردش خون

سرم نرمال سیلین تزریقی

جایگزین مایعات بدن

در کم آبی بدن ناشی از گرمازدگی-تب -

ادم -احتباس مایعات بدن - ادم ریوی - ایست تنفسی- افزایش ضربان قلب

نارسایی قلب - نارسایی کلیه-سیروز کبدی

سرم دکستروز 6% سالین 9%

افرایش دهنده حجم پلاسمای خون ( که باعث افزایش فشار خون و بهبود عملکرد کلیه در بیماران مبتلا به شوک ناشی از کاهش حجم خون)

جایگزین مناسب  فراورده های خونی در موارد اورژانسی

تهوع و استفراغ-  واکنش آنافیلاکسی مثل  کهیر - تب- احتقان بینی- خارش

حساسیت مفرط- نارسایی کلیه - خونریزی شدید- در موارد حاملگی - شیردهی- بیماری کبدی- کودکان با احتیاط تزریق شود

بیماریهای شایع در حج و راههاي پيشگيري آنها  بخصوص سرماخوردگی وافتراق آ ن با انفلوآنزا وچند نکته ساده


بنام خدا     بیماریهای شایع در حج و راههاي پيشگيري آنها  بخصوص سرماخوردگی وافتراق آ ن با انفلوآنزا وچند نکته ساده برای پیشگیری ودرمان آن                                                                      مقدمه هر ساله تعداد بسیاری از زائران ایرانی جهت انجام فریضه حج عمره وحج تمتع به کشور عربستان سفر می نمایند. آگاهی از بیماریهای شایع در بین زائرین که به مراکز پزشکی حج جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران مراجعه می نمایند. تعیین متغیرهای جمعیت شناختی و بیماریهای شایع کمک می کند تا سیستم مراقبت و درمان بیماران مبتنی بر اطلاعات جمع آوری شده تعیین گردد. از طرف دیگر با مشخص شدن متغیرهای جنسیتی- سنی و شیوع بیماریها پشتیبانی و تدارکات درمانی بیماران به نحو مطلوب تر صورت خواهد پذیرفت و می توان مقدار دارو تجهیزات و پرسنل مورد نیاز را و نیازهای آموزشی آنان را تعیین نمود. بسیاری از بیماریها قابل پیشگیری است. که با اطلاع از بیماریهای شایع زائران میتوان اقدامات مداخله و پیشگرانه را طراحی نمود تا از شیوع و عوارض بیماریها کاست. زائران به جهت تغییرات آب و هوایی، تراکم جمعیت، تغییر رژیم غذایی، تغییر میزان فعالیت ، انجام اعمال، استرس های محیط و دوری از خانه در معرض بیماریهای مختلفی هستند. بعلت بیماری‌های زمینه‌ای، ازدحام جمعيت، تغيير محيط، آب و هوا، شيوه زندگي، رژيم غذايي و استرس‌ها به بيماري‌هایی مبتلا مي‌شوند و بخشی از سفر خود را با بیماری سپری می‌نمایند. بسیاری از بیماران که دارای بیماریهای مزمن هستند به جهت تغییرات فوق الذکر بیماری شان دستخوش تغییراتی میگردد. تغییرات آب و هوایی بروی بیماریهای عفونی و بیماریهای تنفسی تاثیر مستقیم دارد. مکه محل انجام اعمال دینی است که مسلمین کشورهای مختلف که شرایط جغرافیایی آب و هوایی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی متفاوتی دارند. گردهم می آیند تا اعمال خود را انجام دهند. عدم استراحت کافی، کمبود خواب، دوری از وطن، شرایط اقلیمی جدید، تغییر رژیم غذایی و اعمال حج از جمله سعی بین صفا و مروه با بیش از 5/3 کیلومتر پیاده روی توسط هر زائر و افزایش فعالیت زائرین همگی از شرایطی است که می توانند سبب تشدید بیماری قلبی یا بروز بیماری در زائران گردد. ازدحام جمعیت نیز از علتهای است که سبب شیوع برخی از بیماریهای واگیر در این ایام میگردد.   آگاهی از از راه‌هاي پيشگيري از بیماری‌های شایع در بین زائرین مي‌تواند كمك موثري در ارتقاء سطح سلامت زائرين و بهره‌برداري هرچه بيشتر از فضاي معنوي باشد. برخی بیماری‌ها به دلایل مختلف در موسم حج شایعتر هستند و در گروه‌های سنی بالاتر که اکثریت حجاج در آن قرار دارند خود را شدیدتر یا با اشکال پیچیده‌تری نشان می‌دهند. ابتلا به بیماری‌های زمینه‌ای نیز از عوامل مستعدکننده می‌باشد و درصد ابتلا و احیاناً وخیم شدن بیماری در این گروه از زائرین بطور چشمگیری بالاتر است. بیماری‌های شایع تنفسی  بیش از 50 درصد مراجعات سرپایی زائرین خانه خدا به پزشک بعلت نوعی از گرفتاری‌های تنفسی می‌باشد. شایع‌ترین این گرفتاری‌ها شامل:   1. بیماری‌های ویروسی تنفسی(مثل سرما خوردگی و آنفلوانزا) 2. تشدید بیماری‌های حساسیتی نظیر رینیت حساسیتی و آسم ریوی. 3. تشدید بیماری‌های انسدادی مزمن ریه،آمفیزم و برونشیت‌های مزمن. 4. عوارض شدیدتر گرفتاری‌های تنفسی مثل پنومونی، حمله آسم و ... 5. گلو درد چرکی و غیره. علل ایجادیاتشدیدگرفتاری‌های تنفسی 1. استرس‌های مختلف در طول سفر (اکثراً بی‌مورد) 2. عدم رعایت اصول ساده بهداشت فردی 3. خستگی ناشی از اعمال و به خصوص اعمال مستحبی 4. انتشار سریع عوامل بیماری‌زا در ازدحام جمعیت 5. تنوع جمعیت و تنوع ویروس‌های مختلف. 6. تغییر رژیم غذایی 7. کم آبی بدن 8. کاهش میزان خواب و استراحت 9. سن بالا 10. ابتلا به بیماری‌های زمینه‌ای، ضعف سیستم ایمنی، سیستم تنفسی و ... 11.طولانی‌تر بودن مدت بیماری در افراد دارای سابقه سینوزیت مزمن، برونشیت مزمن، آسم و دیگر گرفتاری‌های مزمن ریوی. اقدامات موثر در پیشگیری از گرفتاری‌های تنفسی 1. رعایت اصول بهداشتی جهت جلوگیری از ابتلا و انتشار بیماری:  دست ندادن و عدم مصافحه درصورت وجود علائم بیماری  رعایت فاصله از افراد مبتلا  عدم تماس دست با دهان، چشم‌ها، بینی و ... قبل از شستشوی کامل آن با آب و صابون  استفاده از دستمال تمیز برای استفاده از لوازم مشترک  استفاده از مهر، تسبیح و سجاده شخصی 2. تلقیح واکسن آنفلوانزا و پنوموواکس بویژه در افراد آسیب پذیر 3. حتی‌الامکان عدم حضور غیرضروری در تجمعات فشرده 4. پرهیز از اتلاف انرژی در بازارگردی 5. ترک جدی سیگار قبل از عزیمت 6. دوری از عوامل حساسیت‌زا و محیط‌های آلوده 7. قرار نگرفتن در معرض باد مستقیم کولر به ویژه در زمان تعریق اقدامات موثر در بهبود گرفتاری‌های تنفسی 1. استراحت کلید درمان و بهترین دارو برای این بیماری‌ (بایستی دوره بیماری طی شود) 2. استفاده از ماسک مناسب درصورت وجود علائم بیماری 3. تغذیه مناسب (میوه‌جات و سبزیجات تازه و مایعات فراوان) 4. استفاده از مکمل‌های غذایی مناسب 5. قرقره و استنشاق مرتب آب‌نمک 6. مصرف مناسب و مرتب داروها 7. پرهیز از مصرف غذاهای چرب، تند و محرک 8. عدم نیاز به مصرف آنتی‌بیوتیک (اکثراً ویروسی یا آلرژیک)   پنومونی ویروسی پنوموني‌ ويروسي‌ عفونت‌ ريوي‌ ناشي‌ ازويروس‌ها. اين‌ عفونت‌ ممكن‌ است‌ مجاري‌ تنفسي‌ تحتاني‌ (نايژه‌ها، نايژك‌ها وريه‌ها) يا مجاري‌ تنفسي‌ فوقاني‌ (بيني‌، گلو، لوزه‌ها، سينوس‌ها، ناي‌ و حنجره‌)را درگير سازد.    علايم‌شايع‌ تب‌ و لرز درد عضلاني‌ و خستگي‌ سرفه‌با يا بدون‌ خلط‌ تنفس‌ سريع‌ و همراه‌ با دشواري‌ گاهي‌ دردسينه‌ گلودرد بي‌اشتهايي‌ بزرگ‌ شدگي‌ غدد لنفاوي‌ گردن‌ كبودي‌ناخن‌ها و پوست‌    علل‌ عفونت‌هاي‌ ويروسي‌، شامل‌ آنفلوانزا،آبله‌مرغان‌ و ويروس‌ سن‌سيشيال‌ تنفسي‌ (RSV) (به‌ ويژه‌ در بزرگسالان‌،ويروس‌هاي‌ تنفسي‌، سرخك‌، وسيتومگالوويروس‌ (به‌ ويژه‌ درشيرخواران‌.    عوامل تشديد كنندهبيماري دوره‌ نوزادي‌ و شيرخوارگي‌ سن‌ بالاي‌ 60سال‌ آسم‌ فيبروز كيستيك‌ استنشاق‌ جسم‌ خارجي‌ به‌ داخل‌ ريه‌ استعمال‌ دخانيات‌ زندگي‌ در شرايط‌ پرجمعيت‌ ياغيربهداشتي‌    پيشگيري‌ واكسيناسيون‌ ساليانه‌ عليه‌ آنفلوانزا در گروه‌پرخطر (مبتلايان‌ به‌ بيماري‌هاي‌ قلبي‌، ريوي‌ يا ساير بيماي‌هاي‌ مزمن‌، كاركنان‌پزشكي‌ و افراد بالاي‌ 65 سال‌) توصيه‌ مي‌شود. واكسيناسيون‌ عليه‌ سرخك‌ دركودكان‌    عواقب‌ موردانتظار معمولاً در عرض‌ چند روز تا يك‌ هفته‌ بهبودمي‌يابد. خستگي‌ پس‌ از بيماري‌ ويروسي‌ شايع‌ است‌.    عوارض‌احتمالي‌ عفونت‌ باكتريايي‌ ثانويه‌ريه‌     درمان‌    اصول‌كلي‌ بررسي‌هاي‌ تشخيصي‌ ممكن‌ است‌ شامل‌آزمايش‌هاي‌ خون‌، كشت‌ خلط‌ و عكس‌ ساده‌ قفسه‌ سينه‌ باشد. در اكثر بيماران‌درمان‌ اين‌ عفونت‌ در منزل‌ انجام‌ مي‌گيرد. از يك‌ دستگاه‌ مرطوب‌ كننده‌ بابخار سرد براي‌ مرطوب‌ كردن‌ هوا استفاده‌ كنيد. ريختن‌ دارو درون‌ دستگاه‌ مرطوب‌كننده‌ جهت‌ بخور احتمالاً سودمند نخواهد بود. دستگاه‌ مرطوب‌ كننده‌ را هر روزتميز كنيد. از يك‌ بالشتك‌ گرم‌ كننده‌ يا كمپرس‌ گرم‌ بر روي‌ قفسه‌ سينه‌براي‌ تخفيف‌ درد سينه‌ استفاده‌ كنيد. تشويق‌ بيمار به‌ سرفه‌ كردن‌ و تنفس‌عميق‌ جهت‌ كمك‌ به‌ تخليه‌ ترشحات‌ ريوي‌ توصيه‌ مي‌گردد. تخليه‌ ترشحات‌ بايد بادقت‌ انجام‌ شود.    داروها ممكن‌ است‌ از داروهاي‌ ضد ويروس‌ استفاده‌ شود. در موارد عفونت‌ با ويروس‌ هرپس‌ يا آبله‌ مرغان‌، آسيكلووير ممكن‌ است‌ تجويزشود. در موارد عفونت‌ با RSV يا موارد شديد آنفلوانزاي‌ Aيا B‌ بخورريباويرين‌ ممكن‌ است‌ تجويز شود. براي‌ درد خفيف‌، تب‌ و احتقان‌ ممكن‌ است‌از داروهاي‌ بدون‌ نسخه‌، نظير استامينوفن‌ يا قطره‌هاي‌ بيني‌، اسپري‌ها ياقرص‌هاي‌ ضداحتقان‌ استفاده‌ شود. آنتي‌بيوتيك‌ها براي‌ مقابله‌ با عفونت‌باكتريايي‌ ثانويه‌ (در صورت‌ وجود) تجويز شود.    فعاليت در زمان ابتلابه اين بيماري استراحت‌ در بستر تا هنگام‌ برطرف‌ شدن‌ تب‌،درد و كوتاهي‌ نفس‌ حداقل‌ به‌ مدت‌ 48 ساعت‌ ضروري‌ است‌. پس‌ از آن‌ مي‌توان‌فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري هاي‌ طبيعي‌ را به‌ آهستگي‌ از سر گرفت‌. بسياري‌ از بيماران‌ تا 6 هفته‌ پس‌ از بهبودي‌ احساس‌ خستگي‌ و ضعف‌ دارند،بنابراين‌ نبايد انتظار داشت‌ كه‌ بيمار به‌ سرعت‌ به‌ توان‌ اوليه‌ خودبازگردد.    رژيم‌غذايي‌ رژيم‌ خاصي‌ نياز نيست‌، ولي‌ بايد به‌ هر طريق‌ممكن‌ سعي‌ شود تا ميزان‌ دريافتي‌ مواد مغذي‌ و مايعات‌ در حد طبيعي‌ حفظ‌ شود. هرساعت‌ بايد حداقل‌ يك‌ ليوان‌ پر، مايعات‌ مصرف‌ شود. اين‌ كار به‌ رقيق‌تر شدن‌ترشحات‌ ريوي‌ و در نتيجه‌ تخليه‌ آسان‌تر با سرفه‌ كمك‌ مي‌كند.   تفاوتسرماخوردگیباآنفلوآنزا آنفلوآنزایکیازعفونتهایویروسیمهممجاریتنفسیمحسوب   میشودکهازبسیاریجهاتشبیهبیماریسرماخوردگیاستودربرخیمواقعافتراقآندوازیکدیگربهسهولتامکانپذیرنمیباشد. افتراقایندوبیماریازنظرعوارضیکهبرجایمیگذارندقابلتوجهاست. سرماخوردگیتنهادریکدرصدازمواردسبببروزعوارضینظیرعفونتگوشویاعفونتسینوسهامیشودکهایندوعارضههمباتجویزآنتیبیوتیکتوسطپزشکقابلدرمانهستند. درحالیکهبیماریآنفلوآنزامیتواندمجاریتنفسیتحتانیرانیزدرگیرکردهوبهویژهدرافرادمستعد،سبببروزبیماریخطرناکیبهنامپنومونییا  ذاتالریهشود.   آنفلوآنزابرخلافسرماخوردگیاغلببهطورناگهانیوباسردرد،سرفههایخشکولرزآغازمیشود. نشانههایبیماریخیلیزودترازسرماخوردگیشدیدشدهودردهایعضلانیدرپشتوپاهاوتبحدود۴۰درجهازشکایتهایشایعدراینبیمارانبهشمارمیروند. آنفلوآنزایکبیماریحادتنفسیاستکهدراثرعفونتباویروسهایآنفلوآنزارخمیدهد. اینبیماری،راههایتنفسیرامتاثرکردهواغلببانشانههاییهمچونتب،بدندردوضعفهمراهاست. همهگیریهایبیماریدرمناطق مختلف دنیاباوسعتمتغیروشدتمتفاوتتقریباهرسالدرزمستانرخمیدهند. چنینهمهگیریهاییباعثابتلاتعدادقابلتوجهیازافرادمیشود. ویروسهایآنفلوآنزای A ،B و C سهجنسمختلفهستندکهباعثبیماریآنفلوآنزامیشوند. همهگیریهایآنفلوآنزاتقریباهرسالهگزارشمیشوند،اگرچهشدتووسعتاینهمهگیریهاتاحدزیادیمتفاوتهستند. همهگیریهایمنطقهایبافواصلمتغیروتقریباهر۳- ۱سالیکباررخمیدهند. گستردهترینوشدیدترینهمهگیریهاتوسطویروسآنفلوآنزای A ایجادمیشوند. اپیدمیهایآنفلوآنزای A بهصورتناگهانیشروعمیشوند،درعرضیکدوره۲تا۳هفتهایبهحداکثروسعتخودمیرسندوعموما۳-۲ماهبهطولمیانجامندواغلبدرکوتاهترینزمانممکنازبینمیروند. بیماریزاییومرگومیرناشیازهمهگیریهایآنفلوآنزاهمچنانجزییاست. بیشترافرادیکهدرچنینشرایطیمیمیرندمعمولابیماریهایزمینهایدارندکهآنهارادرمعرضخطراتبالاترعوارضآنفلوآنزاقرارمیدهد. علائمبالینیآنفلوآنزا آنفلوآنزااغلببهصورتیکبیماریتعریفشدهاستکهبابروزناگهانیعلائمعمومیمثلسردرد،تب،لرز،دردعضلانییابیحالیهمراهبانشانههایتنفسی،بهخصوصسرفهوگلودردمشخصمیشود. طیفتظاهراتبالینیگستردهاستوازیکبیماریتنفسیخفیفبدونتبمشابهسرماخوردگی (بابروزتدریجییاناگهانی) تاسستیشدیدباعلائمونشانههایمختصرتنفسیمتغیرمیباشد. دربیشترمواردیکهنیازمندمداخلهپزشکیمیشوند،بیماردارایتب۴۱- ۳۸درجهاست. افزایشسریعدمایبدندرعرض۲۴ساعتاولبیماریعموماباقطعتدریجیتبدرعرض۳- ۲روزبعددنبالمیشود. هرچند،گاهیتبممکناستتایکهفتههمطولبکشد. بیماراناحساستبداربودنولرزرابیانمیکنند،امالرزشواقعینادراست. دردعضلانیممکناستهربخشازبدنرادرگیرکند،امابیشتردرپاهاومهرههایانتهاییکمرغالباست. شکایاتتنفسیاغلبباغلبهعلامتهایعمومیکمرنگمیشوند. بسیاریازبیمارانگلودردیاسرفهپایداردارندکهممکناستیکهفتهیابیشترطولبکشدواغلببااحساسناراحتیدرزیرجناغسینههمراهاست. علائمونشانههایچشمیشاملدرددرحینحرکاتچشم،ترسازنورواحساسسوزشدرچشمهامیباشند. عوارضآنفلوآنزا مهمترینعارضهآنفلوآنزا،عفونتریه (پنومونی) استکهبهصورتپنومونیویروسیاولیهناشیازآنفلوآنزا،پنومونیباکتریالثانویهوانواعمختلطمیباشد. پنومونیویروسیاولیهکمترینشیوعرادارداماشدیدترینعوارضرابهبارمیآوردوباعثمرگومیرمیشود. پنومونیباکتریالثانویهعمدتادرافرادبالای۶۵سالدیدهمیشودوبهدنبالآنفلوآنزایحادرخمیدهد. سایرعوارضریویمرتبطباآنفلوآنزاشاملوخیمشدنبیماریهایمزمنانسدادیریویوعودبرونشیتمزمنوآسمهستند. درکودکان،خروسک،سینوزیتوعفونتگوشمیانیممکناستباآنفلوآنزادیدهشوند. درمانآنفلوآنزا درمواردبدونعارضهآنفلوآنزا،درمانبراساسعلائمبااستامینوفنبرایرهاییازسردرد،دردعضلانیوتبموردنظرقرارمیگیرد. چونسرفهمعمولاخودمحدوداست،درمانبامهارکنندههایسرفهعمومااندیکاسیونندارد. بااینوجود،ترکیباتحاویکدئیندرمواردیکهسرفهمشکلسازاستمیتواندبهکارگرفتهشوند. بایدبیمارانرابهاستراحتواستفادهزیادازمایعاتدرطیدورهحادبیماریتشویقکردتابتوانند،بهخصوصدرمواردشدید،بعدازبهبودتدریجیبهعملکردکاملخودبرگردند. درماناختصاصیضدویروسینیزبرایآنفلوآنزادردستمیباشد. آمانتادینوریمانتادینبرایآنفلوآنزایA مفیدند. اگرآمانتادینیاریمانتادیندرعرض۴۸ساعتبعدازشروعبیماریآغازشوند،طولدورهعلامتدارآنفلوآنزاتاحدود۵۰%کاهشخواهدیافت. داروهایضدباکتریبرایدرمانعوارضباکتریالآنفلوآنزایحادمثلپنومونیباکتریالثانویهنگهداشتهمیشوند. بیماریزاییومرگومیرناشیازهمهگیریهایآنفلوآنزاهمچنانجزییاست. بیشترافرادیکهدرچنینشرایطیمیمیرندمعمولابیماریهایزمینهایدارندکهآنهارادرمعرضخطراتبالاترعوارضآنفلوآنزاقرارمیدهد. علائمبالینیآنفلوآنزا دراوایلبیماری،بیمارگرگرفتهبهنظرمیرسدوپوستگرموخشکدارد. هرچندتعریقواندامهاییکهدارایپوستلکهلکهشدهانددربرخیمواردبهخصوصدربیمارانمسنوجوددارند. معاینهحلقممکناستباوجودگلودردشدیدبیماردرعینناباوریطبیعیباشد،اماپرخونیغشاهایمخاطیوترشحاتحلقبینیدربرخیمواردوجودخواهندداشت. نتیجهمعاینهقفسهسینهدرآنفلوآنزایبدونعارضهتاحدزیادیطبیعیاست. ولیتنگینفسواضح،افزایشتعدادتنفس،کبودیوصداهایغیرطبیعیریهشاخصهایعوارضریویهستند. درآنفلوآنزایبدونعارضه،بیماریحادمعمولادرطی۵- ۲روزبهبودمییابدوبیشتربیماراندرعرضیکهفتهبهبودیقابلتوجهدارند،اگرچهسرفهممکناست۲- ۱هفتهبیشترباقیبماند. پیشگیریازآنفلوآنزا پیشگیریبه۴شکلامکانپذیراست: واکسیناسیونگروههایپرخطر،پیشگیریداروییدرافرادپرخطر،عدمحضورافرادباریسکبالا (بیمارانقلبیریویوافرادمسن) درمحیطهایپرازدحاموشلوغ مثل حجدرجریاناپیدمیورعایتبهداشتفردی. عمدهترینابزارسلامتعمومیبرایپیشگیریازآنفلوآنزااستفادهازواکسنهایآنفلوآنزااست. اگرویروسواکسنوویروسهایدرحالگردششباهتزیادیبههمداشتهباشند،۵۰تا۸۰%حفاظتدربرابرآنفلوآنزاایجادمیشود. واکسنرابایددراوایلپاییزقبلازرخدادنهمهگیریآنتجویزنمودوبایدپسازآنهرسالهتجویزشودتاایمنیعلیهرایجترینسوشهایدرحالگردشایجادگردد. واکسیناسیونآنفلوآنزابرایهرفردباسنبیشتراز۶ماهکهدرمعرضخطربالایعوارضآنفلوآنزااستتوصیهمیشود.     سلامتي مجاري تنفسي وابسته به دريافت هواي فاقد ميكروب و آلودگي است. بيش از 200 نوع ويروس شناخته شده است كه به دستگاه تنفسي فوقاني اثر گذاشته و باعث سرماخوردگي مي‌شوند. در اغلب موارد سرماخوردگي‌ها خفيف بوده و به طور معمول براي حدود يك هفته باقي مي‌مانند. آنفلوانزا نامي‌است كه به عفونت ويروسي بسيار شديد نسبت داده مي‌شود و اين عفونت نيز بر دستگاه تنفسي فوقاني تاثير مي‌گذارند. نام آنفلوانزا از اين باور قديمي ‌منشاء مي‌گيرد كه اين بيماري را ناشي از تاثيرات ماوراالطبيعه مي‌دانسته‌اند. علايم سرماخوردگي به طور معمول دو تا سه روز پس از ورود ويروس به بدن ظاهر مي‌شود. شايع‌ترين علايم شامل: ‌گلودرد، گرفتگي و يا ريزش آب بيني، سرفه، عطسه و درد قسمت‌هايدست و پاست. خستگي، ريزش آب از چشم‌هاو مشكلات خوابيدن نيز ممكن است رخ دهند. در صورتي كه علائم، بيش از يك هفته باقي بمانند و به همراه سردرد شديد، ضعف، از دست دادن اشتها و تهوع نيز باشند احتمال اين كه بيماري به علت ويروس آنفلوانزا باشد بيشتر است. بروز تب نيز به طور معمول شايع است. بايد توجه كرد كه در موارد عفونت‌هايويروسي دستگاه تنفسي فوقاني، علت بيماري را نمي‌توان برطرف كرد و فقط درمان علائم امكان پذير است. به هنگام سرماخوردگي ‌استراحت زياد، مصرف فراوان مايعات و قرقره كردن آب نمك ولرم به بهبودی زود هنگام کمک میکند. . چه غذاهايي براي سرماخوردگي مفيد هستند؟ براي اين كه سيستم ايمني بدن به بهترين نحو به وظيفه‌اش كه مبارزه عليه ويروس‌هايسرماخوردگي و آنفلوانزا است، عمل كند بايد مواد مغذي حياتي را دريافت كند. از جمله منابع اصلي طبيعي تامين‌كننده ويتامين ث كه در درمان سرماخوردگي موثرند عبارت اند از: ـ پرتقال، گريپ فروت، انواع توت، فلفل دلمه‌اي، توت فرنگي، سيب زميني و سبزيجات برگ سبز از قبيل انواع كلم. ـ سير داراي آهن، روي و آليسين است كه سبب تقويت سيستم ايمني و كمك به كاهش خطرعفونتهای ویروسی میشود. ماهي قباد، قزل‌آلا، ساردين غني از اسيدهاي چرب امگا 3 هستند. همچنين تخم كتان،‌ دانه كدو حلوايي و روغن شاه‌دانه نيز از ديگر منابع خوب امگا 3 هستند. ـ دانه كنجد، تخمه كدو حلوايي و آفتاب‌گردان منابع غني اسيدهاي چرب امگا 6 هستند.. ـ جگر، انواع ماهي از جمله قزل‌آلا،‌ قباد و شاه ماهي، كره و تخم‌مرغ منابع ويتامين آ هستند. هويج، انبه، سيب‌زميني،‌ زردآلو، كدو حلوايي و سبزيجات سبز تيره نيز تامين‌كننده بتاكاروتن هستند. ـ ماهي، مرغ، گوشت قرمز بدون چربي، لبنيات و مخلوطي از حبوبات مغزها، دانه‌ها و غلات سبوس‌دار، تامين كننده پروتئين هستند. كمبود دريافت پروتئين خطر ابتلا به عفونت را افزايش مي‌دهد   ـ غلات صبحانه (برشتوك)، نان و عصاره مخمر،‌ تامين كننده اسيدفوليك هستند كه براي سلامتي و تقويت سيستم ايمني ضروري است. به علاوه چغندر، لوبيا چشم بلبلي و انواع كلم منابع خوب فولات (فرم طبيعي اسيد فوليك) هستند. غذاهاي آماده بسته بندي شده و كنسروها از لحاظ ويتامين‌هاو مواد معدني فقير هستند. بنابراين به جاي مصرف اين نوع غذاها از انواع ميوه و سبزيجات تازه، گوشت، ماهي، غلات، مغز‌هاو دانه‌ها استفاده كنيد   ـ تا جايي كه مي‌توانيد استراحت كنيد. سيستم ايمني براي تجديد قوا به استراحت نياز دارد. عدم توجه به علائم يك عفونت ويروسي و سعي در ادامه كار و فعاليت در حين بيماري، مدت ابتلا را طولاني مي‌سازد     سرماخوردگیدرتابستان   زائر گرامی برای پیشگیری از سرماخوردگی به نکات زیر توجه کنید. سرماخوردگی در تابستان شدیدتر ومدت آن طولانی تر است   بسیاری تصور می كنند، افرادی كه در تابستان سرما می خورند سیستم ایمنی ضعیف تری دارند و باید راهی در جهت تقویت آن ها در نظر گرفت، در حالی كه سخت در اشتباهند. باید همواره این نكته را به خاطر داشت كه افزایش تعداد سرماخوردگی ها در یك واحد زمانی، نشانه قوت و ضعف سیستم ایمنی و قوای جسمانی یك فرد نیست. عامل اصلی سرما خوردگی در فصل تابستان یك ویروس از خانواده آنتروویروس هاست. جالب است بدانید كه این عامل بیماری باید خورده شود و یا با مخاط های بدن در تماس باشد تا ایجاد بیماری كند. به این ترتیب اگر فرد بیماری سرفه و یا عطسه كند و ترشحات مخاطی وی با سطوح محیط تماس پیدا كند، دست زدن به این سطوح و تماس آن ها با چشم و دهان فرد دیگر، وی را نیز می تواند مبتلا كند. این بیماری می تواند با خوردن میوه هایی كه دست آلوده بیمار با آن در تماس بوده، سرایت كند. پس این بیماری به سرعت می تواند منتقل شود و تعداد زیادی از افراد را مبتلا كند. این بیماری حتی مشكلات چشمی را نیز به همراه دارد به این ترتیب كه قرمزی و خارش در این ناحیه نیز دیده می شود. این نوع سرماخوردگی علاوه بر تهوع و اسهال، عفونت در دستگاه تنفسی فوقانی را نیز به همراه دارد. جالب است بدانید كه این بیماری دوره ای ۳ تا ۷ روزه دارد و بهتر است در این دوران دارویی مصرف نشود و فرد صبر كند تا دوره اش بگذرد. بسیاری از افراد تصور می كنند در هنگام سرماخوردگی باید رژیم غذایی خاصی داشت در حالی كه این تفكر غلطی است، زیرا داشتن یك رژیم غذایی خاص از فردی به فرد دیگر می تواند متفاوت باشد. طوری كه گاه می بینیم خوردن سركه در یك نفر موجب تشدید سرماخوردگی می شود و در دیگری هیچ مزاحمتی را به همراه ندارد. اما نكاتی را كه باید در برابر كنترل این بیماری در نظر داشت: ۱-استراحت و استراحت و استراحت ۲-شست وشوی دایم دست ها قبل از شروع به هر كاری ۳-نرفتن به استخرهای عمومی در هنگام بیماری باز هم می گوییم كه این بیماری بسیار مسری است، پس رعایت بهداشت فردیتان را جدی بگیرید اغلب سرماخوردگی های تابستان طولانی تر هستند واحتمال بیشتری دارد که دوباره تکرار شوند. سرماخوردگی های تابستان مستلزم دقت زیاد هستند ، شاید به خاطراینکه ویروس های سرماخوردگی تابستان با ویروس های سرماخوردگی زمستان فرق دارند. ویروس های سرماخوردگی درزمستان باعث می شوند که شما واقعا احساس بیماری کنید ودرنتیجه درصدد درمان آن برآیید. ولی سرماخوردگی تابستان کم کم خودش را نشان می دهد. همچنین درتابستان چون هوا خشک است، مخاط مجراهای بینی هم خشک می شوند ودرنتیجه هوا و ویروس های موجود درآن به راحتی وارد بدن می شوند. برای پیشگیری می توانید اقدامات زیر را انجام دهید:علائم سرماخوردگي آبريزش بيني، سوزش گلو،گرفتگي صدا ،سرفه  و در برخي موارد  با تب ،درد عضلاني و كوفتگي همراه است. شايان ذكر است كه در اواخر تابستان گروهي از ويروس ها با نام انتروويروس ها هستند كه مي توانند باعث ابتلاء افراد به سرماخوردگي در اين فصل شوند كه گاهي با گلودرد چركي  همراه هستند و نيازي به تزريق پني سلين ندارند. به دليل انتقال فرد به فرد ويروس سرماخوردگي ،به افراد مبتلا توصيه مي شود كه در هنگام سرفه و عطسه با دستمال جلوي دهان خود را بگيرند و سپس نسبت به دفع صحيح و بهداشتي آن اقدام كنند. همواره به ياد داشته باشيم  كه   سرماخوردگي از طريق ترشحات بيني  به افراد ديگر  منتقل مي شود و شستن مكرر دست ها  و رعايت مسائل بهداشتي ،مصرف فراوان مايعات ، ميوه و سبزيجات تازه ،درمان علامتي با مسكن هاي ضد التهابي با نظر پزشك  و استراحت لازم در مبتلايان توصيه مي شود • دست های خود را مرتب بشویید وهمواره ازمواد ضد عفونی کننده ی دست استفاده کنید. • به مقدارکافی استراحت کنید زیرا خواب کافی سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند. • به مقدار کافی آب ومایعات بنوشید. • یک رژیم غذایی متعادل داشته باشید. • ازتماس با افراد بیمار خودداری کنید. بهترین راه پیشگیری ودرمان  سرما خوردگی درکودکان وبزرگسالان راه‌های ساده و مؤثری برای پیشگیری و درمان بیماری شایع سرماخوردگی وجود دارد. بیشتر مردم دو تا چهار بار در سال به این بیماری مبتلا می‌شوند و این رقم در بین کودکان به شش تا دوازده بار می‌رسد. معمولاً سرماخوردگی یک هفته طول می‌کشد- تغذیه یکی از فاکتورهای موثر در عملکرد سیستم ایمنی است. بنابراین سوء تغذیه در بروز بیماری‌های عفونی نقش مهمی را ایفا می‌کند. ابتلا به بیماری‌های مزمن قلبی ، کلیوی و ریوی نیز فرد را مستعد ابتلا به این عفونت می‌کند. براساس گزارش دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت، سرماخوردگی بیماری است که اگر چه مرگ و میر به دنبال ندارد ولی بروز آن باعث مشکلات زیادی برای افراد می شود و باعث غیبت از کار می شود. از طرفی با انجام اقداماتی به راحتی قابل پیشگیری است بنابراین در مبارزه با سرما خوردگی، پیشگیری باید هدف اصلی باشد برای پیشگیری باید اقدامات زیر را انجام داد: 1 - دست‌های خود را بشوئید: بیشتر ویروس های سرماخوردگی از طریق تماس مستقیم منتشر می شوند. کسی که سرماخورده است بداخل دست های خود عطسه کرده و سپس اشیائی مثل تلفن ، صفحه کلید کامپیوتر یا لیوان را لمس می کند. میکروب‌ها می توانند برای ساعت ها و در بعضی موارد هفته ها زنده باقی مانده و سپس به فرد بعدی که آن اشیاء را لمس می کند منتقل شود . بنابراین باید دستهای خود را مکرراً بشوئید . در صورتی که امکان شستن دستتان را ندارید دستهای خود را بسیار سخت برای یک دقیقه به هم بمالید . این کار باعث جداشدن اکثر ویروسهای سرماخوردگی از پوست می شود . 2 - سرفه و عطسه خود را با دستانتان نپوشانید: زمانی که احساس می کنید در حال سرفه یا عطسه هستید از یک دستمال دستمال استفاده کرده و آنرا بلافاصله دور بیاندازید . اگر دستمال ندارید سر خود را از افرادی که نزدیک شما هستند به طرف دیگر چرخانده و به فضای آزاد سرفه کنید . 3- صورتتان را لمس نکنید: ویروس‌های سرماخوردگی از طریق چشم ، دهان و بینی وارد بدن شما می شوند . لمس صورت کودکان راه اصلی ابتلای آنان به سرماخوردگی بوده و همچنین موجب انتقال سرماخوردگی از آنان به والدینشان می باشد . 4 - مقدار زیادی مایعات بنوشید: آب سیستم بدن شما را شستشو داده و باعث خروج سموم از بدن شما می شود . یک فرد بالغ سالم بطور متوسط روزانه 8 لیوان مایعات نیاز دارد. نوشیدن زیادی آب، آب‌میوه، چای و سایر نوشیدنی‌های گیاهی مانع از «خشک شدن» گلو و بینی می‌شود و در ضمن برای پایین آوردن تب بسیار مفید است. به علاوه تأمین آب مورد نیاز بدن باعث دفع مواد سمی ناشی از سلول‌های مرده می‌شود 5 - از سونا استفاده کنید: وقتی به سونا می روید هوائی که استنشاق می کنید بالاتر از 80 درجه است و این درجه حرارت باعث از بین رفتن ویروس های سرماخوردگی می شود . 6- از هوای آزاد استفاده کنید: اکثریت افراد در زمانی که هوا سرد است در خانه و محوطه های بسته می مانند بنابراین میکروب‌های بیشتری در اطاق های خشک و شلوغ در حال گردش است . 7- ورزش های آیروبیک را به طور منظم انجام دهید: این ورزش ها باعث افزایش سلولهای مقابله کننده با ویروس در بدن می شود . 8- غذاهای گیاهی مصرف کنید: مواد طبیعی موجود در گیاهان باعث افزایش ویتامین های بدن می شود . بنابراین میوه و سبزیجات سبز تیره ، قرمز و زرد مانند اسفناج ، کاهو ، هویج ، گوجه فرنگی ، سیر و ... مصرف کنید . آب پرتقال هرچه تازه تر باشد ویتامین C بیشتری دارد و طول مدت درمان را کوتاهتر می کند 9- ماست بخورید : باکتری های مفید موجود در ماست باعث تحریک تولید مواد سیستم ایمنی شده که با بیماری مبارزه می کند . 10- سیگار نکشید: آمار نشان می دهد که سیگاری ها دچار سرماخوردگی های بیشتر و مکرر می شوند . حتی نزدیک به افراد سیگاری بودن بطور واضح سیستم ایمنی را از بین می برد. دود راههای هوائی بینی را خشک کرده و مژک های آنرا فلج می کند . مژک های موهای ظریفی هستند که مخاط بینی و ریه ها را پوشانده و با حرکات موجی شکل خود ویروس های سرماخوردگی را از مجاری بینی خارج می کنند . یک سیگار مژک ها را برای 30-40 دقیقه فلج می کند. 11-  ظروف یکبار مصرف استفاده کنید:تا حد امکان از ظروف یک بار مصرف استفاده کنید. استفاده از لیوان‌های یک بار مصرف مانع از سرایت سرماخوردگی می‌شود، یادتان باشد کودکان دوست دارند، از لیوان‌های دیگران آب بنوشند 12- استراحت در محیط گرم:کارشناسان توصیه می‌کنند به مدت دو روز در محیطی گرم استراحت کنید. بهتر است دمای هوا 24 یا 25 درجه سانتیگراد باشد 13- غرغره کردن نمک: این کار باعث مرطوب شدن گلو و بهبودی موقت می شود. این کار را با استفاده از یک قاشق چایخوری نمک داخل یک استکان آب ولرم و روزانه حدود 4 بار انجام دهید 14-اجتناب ازاستفاده زیاد از دستگیره ها:دستگیره‌های در، صفحه کلید کامپیوتر، کلیدهای برق، تلفن، دستگاه کنترل از راه دور و سینک، محل مناسبی برای انتقال ویروس سرماخوردگی هستند. به طور مستمر این سطوح را با آب و صابون یا محلول ضدعفونی تمیز کنید. اگر فرزندتان دچار سرماخوردگی شده، اسباب بازی‌های او را نیز بشویید 15-حوله كاغذی، نه پارچه‌ای:برای شستن دست‌ها در آشپزخانه و حمام حوله‌های کاغذی قرار دهید. میکروب‌ها ساعت‌ها بر روی حوله‌های پارچه‌ای به زندگی خود ادامه می‌دهند؛ بنابراین برای هر کدام از اعضای خانواده حوله‌ای جداگانه در نظر بگیرید و برای مهمانان نیز یک حوله تمیز کنار بگذارید. 16- دستمال‌كاغذی، یك‌بارمصرف است:پس از استفاده از دستمال کاغذی آن را دور بیندازید. دستمال کاغذی استفاده شده منبع ویروس محسوب شده و می‌تواند باعث آلودگی سطوح شود. 17-ورزش كنید:هر چند مدرکی در این مورد وجود ندارد که تغذیه مناسب و یا ورزش کردن مانع از سرماخوردگی شود، اما خواب کافی، تغذیه سالم و تمرینات ورزشی تقویت سیستم ایمنی بدن را به همراه دارد و موجب می‌شود بهتر بتوانیم به جنگ سرماخوردگی برویم. 18_استرس ممنوع:مطالعات نشان می‌دهد، استرس باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن می‌شود و احتمال ابتلای انسان به سرماخوردگی را افزایش می‌دهد. راحت و آسوده باشید.اگر شما بتوانید آرامش داشته باشید می توانید سیستم ایمنی خود را به هنگام نیاز فعال کنید. 19- سوپ داغ بخورید:سوپ گرم بخورید؛ مواد موجود در سوپ، تورم حفره‌های بینی را کاهش می‌دهد و روند بهبود شما را تسریع می‌بخشد. در ضمن خوردن سوپ جوجه پروتئین بدن شما را تأمین می‌کند و لازم به ذکر است، پروتئین برای ساخت آنتی بادی‌هایی که به جنگ ویروس‌ها می‌روند ضروری می‌باشد. 20- قهوه ننوشید:نوشیدنی‌های حاوی کافئین باعث از دست دادن آب بدن شده و این مسئله مانع از بهبود شما می‌شود. 21- فعالیت سنگین هم ممنوع: مدت سه چهار روز ورزش و هرگونه فعالیت بدنی را کنار بگذارید تا بدن شما توان لازم برای مبارزه با ویروس‌ها را پیدا کند. 22-ویتامینC(ث)مصرف کنید:ویتامین ث رژیم غذایی مناسب در درمان سرماخوردگی بسیار مؤثر است. مصرف میوه‌ها و سبزیجات سرشار از ویتامین C در بهبودی شما تأثیر بیشتری دارد. ویتامین C قدرت بدنی شما را افزایش می‌دهد و به درمان بیماری‌های ویروسی کمک می‌کند. این کار باعث می‌شود گلبول‌های سفید خون که وظیفه مبارزه با ویروس‌ها را برعهده دارند، بهتر عمل کنند. سایر مواد غذایی که برای درمان سرماخوردگی مفید هستند، عبارتند از: سیر، عسل، نعناع صحرایی، پرتقال، لیمو، گریپ فروت، جعفری، کرفس، گل کلم و غذاهای حاوی روی. 23-ازکولر درهنگام تعریق بدن استفاده نکنید. 24-ازآب یخ درهنگام تعریق بدن استفاده نکنید. 25-پس از استحمام جلو کولر قرار نگیرید.   نکته مهم: اگر علائم سرماخوردگی شما ظرف یک هفته تا 10 روز بهبود پیدا نکرد یا یکی از علائم زیر را پیدا کردید به مرکز بهداشت و درمان مراجعه کنید. - ترشحات زرد از بینی  - درد اطراف چشمها و یا دردناک بودن اطراف چشم در لمس  - تورم دردناک غدد لنفاوی اطراف گردن  - سرفه های خلط دار زرد رنگ  - سردرد های شدید  - تنفس دردناک ، تنگی نفس و یا کوتاهی تنفس - تب بیش از 38/5 درجه سانتی گراد بیش از دو روز  - وجود لکه های سفید رنگ روی گلو یا لوزه ها  - خستگی غیر طبیعی و طولانی مدت علت سرماخوردگی ها ، ویروس ها هستند رینوویروس شایع ترین عامل سرماخوردگی است.و هیچ آنتی بیوتیکی روی ویروسها تأثیر ندارند. بنابر این از پزشکان درخواست آنتی بیوتیک نکنید و با شستشوی مرتب دستها از ابتلا به سرماخوردگی پیشگیری کنید. علائم بیماریهای سرما خوردگی به راه های هوایی فوقانی محدود می شود و ریه ها را درگیر نمی کند. تغییر رنگ ترشحات که در طول دوره این بیماری شایع است نشان دهنده عفونت میکروبی و یا سینوزیت نیست؛ بنابراین صرفا ایجاد تغییر در رنگ ترشحات بینی از حالت شفاف به مایع زرد یا سبز رنگ، نشانه تبدیل به عفونتمیکروبینبوده و نیاز به مصرف آنتی بیوتیک ندارد. در کودکان مبتلا به آسم در صورت ابتلا به سرماخوردگی ویروسی، علائم بیماری تشدید می شود و طبق نظر پزشک معالج احتمال تجویز مصرف داروهای آسم تا میزان متفاوت نسبت به قبل وجود دارد.   آنتی بیوتیک دردرمان سرماخوردگیهای ویروسی بی اثر است تهیه کننده: دکترمحمود ترکمانی پزشک کاروان

همه چیز درباره جنبش عدم تعهد


همه چیز درباره جنبش عدم تعهد   پس از پايان جنگ جهاني دوم و نابودي حكومت آلمان به رهبري آدولف هيتلر كه دشمن مشترك آمريكا و شوروي پيشين به شمار مي‌رفت اين دو كشور دچار اختلاف شده و در سايه همين اختلاف برخي كشورها تجزيه و تقسيم شدند. اين مساله بر ديگر كشورها نيز تاثير گذاشت و باعث شد كشورهاي ديگر با تاثيرپذيري از آمريكا و شوروي ـ خواسته يا ناخواسته ـ به يكي از دو بلوك روي آورند. اما در اين ميان تعدادي از كشورهاي جهان كه خود را متعهد به اردوگاه شرق و غرب نمي‌دانستند بي‌طرفي خود را در جهتگيري‌هاي بين‌المللي اعلام كردند و بعدا جنبشي را به وجود آوردند كه به «جنبش عدم تعهد» معروف شد. جنبش عدم تعهد متشکل از ۱۲۰ کشور است و علائق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور‌های در حال توسعه را در سطح جهانی نمایندگی می‌کند.     مقدمه: جنبش عدم تعهد برپایه اصول احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورهای عضو، عدم تجاوز، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، برابری و امتیازات متقابل و همزیستی مسالمت آمیز در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفت. این تشکل به عنوان یک تشکل مهم بین‌المللی، یکی از مجموعه‌های تأثیرگذار برروند تحولات جهان است. این جنبش به مثابه نشانه‌ای از پایان دوران استعمار، اعلام مخالفت با پذیرش سلطه قدرتهای بزرگ و تریبونی آزاد برای اعلام نظرات و مواضع کشورهای جهان سوم و در حال توسعه بود و عضویت در آن به منزله دستیابی به استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به شمار می‌آمد. طبق رویه جنبش عدم تعهد، در فاصله میان دو نشست سران عدم تعهد یک اجلاس وزرا برگزار می‌شود که طی آن تصمیمات مهم نشست سران بررسی و روزآمد می‌شود و متناسب با شرایط جدید اسناد و تصمیمات قبلی اصلاح می‌شود یا تصمیمات و اسناد جدیدی به تصویب می‌رسد. در مقام اهمیت اجلاس وزرا باید گفت که بعد از نشست سران، اجلاس وزرای خارجه که در اصل میان دو اجلاس سران برگزار می‌شود از بیشترین اهمیت در میان سایر نشستهای عدم تعهد، حتی سایر نشستهای وزرا برخوردار است چرا که بیشتر امور مربوط به آماده سازی اسناد و مذاکرات مربوط به اجلاس سران در اجلاس وزرا انجام می‌شود و مذاکرات آن معمولاً مفصل‌تر و پیچیده‌تر است. برگزاری اجلاس در تهران به دلیل شرایط خاص جنبش عدم تعهد و سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در دیپلماسی و روابط خارجی کشور برخوردار است. براین اساس، برنامه‌ریزی مناسب در همه زمینه‌ها با در نظر گرفتن مکان مناسب و نظارت برروند آن صورت گرفته است. این اجلاس از آنجا اهمیت می‌یابد که جمهوری اسلامی ایران در نشست سران آمادگی خود را برای میزبانی شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در سال ۲۰۱۲ اعلام کرده است. در ادامه و پس از مطالعه تاریخچه ای کوتاه و اصول اولیه جنبش، به مرور ساختار جنبش عدم تعهد و دیگر مباحث مرتبط با آن پرداخته شده است.      تاریخچه: در آوریل ۱۹۵۴ گروهی از کشورهای آسیایی در پایتخت سریلانکا (کلمبو) اجتماع کرده و درباره همکاری با یکدیگر و با کشورهای تازه استقلال یافته آسیایی و آفریقایی به توافق رسیدند و اولین تلاش در راستای همبستگی و همکاری و دستیابی به مواضع مشترک صورت گرفت. یک سال بعد در سال ۱۹۵۵ نخستین اجلاس مشترک کشورهای آسیایی و آفریقایی در شهر باندوگ اندونزی تشکیل گردید. در کنفرانس باندوگ که بر اساس توافق های کنفرانس کلمبو برپا گردید، صلح جهانی، تشریک مساعی کشورها، استعمار مستقیم و غیرمستقیم و آثار و خطرات ناشی از عدم رعایت آن، احترام به عقاید یکدیگر و حفظ روابط دوستانه و ترویج و توسعه، اصول ذیل مورد تاکید قرار گرفت: الف: احترام به اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد و تعهدات بین المللی ب: احترام به حقوق اساسی انسان ها پ:احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها ت: خودداری از تجاوز یا تهدید به تجاوز یا توسل به زور ث : به رسمیت شناختن برابری همه نژادها و همه ملت ها ج: خودداری از مداخله در امور داخل کشورها و احترام به حق ملت ها در دفاع فردی یا جمعی درسپتامبر ۱۹۶۱ اولین اجلاس کشورهای موسوم به جنبش عدم تعهد به منظور بررسی و تبادل نظر پیرامون برقراری صلح و امنیت بین المللی، همکاری های بین المللی، بهبود وضعیت اقتصادی در بلگراد برگزار گردید. از این سال به بعد عضویت در جنبش عدم تعهد یعنی اعلام مخالفت و عدم پذیرش سلطه قدرت های بزرگ و دستیابی به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نفی استعمار و استعمارگری و تعدیل کننده نظام جهان تلقی گردید. ایران به دلیل عضویت در پیمان نظامی بغداد (پیمان سنتو) نتوانست به عضویت جنبش غیرمتعهدها درآید و با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم در سال ۱۹۷۹ و انحلال پیمان سنتو ،جمهوری اسلامی ایران در سپتامبر ۱۹۷۹ همزمان با برگزاری ششمین اجلاس سران غیرمتعهد ها رسما به عضویت این جنبش درآمد. با فروپاشی نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد و یک قطبی- چندقطبی شدن جهان و تحولات نوین در عرصه بین المللی جنبش عدم تعهد نیز با وضعیت نوینی مواجه گردید. جنبش عدم تعهد همسو با تحولات بین المللی و نیاز اعضا و مقابله با پدیده های نوظهور تدابیر لازم و تلاش های هدفمندی را در جهت حفظ اصول و اهداف اولیه بنیانگذاران بکار بسته است.(بابایی،۲۱۹:۱۳۸۲)     نمایی از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد   ساختار: جنبش عدم تعهد دارای سازمان و تشکیلات مخصوصی نیست. شاید علت اصلی آن این بود که بنیانگذاران جنبش چون خود علیه دسته‌بندی و بلوک‌سازی به پا خاسته بودند نمی‌خواستند به جنبش خود شکل یک گروه و سازمان مشخصی را بدهند. معذالک در طول زمان، جنبش غیرمتعهدها خود به خود شکل گرفت و کم و بیش دارای سازمان و ارگانی شد که گرچه با قالب‌های سنتی اتحادیه‌ها و سازمان‌ها منطبق نیست ولی می‌توان آن را یک گروه مخصوص به خود توصیف کرد. کشورهایی با رژیمهای سیاسی متفاوت، با سیستم‌های اقتصادی ناهمگون و با وسعت، قدرت و مناطق جغرافیایی مختلف در این جنبش گردهم آمدند که تنها عامل پیوندشان اصل همزیستی مسالمت آمیز بود. اولین شرط این همزیستی، عدم شرکت اعضاء دردسته‌بندیهای سیاسی و خودداری از دادن پایگاههای نظامی به بلوک‌های شرق و غرب تعیین شد، هرچند به تدریج این شرایط نیز در عمل رعایت نگردید و برخی کشورهای عضو به گروه غرب یا شرق تمایل داشتند و در هر فرصتی تلاش می‌کردند به نفع آنها اقدام کنند، درحالیکه خود را همچنان غیرمتعهد می‌خواندند. جنبش عدم تعهد در دوره پس از جنگ سرد با چالشهای گوناگونی مواجه بود و حتی برخی فلسفه وجودی آن را زیر سئوال برده و معدودی از کشورهای عضو از آن کناره گرفتند، اما کشورهای فعال جنبش آن را همچنان زنده نگاه داشته و برای تقویت آن تلاش کردند. در حال حاضر ۱۲۰ کشور از آسیا، آمریکای لاتین و اروپا در جنبش عدم تعهد عضویت دارند. بنیانگذاران جنبش عدم تعهد و جانشینان بعدی آنها براین باور بودند که با توجه به تنوع جغرافیایی و ایدئولوژیکی کشورهای عضو، در صورت ایجاد ساختارهای رسمی همچون اساسنامه و دبیرخانه داخلی، احتمالاً این جنبش از هم فروخواهد پاشید. زیرا یک سازمان فراملی متشکل از کشورهایی با ایدئولوژی ها و اهداف مختلف هرگز قادر به ایجاد ساختاری اداری و منطقی برای اجرای سیاست هایی که مورد توافق کشورهای عضو باشد، نخواهد بود. به همین سبب، نوع منحصر به فردی از ساختار اداری در این جنبش شکل گرفت. براین اساس، ساختار اداری جنبش عدم تعهد مانند سایر سازمان های معمول، چندان دارای سلسله مراتب منطقی و حساب شده نیست و همه کشورهای عضو فارغ از اندازه و اهمیت خود از این فرصت برخوردارند تا در تصمیم سازی و سیاست گذاری های جهانی نقش ایفا کنند. دراین چارچوب، اجلاس سران، مناسبتی است که در بالاترین سطح تشکیل جلسه می دهد و کشور میزبان ریاست جنبش و مسئولیت های مربوطه را از کشور میزبان قبلی برای مدت سه سال تا اجلاس بعدی برعهده می گیرد. به این ترتیب ساختار اداری جنبش نیز در مدت ریاست کشور میزبان به این کشور سپرده می شود که این وظیفه نیز معمولاً برعهده وزارت خارجه آن کشور قرار می گیرد. علاوه بر این، از آنجا که سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به طور منظم در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با یکدیگر دیدار می کنند و بیشتر کارهای خود را در آنجا انجام می دهند نماینده دائم کشور رئیس جنبش به عنوان وزیر امور عدم تعهد عمل می کند.(آذرنگ،۲۶:۱۳۶۵) به منظور تسهیل مسئولیت های ریاست جنبش، تعدادی ساختار با هدف ارتقای هماهنگی میان کشورهای عضو به وجود آمده است که شامل گروه های کاری، گروه های تماس، کمیته های ویژه و سایر کمیته های عدم تعهد است. جنبش عدم تعهد در قالب اجلاس های مختلف فعالیت های خود را هماهنگ می کند و انجام می دهد و فاقد دبیرخانه دائمی است. این جلسات عبارتند از: ۱-۳ اجلاس سران مهمترین رکن جنبش، اجلاس سران است که هر سه سال یکبار در پایتخت یکی از کشورهای عضو برگزار می شود. رئیس کشوری که اجلاس در آن برگزار می شود، به مدت ۳ سال ریاست جنبش را برعهده خواهد داشت. ریاست جنبش مقامی مشابه دبیرکل در سازمان های بین المللی است. ۲- ۳ اجلاس وزرای امور خارجه اجلاس وزرای امور خارجه نیز هر سه سال یکبار و در فاصله دو اجلاس و در پایتخت یکی از کشورهای عضو برگزار می گردد. ۳- ۳ اجلاس‌ تخصصی اجلاس وزرای جمعیت، کشاورزی، بهداری، ورزش، اطلاعات (فرهنگ و ارشاد) و اتحادیه خبرگزاری های کشورهای غیرمتعهد از جمله اجلاس تخصصی غیرمتعهدهاست. ۴-۳- کمیته متدولوژی شکل گیری نظام نوین جهانی و تحولات سریع در حوزه علم و فناوری موجب گردید که جنبش عدم تعهد برای رویارویی و همسویی با این پدیده ها و تحولات و پای بندی به اصول و اهداف خود و تدوین متدولوژی نوین جنبش در اجلاس نیکوزیا (۱۹۸۸) ،کمیته متدولوژی جنبش عدم تعهد را تاسیس نماید. این کمیته مسئول بررسی و اتخاذ روش های مناسب و نوین ارتقاء نقش جنبش در تحولات بین المللی است. پس از مروری بر ساختار چهار وجهی جنبش عدم تعهد، در قسمت بعد به مطالعه نقش جمهوری اسلامی ایران و جنبش عدم تعهد پرداخته شده است.( ناصری،۱۱۰:۱۳۴۹-۱۰۱) جمهوری اسلامی ایران و جنبش عدم تعهد: ایران به دلیل پیوستن رژیم پهلوی به پیمان نظامی بغداد نتوانست در نخستین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد (بلگراد ۱۹۶۱) حضور یابد و از آن تاریخ به بعد نیز مسئله عضویت ایران در این جنبش مطرح نشد. در سال ۱۳۵۷، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در ششمین نشست سران جنبش عدم تعهد در هاوانا، ایران به عضویت این سازمان درآمد. جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه های اصلی معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، یعنی دکترین نه شرقی نه غربی که به اندیشه عدم تعهد نزدیک است، ترجیح می دهد این جنبش با حفظ استقلال عملی و پویایی موضع گیری، به بازنگری در متن معادلات جهانی مبادرت ورزد. این، فصل مشترک مواضع و سخنرانی های مسئولان ایران در نشست های متعدد سران و وزیران خارجه کشورمان از سال ۱۳۵۷ تاکنون بوده است. شاید بتوان گفت جنبش عدم تعهد یکی از مفیدترین سازمان های بین المللی است که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمده است. پس از تثبیت اوضاع سیاسی کشور از سال ۱۳۶۰، ایران بر حضور خود در این جنبش افزود و این جنبش نیز متقابلا اقدامات مثبتی به سود ایران انجام داد که از آن جمله می توان به تلاش برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، محکوم کردن حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران در تیر ۱۳۶۷، حمایت از اجرای قطعنامه ۵۹۸ و سایر موضع گیری هایی که با سیاست های جمهوری اسلامی ایران انطباق داشته اند، اشاره کرد. موضوعاتی چون فلسطین، مخالفت با مذهب ستیزی و نژادپرستی، تقاضا برای گشودن بازار کشورهای شمال به روی صادرات کشورهای جنوب از جمله این اقدامات بوده است.مهم ترین اقدام حمایتی جنبش غیرمتعهدها در قبال کشورمان تلاش برای محکوم نشدن ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده است. در نشست های شورای حکام آژانس که به منظور بررسی فعالیت های هسته ای ایران برگزار شده است غیرمتعهدها با موضع گیری خود از این شورا خواسته اند به دور از فشارهای سیاسی به بررسی دقیق وضع تسلیحاتی همه کشورهای عضو بپردازد.این جنبش همچنین در پایان چهاردهمین نشست سران در هاوانا در بیانیه جداگانه ای ضمن حمایت از فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران، پیوستن رژیم صهیونیستی را به معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای (ان پی تی)۲ خواستار شد.در نگاه کلی می توان گفت با پیوستن ایران به این جنبش، اندیشه حمایت از تبدیل جنبش به یک سازوکار تأثیرگذار در معادلات جهانی تقویت شده است؛ به ویژه آنکه جمهوری اسلامی ایران به همراه کوبا، مالزی و آفریقای جنوبی در ردیف چهار کشور پیشرو در زمینه بیداری غیرمتعهدها قرار دارد که از زمان پیوستن به این سازمان همواره به ضرورت عملی شدن خواسته های جنبش اهتمام و بر آن تأکید کرده است. اهم مواضع جمهوری اسلامی ایران که در سخنرانی های مقامات رسمی کشور در اجلاس های سران این جنبش تبلور یافته است عبارتند از: درخواست برای ارتقای نقش جهانی جنبش در عرصه بین المللی با هدف تحقق تساوی حقوق در عرصه بین المللی، نیاز به تجدیدنظر در اصول جنبش به منظور تکمیل فلسفه وجودی جنبش عدم تعهد با توجه به مقتضیات و تحولات جهان معاصر، حرکت جنبش به سوی جنبه ایجابی و نقش آفرینی و رهبری در جهان معاصر، لزوم تقویت هویت جنبش براساس صلح، معنویت و محبت و تحقق آرمان های بشری برای غلبه بر ناامنی و تبعیض و بی ثباتی، تلاش برای تصحیح روندهای یکجانبه گرایانه و تبعیض آلود موجود، تقویت جنبش غیرمتعهدها از طریق تعاملات فرهنگی و سیاسی اعضای جنبش، فعال تر کردن ارکان جنبش، توجه به ظرفیت های بالای سیاسی و توسعه صلح و آرامش، بازنگری کلی در اهداف و ساختار شورای امنیت سازمان ملل و تحقق عضویت دائم دارای امتیاز وتو در شورای امنیت بر مبنای گفتمان عدالتخواهی.        سازوکارها و راهکارهای اجرایی جنبش عدم‌تعهد: ساز و کارها و راهکارهای جنبش عدم تعهد را می توان در چند بخش زیر به منظور درک بهتر مطلب طبقه بندی نمود. ۱-۵- تهیه اسناد از آنجا که جنبش عدم تعهد فاقد دبیرخانه، مقر دائم و کادر ثابت می‌باشد، برحسب نوع اجلاس، کشور میزبان به تدارک وسائل و ابزار کار مورد نیاز می پردازد و چنانچه کمبودی در امر خدمات باشد کشورهای دیگر عضو کمک‌های لازم را دراختیار کشور میزبان قرار می‌دهند. برهمین اساس تهیه اسناد نیز وظیفه کشور میزبان است که باید با مشورت گسترده با دیگر اعضاء صورت گیرد. کشور میزبان باید تلاش کند تا پیش‌نویس اسناد مربوط به اجلاس را هرچه سریع‌تر و حداقل یک ماه قبل از برگزاری اجلاس تهیه و توزیع کند، معمولاً پیش‌نویس اسناد اجلاس در جلسات دفتر هماهنگی در نیویورک مورد بررسی اولیه قرار گرفته و تصمیم‌گیری در خصوص موارد مهم و موضوعات حساس و مورد اختلاف به نشست کارشناسان ارشد و اجلاس وزرا یا سران ارجاع می‌شود. اگرچه در تمامی جلسات و مصوبات کمیته متدلوژی همواره برلزوم موجز بودن اسناد و بیانیه‌های پایانی اجلاسهای عدم تعهد و نیز پرهیز از درج مطالب تکراری در آنها تأکید شده ولی با توجه به کثرت اعضای جنبش و اهمیت موضوعات متفاوت از نظر کشورهای عضو، درگذشته، بیانیه‌های اجلاسهای وزرا و سران عدم تعهد معمولاً طولانی بوده و در آنها دیدگاههای اعضای جنبش در خصوص کلیه موارد مطرح در دستور کار مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل منعکس شده است.‌ در سالهای اخیر با توجه به گسترش اینترنت، امکان دستیابی به اسناد جنبش عدم تعهد از طریق این وسیله ارتباط جمعی فراهم آمده و کشورهایی که ریاست جنبش عدم تعهد را برعهده داشته‌اند با ایجاد وب‌سایت مخصوص جنبش، کلیه اسناد مربوط را در پایگاه اطلاع‌رسانی خود ثبت و نگهداری کرده‌اند. ۲- ۵- تصمیم‌گیری تصمیم‌گیری در کلیه اجلاسها و نشستهای جنبش عدم‌تعهد براساس اجماع کشورهای عضو است. رای اجماع به دو دلیل کاربرد مؤثری در جنبش داشته است: از یک سو یک امر نمادین است که وحدت و یکپارچگی جهان سوم را به نمایش می‌گذارد و از سوی دیگر از توافقهای دقیق و واضح که می‌تواند برای اعضاء مشکل‌افرین باشد پیشگیری می‌نماید. تصمیم‌گیری براساس اجماع بعضاً موجب اعلام مواضع کلی و پرهیز از پرداختن به جزئیات موضوعات مورد اختلاف گردیده و این امکان را برای اعضاء فراهم می‌آورد که بدون فشار ناشی از یک رای ثبت شده، مصالحه نمایند. همچنین توسل به اجماع درگذشته، اعضای جنبش عدم‌تعهد را که از نظر نظامی و اقتصادی ضعیف‌تر بودند، قادر ساخته که در مقابل فشار دولتهای خارجی مقاومت نمایند. البته شیوه اجماع در تصمیم‌گیریهای جنبش عدم تعهد خالی از اشکال نبوده و این امر همواره مسائل و مشکلاتی را در اجلاسهای مختلف به وجود آورده که بیش از همه کشور میزبان را آزار داده است. تلاش میزبان برای کسب موافقت دو کشور عضو جنبش در خصوص موضوعات مورد اختلاف همواره موجب طولانی شدن جلسات جنبش، بیان مواضع تکراری و نهایتاً نارضایتی یک یا هر دو طرف منازعه شده است. لازم به ذکر است که مصوبات جنبش عدم تعهد دارای هیچگونه تعهد و ضمانت اجرایی نبوده و تنها بیانگر دیدگاهها و نظرات کشورهای عضو در خصوص مسائل بین‌المللی است که این امر به نوبه خود از نظر افکار عمومی جهان حائز اهمیت است. به عنوان مثال موجب افزایش قدرت چانه‌زنی کشورهای عضو جنبش در مقابل سایر کشورها در مجامع بین‌المللی نظیر سازمان ملل خواهد شد. ۳-۵- اعلام تحفظ معمولاً تلاش می‌شود نظرات همه اعضاء در متن نهایی بیانیه‌ها و اسناد مصوب اجلاس ها و نشست های جنبش عدم تعهد درنظرگرفته شود، با این حال ممکن است یک یا تعداد معدودی از کشورهای عضو، متن تعدیل شده را بعد از کسب رای اجماع قابل قبول ندانند که در این صورت تحفظ خود را نسبت به آن بخش از بیانیه یا سند مصوب اعلام کرده و متن تحفظ خود را دراختیار کشور میزبان قرار می‌دهند. ۴-۵ شرایط عضویت در جنبش عدم تعهد زمانی که قرار شد کشورهای غیرمتعهد برای نخستین بار در سال ۱۹۶۱ در بلگراد گردهم آیند، بنیانگذاران جنبش یک جلسه مقدماتی در قاهره تشکیل داده و در آن معیارهای پنج گانه ذیل را برای تعیین و تعریف کشورهای غیرمتعهد که می‌باید به کنفرانس دعوت شوند، در نظر گرفتند. الف: داشتن سیاست مستقل برمبنای همزیستی مسالمت‌آمیز ب: پشتیبانی از نهضت‌های آزادیبخش‌ پ: عدم وابستگی به اتحادیه‌های نظامی‌ ت: نداشتن هیچگونه اتحاد نظامی دوجانبه با یکی از قدرتهای بزرگ‌ ث: خودداری از پذیرفتن ونداشتن پایگاههای نظامی خارجی در خاک خود امروزمعیارپذیرش اعضای جدید درجنبش عدم تعهد آنگونه که در”سند متدلوژی کارتاهنا” آمده عبارت از پایبندی به اصول و اهداف جنبش عدم تعهد یعنی همان اصول دهگانه باندونگ و نیز پایبندی به اهداف و اصولی که دراجلاس یازدهم سران عدم تعهد مورد تأکید مجدد قرارگرفت ازجمله استقلال، تمامیت ارضی وحاکمیت کشورها؛ دستیابی به خلع سلاح کامل تحت کنترل مؤثر بین‌المللی، حق مردم تحت استعمار،‌دیگر اشکال سلطه خارجی یا اشغال بیگانه برای تحقق حق خودمختاری و تعیین سرنوشت، برابری همه ملتها، احترام کامل به حقوق بین‌الملل، حل مسالمت آمیز اختلافات،حاکمیت مردم سالاری درروابط بین‌الملل، توسعه اقتصادی واجتماعی،ایجاد یک نظم عادلانه اقتصادی بین‌المللی،توسعه منابع انسانی، حفظ وارتقاء کلیه حقوق بشر،آزادیهای اساسی ازجمله:حق توسعه وهمزیستی مسالمت‌آمیزنظامها، فرهنگها وجوامع مختلف. همچنین همبستگی با جنبش عدم تعهد و حمایت از ابتکارات و پیشنهادات جنبش، به عنوان یکی دیگر از معیارهای پذیرش اعضای جدید در این سند قید شده است.‌ درخواست کشورها برای عضویت در جنبش عدم تعهد باید به صورت کتبی و با امضای رئیس کشور، دولت و یا وزیرخارجه کشور درخواست‌ کننده، تسلیم رئیس دوره‌ای جنبش گردد. نسخه‌ای از درخواست مذکور دراختیار کلیه اعضاء قرار گرفته و پس از بررسی موضوع در جلسه دفتر هماهنگی در نیویورک، در صورت عدم مخالفت کشورهای عضو، بنابر توضیح دفتر هماهنگی، عضویت کشور درخواست‌کننده در اولین اجلاس وزرای خارجه و یا سران جنبش عدم تعهد به تصویب می رسد. در حال حاضر ۱۲۰ کشور عضو جنبش عدم تعهدند. ۵-۵ اعضای ناظر به منظور جلب مشارکت دیگر بازیگران صحنه بین‌المللی، رویه جاری در جنبش عدم تعهد برآن است که کشورها و سازمانهای متقاضی را به عنوان ناظر برای شرکت در اجلاسهای مختلف می‌پذیرد. کشورهایی که شرایط عضویت در جنبش عدم تعهد را دارا باشند، می‌توانند به عنوان ناظر نیز پذیرفته شوند. اعضای ناظر پس از کسب اجازه از هیئت رئیسه هر اجلاس می‌توانند علاوه برحضور در جلسات عمومی، به ایراد سخنرانی و ارائه نظرات و دیدگاههای خود بپردازند.   ارگانهای جنبش عدم تعهد: نظربه ماهیت جنبش عدم تعهد، طرزکار وعملکرد جنبش با دیگر مجامع و اجلاس های بین‌المللی تفاوت دارد. این جنبش فاقد دبیرخانه ثابت بوده،اعضای آن هیچ مبلغی به عنوان حق عضویت دراین جنبش پرداخت نمی‌نمایند و تمامی هزینه‌های جنبش عدم تعهد به عهده ریاست دوره‌ای آن می‌باشد.(قوام، ۱۶۴:۱۳۷۸) به تدریج و در طول زمان، اجتماعات جنبش عدم تعهد مرکب از نمایندگان کشورهای عضو در سطوح مختلف برگزار گردیده و امروز می‌توان اجتماعات مختلف و متناوب را به عنوان ارگانهای جنبش به شرح ذیل مورد شناسایی قرار داد:‌ ۱-۶- اجلاس سران‌ اجلاس سران بالاترین و عالی‌ترین گردهمایی جنبش عدم تعهد بشمار می‌آید که معمولاً هر سه سال یک بار در پایتخت یکی از کشورهای عضو برگزار می‌شود و از آن پس کشور میزبان ریاست جنبش را برعهده می‌گیرد. چند روز قبل از گردهمایی سران اجلاس، کارشناسان ارشد و نشست وزرای خارجه کشورهای عضو جهت بررسی نهایی پیش‌نویس بیانیه پایانی و دیگر بیانیه‌ها که قبلاً توسط دولت میزبان تهیه و در دفتر هماهنگی در نیویورک مورد بررسی قرار گرفته، تشکیل می‌گردد. کارشناسان ارشد معمولاً با تشکیل دو کمیته سیاسی و اقتصادی، اجتماعی، ضمن بحث و گفتگو، نظرات پیشنهادی خود را به صورت اصلاحیه برای درج در بیانیه نهایی پیشنهاد می‌کنند که در صورت کسب اجماع در بیانیه درج می‌گردد. کارشناسان ارشد گزارش کار خود را به اجلاس وزرا ارائه داده و وزرا نیز پس از بررسی مصوبات کارشناسان، اسناد اجلاس را برای تصویب نهایی به اجلاس سران می‌دهند. این مصوبات در صورت نظر موافق سران مورد تصویب نهایی قرار می‌گیرد و به عنوان بیانیه جنبش منتشر می‌گردد. لازم به ذکر است که وزرای خارجه و سران در طول اجلاس علاوه بربررسی مواضع و مسائل مطرح شده، در جلسات عمومی به ایراد سخنرانی در خصوص مسائل مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی پرداخته و در حاشیه اجلاس نیز به انجام دیدارهای دوجانبه و چندجانبه با دیگر اعضاء می‌پردازند. معمولاً در آغاز دوره سه ساله، محل اجلاس بعدی سران و میزبان آینده جنبش تعیین می‌گردد و رئیس کشور میزبان به مدت سه سال ریاست جنبش عدم تعهد را برعهده دارد اما عملاً این ریاست به وزیرخارجه آن کشور تفویض می‌گردد. با توجه به اینکه جنبش عدم تعهد دبیرخانه ندارد، کشوری که مسئولیت ریاست آن را به‌عهده می‌گیرد الزاماً باید بخش عمده‌ای از وزارت خارجه خود را به جنبش عدم تعهد اختصاص دهد تا به مسائل جنبش بپردازد. از آنجا که اعضای جنبش عدم تعهد به صورت مرتب برای پیگیری مسائل بین‌المللی در سازمان ملل با یکدیگر در ارتباط بوده و به تشکیل جلسه و رایزنی می‌پردازند، غالباً بخش عمده فعالیتهای نمایندگی دائم کشور میزبان در سازمان ملل به امور مربوط به جنبش عدم تعهد اختصاص می‌یابد. برای آسان‌تر کردن مسئولیتهای رئیس و تسهیل امور، سازوکارهای متعددی شامل گروههای کاری، گروه تماس، نیروی اقدام ۳ و دیگر کمیته‌های جنبش عدم تعهد ایجاد شده که هدف از تشکیل آنها کسب مواضع مشترک میان اعضای جنبش می‌باشد. ۲-۶ کنفرانس وزرا کنفرانس وزرای امورخارجه عضو جنبش عدم تعهد به منظور پیگیری و اجرای مصوبات و تصمیمات اجلاس سران، ۱۸ ماه پس از اجلاس سران برگزار می‌شود. در اجلاس وزرا همچنین موضوعاتی که از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند مورد بررسی قرار می‌گیرند. ۳-۶- دفتر هماهنگی‌ با توجه به عدم وجود تشکیلات منظم و ستادی در جنبش عدم تعهد، در ابتدا جنبش صرفاً به برگزاری اجلاسهای مختلف در سطح سران و وزرای خارجه اکتفا کرد ولی به تدریج و به تجربه این نقیصه آشکار شد که امکان پیگیری مصوبات اجلاسهای مختلف که معمولاً در فواصل زمانی نسبتاً طولانی برگزار می شود وجود ندارد. مشخص نبود در صورت بروز مسائل جدید در صحنه بین‌المللی که مستلزم موضعگیری و یا اخذ تصمیم سریع است، جنبش با چه سازوکاری باید در قبال آن واکنش نشان دهد. طی اجلاسهای اول، دوم و سوم سران اقدام عملی برای رفع این کمبود صورت نگرفت تا اینکه در اجلاس چهارم تصمیم گرفته شد به منظور استمرار فعالیت‌های جنبش و ایجاد هماهنگی بین جنبش و سازمان ملل متحد، ارگان جدیدی تحت عنوان دفتر هماهنگی در نیویورک تشکیل شود. دفتر هماهنگی در دو سطح شروع به کار کرد، اول در سطح نمایندگان دائم کشورها نزد سازمان ملل و دیگر اجلاس وزرای خارجه کشورهای عدم تعهد که هر سال یک بار در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل تشکیل می‌شود. دفتر هماهنگی در ابتدا ۱۷ عضو داشت، این تعداد به تدریج افزایش یافت و در دهه هشتاد میلادی به ۷۰عضو رسید اما در حال حاضر تمامی اعضای جنبش عدم تعهد عضو دفتر هماهنگی نیز می‌باشند. ۴-۶- اجلاس فوق‌العاده وزرا در صورت لزوم و به پیشنهاد دفتر هماهنگی جنبش عدم تعهد، اجلاس فوق‌العاده وزرای خارجه جنبش به منظور بررسی یک موضوع خاص تشکیل می‌گردد که در این صورت دستور کار اجلاس وزرای خارجه صرفاً محدود به موضوع مورد نظر خواهد بود. ۵-۶- اجلاس وزرا در حاشیه اجلاس سالانه مجمع‌عمومی سازمان ملل در نیویورک روال براین است که وزرای خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد هر سال به هنگام آغاز اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، یک اجلاس به منظور هماهنگی در خصوص موضوعات مطرح در دستور کار مجمع عمومی و مسائل مهم بین‌المللی داشته باشند. در این گردهمایی معمولاً کلیه وزرای خارجه عضو جنبش شرکت می‌نمایند. ۶- ۶ اجلاس وزرای خارجه دفتر هماهنگی‌ در پی تصویب گزارش کمیته متدلوژی در سال ۱۹۹۶، قبل از تشکیل اجلاس سران، اجلاس وزرای خارجه دفتر هماهنگی به منظور آماده سازی مقدمات امر، تهیه بیانیه پایانی اجلاس سران و در صورت لزوم بررسی موضوعات مهم بین‌المللی تشکیل می‌شود که آخرین آن در ماه مه ۲۰۰۶ (خرداد ۱۳۸۵) در پوتراجایا پایتخت جدید مالزی تشکیل گردید.‌ ۷-۶- تروئیکا اندیشه تشکیل تروئیکا متشکل از رؤسای فعلی، گذشته و آینده جنبش عدم تعهد نخستین بار در اجلاس وزرای‌خارجه جنبش در آوریل ۱۹۹۷ مطرح شد و متعاقب آن اولین جلسه تروئیکا در اجلاس ۵۲ مجمع عمومی به صورت رسمی برگزار گردید. از آن زمان در مناسبتهای مختلف تروئیکای جنبش با تشکیل جلسه و صدور بیانیه به بیان مواضع جنبش عدم تعهد مبادرت ورزیده که از جمله می‌توان به تشکیل جلسه تروئیکا متشکل از وزرای خارجه آفریقای جنوبی، مالزی و کوبا در زمستان ۱۳۸۴ در آفریقای جنوبی و صدور بیانیه در حمایت از فعالیتهای صلح‌آمیز هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. (رئیس دولت های عضو عدم تعهد، ۲۰۱۲) ۸-۶- کمیته دائم همکاریهای اقتصادی‌ کمیته دائم همکاریهای اقتصادی در سطح وزرای‌خارجه، به منظور تقویت همکاری جنوب – جنوب، گفتگوی کشورهای در حال توسعه با کشورهای توسعه‌یافته وارتقاء نقش سازمان ملل به ویژه مجمع عمومی درهمکاری بین‌المللی برای توسعه تشکیل شده وجلسات آن بنابرتوصیه دفترهماهنگی برگزار میگردد. ۹-۶- گروههای هماهنگی بین کشورها‌ غیرازکمیته دائم همکاریهای اقتصادی، تعدادی گروههای هماهنگی برای بررسی مسائل گوناگون با شرکت نمایندگان بخشهای مختلف ازکشورهای ذیعلاقه درهرمورد تشکیل گردیده که وظیفه آنها بررسی موضوع به طورتخصصی، تهیه گزارشهای مربوط وتسلیم آنها به کنفرانس‌هایی درسطوح بالاترمی‌باشد. گروههای هماهنگی که تاکنون تشکیل شده است عبارتندازگروه مواد خام،‌ تجارت، همکاریهای پولی و مالی، صنعت، ماهیگیری، حمل و نقل، ارتباطات راه دور، مؤسسات عمومی و بهداشتی و همکاریهای فنی. ۱۰-۶- اجلاس های وزرا برای همکاری بین‌المللی در زمینه‌های مختلف‌ این اجلاس ها با توجه به زمینه‌های همکاری میان کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تشکیل می‌گردد و شامل اجلاس وزرای فرهنگ و اطلاعات، اجلاس اتحادیه خبرگزاریهای کشورهای غیرمتعهد، اجلاس وزرای فرهنگ و آموزش عالی، اجلاس وزرای ورزش، اجلاس وزرای بهداشت، اجلاس وزرای کار، اجلاس وزرای کشاورزی و اجلاس وزرای جمعیت کشورهای غیرمتعهد می‌باشد. ۶٫۱۱ – کمیته هماهنگی مشترک جنبش عدم تعهد و گروه ۷۷ با توجه به عضویت بسیاری از اعضای گروه ۷۷ در جنبش عدم تعهد، کمیته هماهنگی مشترک جنبش عدم تعهد و “گروه ۷۷″ ‌۴ به منظور هماهنگی و اتخاذ مواضع مشترک از سوی این دو تشکل در مباحث مهم مطرح در سازمان ملل نظیر، پنجاهمین سالگرد اعلامیه هزاره و با تجدید ساختار سازمان ملل تشکیل شده است. در همین زمینه سندی تحت عنوان شرح وظایف گروه ۷۷ تنظیم شده و کمیته هماهنگی براساس آن عمل می‌نماید. (لایکون، ۲۰۱۲) ۱۲-۶- گروه کشورهای عضو عدم تعهد در شورای امنیت‌ نظر به لزوم هماهنگی دائم بین اعضای جنبش که عضو شورای امنیت سازمان ملل می‌باشند یا دفتر هماهنگی جنبش عدم تعهد، دراجلاس سران کارتاهنا در سال ۱۹۹۵، بر ایجاد ارتباط و مشاوره و هماهنگی دائم میان آنها تأکید شد. براساس این تصمیم مقرر گردید، رئیس دفتر هماهنگی در نیویورک به صورت مرتب در جلسات شورای امنیت شرکت کرده و در خصوص موضوعات حائز اهمیت برای اعضای جنبش در شورای امنیت مواضع جنبش را اعلام نماید. وی همچنین باید در دیدارهای منظم با کشورهای عضو عدم تعهد در شورای امنیت، آنها را در جریان مواضع جنبش قرار دهد. متقابلاً کشورهای عضو عدم تعهد در شورای امنیت باید رئیس دفتر هماهنگی را از موضوعات مطروحه در شورای امنیت مطلع سازد. ۱۳-۶- گروههای کاری، گروههای تماس، نیروی اقدام و کمیته‌های جنبش عدم تعهد همانطور که گفته شد به منظور کمک به رئیس جنبش‌ عدم تعهد و تسهیل امور، سازوکارهای متعدد شامل گروههای کاری، گروه تماس،‌گروه کارشناسی ویژه۵ ‌‌‌‌‌و کمیته‌های مختلف در جنبش عدم تعهد ایجاد شده که هدف از تشکیل آنها کسب مواضع مشترک میان اعضای جنبش می‌باشد، از جمله گروههای کاری ویژه، گروه کار جنبش عدم تعهد برای عملیات حفظ صلح (به ریاست مراکش)، گروه کاری ویژه برای خلع سلاح (به ریاست اندونزی) و نیز کمیته فلسطین (به ریاست کوبا رئیس جنبش) است. کمیته فلسطین علاوه بر رئیس دوره‌ای جنبش عدم‌تعهد کشورهای عضو شورای امنیت که در جنبش عدم‌تعهد عضویت دارند، نیز برای شرکت در جلسه کمیته فلسطین دعوت می‌شوند بدین ترتیب در جلسه کمیته فلسطین مجموعا۱۵ کشور به شرح ذیل شرکت می‌کنند: الجزایر، بنگلادش، کلمبیا، هند، اندونزی، فلسطین، سنگال، آفریقای جنوبی، زامبیا، زیمبابوه، بورکینافاسو، لیبی، پاناما و ویتنام.( عبدالرشیدی، ۲۰:۱۳۶۵) غیر متعهدها و دغدغه‌های پیش رو: درسال ۱۹۶۱ ودراولین اجلاس این جنبش که دربلگراد،پایتخت یوگسلاوی سابق،برگزارشد، شرایط عضویت کشور‌ها درجنبش غیرمتعهد‌ها تعیین شد. براین اساس کشور‌های عضو غیر متعهد‌ها از ائتلاف با قدرت‌های بزرگ و عضویت در پیمان‌های دفاعی که این قدرت‌ها نیز عضو آن هستند، منع شده‌اند. در این اجلاس که در بلگراد به میزبانی ژنرال تیتو برگزار شد، محور مباحثات ۲۵ کشور اولیه عضو، خطر بروزجنگ میان ایالات متحده آمریکا و شوروی سابق بود.عدم تعهد دربیانیه پایانی اجلاس اول اعلام کرد: “هدف ما حمایت از کشور‌های مستقل و مبارزه با امپریالیسم است. عدم تعهد همچنین خود را متعهد به بازسازی ساختار اقتصاد جهانی دانسته بود.” پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، در سال‌های آغازین دهه ۱۹۹۰، فرایند جهانی سازی، تجارت و سرمایه گذاری، بدهی‌های خارجی، بیماری ایدز و جرایم بین‌المللی به عمده ترین دغدغه‌های غیر متعهد‌ها بدل شدند. جنبش غیر متعهد دارای اساسنامه مدون و یا یک مقر دائمی نیست. تصمیمات اصلی نیز در اجلاس سران کشور‌های عضو این جنبش اتخاذ می‌شوند. اجلاس سران غیر متعهد‌ها هر سه سال یکبار برگزار می‌شود. سمت ریاست جنبش عدم تعهد نیز هر دوره به کشور میزبان اجلاس سران واگذار می‌شود. بافت نامتعادل سازمان ملل متحد باعث شده است که جهان به دو گروه اقلیت قوی و اکثریت ضعیف تقسیم شود. این اقلیت قوی که تعداد اعضایش از انگشتان یک دست تجاوز نمی کند، آشکارا برجهان حکمرانی می کند و به گواه تاریخ، همه مصایب و مشکلات جهان را همین اقلیت رقم زده و در این راه به هیچ قانون و معیاری پایبند نبوده است. این اقلیت قوی ، پنج کشوری هستند که به اعضای دائم شورای امنیت مشهور شده اند و خاطرات ناگواری ازجمله استعمار و استثمار و جنگ از اکثر این کشورها در ذهن ملت های جهان نقش بسته است. برخی کشورها دوری ازا ین قافله قدرت را برنتابیده و به هر ترتیب خود را به این پنج کشور چسبانده و ترکیبات جدیدی وارد ادبیات روابط بین الملل کرده اند که «۱+۵»، «G8» و… ازجمله آنهاست. دراین سو، اما ، جمع بزرگی از کشورهای مستقل که به هیچ قدرتی تعهدی نداشته و از این جمع و تفریق ها برای چپاول ملت ها جدا مانده اند، در ائتلاف ۱۲۰ عضوی گردهم آمدند تا با تشکیل سازمانی بین المللی خارج از چارچوب سازمان ملل متحد۶ ناکار آمدی وضع موجود را به تصویر بکشند. این سازمان عظیم که خود را جنبش عدم تعهد معرفی می کند، این تعریف را از خود به دست می دهد:«عدم تعهد نمادی است از جست و جوی بشر برای صلح و امنیت ملت ها و تلاش برای ایجاد یک نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید در جهان. عدم تعهد نیرویی حیاتی است برای نبرد علیه امپریالیسم در همه صور و مظاهر آن و همه اشکال سلطه خارجی، عدم تعهد تاکیدی است برحقوق ملت ها برای دنبال کردن استراتژی های مستقل خود درجهت عمران و توسعه، مشارکت درحل وفصل مسائل بین المللی.» (مرفت،۲۰۰۴) وزیران خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد درتهران گردهم خواهند آمد تا اراده خود را برای همکاری مشترک در دستیابی به آرمان های بلند ملت های جهان مانند صلح، امنیت، توسعه و پیشرفت به نمایش بگذارند. موضوعاتی که درسند پیش نویس تهران می توانند مورد توجه ویژه قرار گیرند ، مباحث مهمی چون جلوگیری از توهین به ادیان، مقابله با تحریم ها و اقدامات زورمدارانه، مقابله با سلطه فرهنگی غرب، اصلاحات سازمان ملل متحد، حمایت از نامزدی کشورهای عضو عدم تعهد برای حضور در نهادهای بین المللی مانند شورای امنیت، تایید صلاحیت دیوان کیفری بین المللی برای رسیدگی به جنایات و تهاجم ها، محکومیت تهمت و اقترا زدن زورمداران به کشورهای عضو عدم تعهد و مقابله با تروریسم و مواد مخدرمی باشد. در مجموع می توان اجلاس تهران را فرصتی برای تنظیم سندی بین المللی، انقلابی، تحول گرا، آینده نگر و مترقیانه دانست که مبنایی برای تنظیم برنامه عمل جنبش عدم تعهد است؛ این برنامه عمل در واقع برنامه کاری و اجرایی جنبش را در آینده ترسیم می کند، امید است این سند دریچه امیدی به سوی آینده ای بهتر را برای کشورهای عضو جنبش عدم تعهد فراهم آورد.   نشست های سران جنبش عدم تعهد: اجلاس اول، یوگسلاوی‌ ‌نخستین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در اول سپتامبر ۱۹۶۱ در بلگراد تشکیل شد. بنابر شرایطی که برای شناخت کشورهای غیرمتعهد تعیین شده بود از ۲۵ کشور برای شرکت در کنفرانس دعوت به عمل آمد. جو بین‌المللی آن زمان – دوره جنگ سرد و تشدید تشنجات بین‌المللی – بیم برخورد بلوک‌ها و آغاز جنگ جهانی‌سوم را بوجود آورده بود، لذا تأکید کنفرانس بیشتر برحفظ صلح و امنیت جهانی و رفع اختلافات از طریق صلح و همکاری بین‌المللی بود. اکثریت شرکت‌کنندگان را کشورهای تازه استقلال‌یافته با خاطرات تلخ از استعمار غرب تشکیل می‌دادند. به همین دلیل نسبت به غرب بدبین بوده و بیشتر به شرق تمایل داشتند. اجلاس دوم ، مصر دومین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد از ۵ تا ۱۰ اکتبر ۱۹۶۴ در قاهره پایتخت مصر تشکیل شد. در این کنفرانس سران ۴۷ کشور شرکت کرده بودند. اغلب اعضای جدید را کشورهای تازه استقلال‌یافته تشکیل می‌دادند. هدف اصلی کنفرانس بررسی بحرانهای جهانی و چگونگی یافتن راهی جهت تأمین و استقرار صلح بود. اجلاس سوم ، زامبیا با آنکه قرار بود کنفرانس سران عدم تعهد هر سه سال یکبار تشکیل شود اما به علت اوضاع و احوال جهان، سومین کنفرانس سران شش سال بعد از اجلاس دوم یعنی در سال ۱۹۷۰ (از هشتم تا دهم سپتامبر) در لوزاکا پایتخت زامبیا با شرکت ۵۳ کشور عضو تشکیل شد. این کنفرانس ضمن پرداختن به مسائل مربوط به حفظ صلح و امنیت بین‌المللی برضرورت استقلال کلیه ملل به خصوص مستعمرات پرتغال در جنوب آفریقا تأکید کرد. در زمینه مسائل اقتصادی از افزایش شکاف میان کشورهای غنی و فقیر اظهار تأسف شد و تنزل سهم کشورهای در حال توسعه در زمینه صادرات طی دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی مورد توجه قرار گرفت. اجلاس چهارم ، الجزایر چهارمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد از ۵ تا ۹ سپتامبر ۱۹۷۳ در الجزیره تشکیل شد. شرکت‌کنندگان در این کنفرانس ۷۵ کشور بودند و مصوبات آن در زمینه مسائل سیاسی از جمله تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی، رودزیا، کامبوج،‌کره، حقوق دریاها و مواد مخدر بود. در زمینه مسائل اقتصادی به موضوعاتی چون روابط کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، انتقال تکنولوژی و سیستم بین‌المللی مالی و پولی توجه داشت. اجلاس پنجم ، سریلانکا پنجمین کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در کلمبو پایتخت سریلانکا از تاریخ ۱۶ تا ۱۹ اوت ۱۹۷۶ برگزار شد. ۸۶ کشور به عنوان عضو، ۹ کشور و ۱۲ سازمان بین‌المللی به عنوان ناظر و ۷ کشور به عنوان میهمان در این کنفرانس شرکت داشتند. احتلاف نظرهایی که از قبل در جنبش عدم تعهد موجود بود از این کنفرانس شکل روشن‌تری به خود گرفت و به طور کلی کشورهای شرکت‌کننده به دو گروه تندرو یا مترقی و میانه رو یا معتدل تقسیم شدند. اگر چه تعداد کشورهای میانه‌رو که بیشتر طرفدار غرب بودند زیادتر بود ولی فعالیت سازمان‌یافته گروههای تندرو تأثیر زیادی برمصوبات کنفرانس گذاشت. با این همه تصمیمات کنفرانس کلمبو را می‌توان نسبتاً معتدل و به دور از تندروی دانست. در این اجلاس بر سر تصاحب کرسیهای دفتر هماهنگی جنبش عدم تعهد که تعداد آن از ۱۷ عضور به ۲۵عضو افزایش یافته بود رقابت شدیدی درگرفت. اجلاس ششم ، کوبا ششمین کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در روزهای سوم تا هفتم اکتبر ۱۹۷۹ (چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد. در این کنفرانس مراحل نهایی عضویت جمهوری اسلامی ایران در جنبش پایان یافت و جمهوری اسلامی ایران به طور رسمی به عضویت جنبش عدم تعهد درآمد. در جریان این کنفرانس مسائل مهمی چون اوضاع خاورمیانه، پیشنهاد اخراج مصر از جنبش (به‌خاطر امضای قرارداد صلح کمپ‌دیوید با اسرائیل)، عضویت کامبوج و اوضاع اقتصادی بین‌المللی مورد بحث قرار گرفت. در هاوانا دو دستگی در میان اعضای جنبش عدم تعهد کاملاً مشخص بود. عده‌ای کوبا را متهم می‌کردند که در ریاست کنفرانس بی‌طرفی را مراعات نکرده است،‌ از این رو وقتی پیشنهاد پشتیبانی از خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران علیه آمریکا مطرح شد تعدادی از کشورها تأکید کردند که بایستی تجاوزات آمریکا به ایران و دخالت نظامی شوروی در افغانستان هر دو با هم در جلسات جنبش مطرح و بررسی شود.‌بندهای ۱۳۹، ۱۴۰ و ۱۴۱ بیانیه پایانی ششمین اجلاس سران عدم تعهد به طور کامل به ایران اختصاص یافت و در آنها نسبت به پیروزی تاریخی مردم ایران در سرنگون کردن رژیم پیشین و ایجاد امیدواری برای تمام مردم جهان در به دست آوردن آزادی و تحکیم استقلال خود،‌ ابراز مسرت شد. در بیانیه پایانی اجلاس هاوانا، از قطع روابط ایران با اسرائیل و آفریقای جنوبی، همچنین خروج ایران از پیمان سنتو استقبال به عمل آمد.در اجلاس هاوانا پیشنهاد عراق برای میزبانی اجلاس هفتم سران بعد از کوبا مورد تصویب قرار گرفت. *‌ تغییر محل اجلاس از بغداد به دهلی‌نو یک سال و نیم پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، وزارت امورخارجه در ماه مارس ۱۹۸۲ با ارسال یادداشت به سفارت کوبا (رئیس جنبش عدم تعهد) ضمن اعلام مخالفت خود با برگزاری اجلاس هفتم سران عدم تعهد در بغداد خواستار تغییر محل برگزاری اجلاس شد. متعاقب آن هیأت جمهوری اسلامی ایران در اجلاس وزرای خارجه جنبش عدم تعهد در هاوانا این موضوع را به طور جدی مطرح و تهدید کرد در صورت برگزاری اجلاس در بغداد، جمهوری اسلامی ایران اجلاس را تحریم کرده و ریاست جنبش را به رسمیت نخواهد شناخت.در کمیته سیاسی اجلاس وزرای عدم تعهد بحث زیادی در خصوص این مسئله صورت گرفت ولی در نهایت به دلیل حمایت برخی کشورها از جمله یوگسلاوی از عراق، گفته شد نظر به اینکه تصمیم برگزاری اجلاس در بغداد توسط سران کشورهای غیرمتعهد اتخاذ شده، تغییر آن خارج از حیطه اختیارات وزرای خارجه است، لذا نظر نهایی براین قرار گرفت که تلاش شود هرچه زودتر جنگ دو کشور ایران و عراق خاتمه یابد. در بیانیه نهایی اجلاس وزرا همچنین اشاراتی مبنی برتأیید تصمیم اجلاس ششم سران در خصوص تعیین بغداد به عنوان محل برگزاری اجلاس هفتم وجود داشت. جمهوری اسلامی ایران به فعالیت خود در این زمینه ادامه داد و با ارسال یادداشت برای کلیه سفارتخانه‌های کشورهای عضو عدم تعهد در تهران نظر مخالف خود را با برگزاری کنفرانس سران در بغداد منعکس کرد. هم زمان هیأت‌هایی از طرف وزارت امورخارجه به منظور ابلاغ پیام ریاست جمهوری به کشورهای مختلف اعزام شد. متقابلاً عراق نیز برای حفظ ریاست جنبش بسیار فعال عمل می‌کرد و به منظور تهیه مقدمات برگزاری اجلاس سران در بغداد، اقدام به احداث ساختمان و مجموعه‌ای با هزینه بالغ بر یک میلیارد دلار کرد. این کشور حتی پیش‌نویس بیانیه پایانی اجلاس را به سه زبان تهیه و پرچم کشورهای عضو جنبش را در بغداد به اهتزاز درآورده بود، اما با ورود نیروهای ایران به خاک عراق در عملیات رمضان (ژوئیه ۱۹۸۲) و متعاقب آن حمله هوایی جنگنده‌های ایران به بغداد وضعیت جدیدی به وجود آمد. با توجه به نزدیک بودن زمان برگزاری اجلاس (سپتامبر ۱۹۸۲)، فیدل‌کاسترو رهبر کوبا در ماه اوت پیشنهاد تشکیل اجلاس وزرای جنبش عدم تعهد و تعیین محل دیگری برای برگزاری هفتمین اجلاس سران را مطرح کرد. با توجه به حوادث فوق و پیگیریهای جمهوری اسلامی ایران، موضوع تغییر محل اجلاس سران از بغداد به جای دیگر به صورت جدی مورد توجه کشورهای عدم‌تعهد قرار گرفت و همان‌ها که معقتد بودند کنفرانس وزرای خارجه نمی‌تواند تصمیمات سران را نقض کند، در اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در اکتبر ۱۹۸۲ در نیویورک، با اجماع موافقت خود را با تغییر محل کنفرانس از بغداد به دهلی‌نو اعلام کردند. اجلاس هفتم، هند هفتمین اجلاس سران عدم تعهد در ماه مارس ۱۹۸۳ در دهلی‌نو، با حضور ۹۹ کشور و به ریاست خانم ایندیرا گاندی برگزار شد. باتوجه به اختلاف نظرهایی که در اجلاس هاوانا میان اعضاء شکل گرفته و موجودیت جنبش را به چالش کشیده بود، وظیفه خانم‌گاندی برای بازگرداندن اعتماد کشورهای عضو و خروج از حالتی که بعضی آن را انحراف جنبش به چپ و وابستگی به بلوک شرق تعبیر کرده بودند، دشوار بود. اجلاس هفتم در شرایطی برگزار شد که آثار بحران اقتصادی در جهان به ویژه در کشورهای کمتر توسعه‌یافته که اغلب عضو جنبش بودند به مراحل بی‌سابقه‌ای رسیده بود. بیانیه نهایی شامل دو بخش اقتصادی و سیاسی بود و در قسمت سیاسی ضمن تشریح نقش عدم تعهد در دستیابی به صلح و امنیت، خلع‌سلاح و همزیستی مسالمت‌آمیز به مسائلی چون اوضاع جنوب آفریقا، فلسطین، لبنان، خاورمیانه، کامبوج، افغانستان، کره و جنگ ایران و عراق می‌پرداخت. تصمیم‌گیری در مورد محل برگزاری اجلاس بعدی به اجلاس وزرای خارجه در لواندا در سال ۱۹۸۵ موکول شد و در اجلاس لواندا موافقت شد که هشتمین اجلاس‌سران در حراره برگزار گردد. اجلاس هشتم ، زیمبابوه‌ هشتمین اجلاس سران عدم تعهد در تاریخ اول تا ششم سپتامبر ۱۹۸۶ در حراره پایتخت زیمبابوه برگزار شد. طبق روال معمول دوره‌های قبل، پس از جلسات مقدماتی کارشناسان سیاسی و اقتصادی، کنفرانس وزرای خارجه جنبش در روزهای ۲۸ و ۲۹ اوت برگزار شد. اجلاس هشتم مصادف بود با بیست و پنجمین سال تأسیس جنبش عدم تعهد و از مهمترین موضوعاتی که در این اجلاس مطرح شد و در بیانیه نهایی مورد اشاره قرار گرفت عبارت بود از: خلع سلاح و امنیت جهانی، استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای، مسئله فلسطین، لبنان، وضعیت خاورمیانه، جنگ ایران و عراق،‌ قبرس، تجاوز آمریکا علیه لیبی، جنوب آفریقا، حقوق ملتها جهت حفظ فرهنگ و آثار ملی خود، بدهی‌های خارجی و علوم و تکنولوژی. یکی از بحث‌انگیزترین موضوعات مطرح شده در این اجلاس مسئله جنگ ایران و عراق بود. هیأت جمهوری اسلامی ایران در این اجلاس با موفقیت توانست از تصویب بیانیه‌ای که به ابتکار کشورهای عرب حامی عراق تنظیم شده و خواستار توقف بدون قید و شرط جنگ بود جلوگیری کند. در آن زمان هنوز بخشی از خاک ایران در تصرف عراق بود. اجلاس نهم ، یوگسلاوی‌ اجلاس نهم سران عدم تعهد با حضور ۱۰۹ کشور از چهارم تا هفتم سپتامبر ۱۹۸۹ در بلگراد برگزار شد. این دومین بار بود که ریاست جنبش عدم تعهد به یوگسلاوی می‌رسید. برگزاری اجلاس مصادف شد با تحولات عمده در نظام دوقطبی و از میان رفتن جنگ سرد. با توجه به وضعیت جدید، اعضای جنبش در خصوص نحوه اداره و ادامه کار آن دچار اختلاف شده بودند، عده‌ای با استناد به اینکه قطب‌بندیهای دوران جنگ سرد از میان رفته و جنبش فلسفه وجودی خود را از دست داده پیشنهاد تغییر نام یا ادغام آن با گروه ۷۷ را مطرح می‌کردند درحالی که جمع کثیری از اعضا، ضمن تأیید ایجاد تغییرات در صحنه بین‌المللی معتقد بودند جنبش هنوز برای تحقق اهداف خود راه درازی در پیش دارد. یوگسلاوی به عنوان رئیس اجلاس نهم در تلاش جهت ایجاد تحول در نگرش جنبش عدم تعهد برخی از موضوعات اساسی در اسناد سیاسی از جمله مباحث مربوط به استعمارزدایی و برقراری نظام نوین اطلاعات و ارتباطات را از دستور کار حذف کرد که با تلاش کشورهای چپ از جمله کوبا مجدداً به آن ‌اضافه شد. در هر حال در اجلاس نهم از سوی طرفداران دو ایده فوق، بحثهای زیادی صورت گرفت، اما در نهایت کشورهای عضو تصمیم گرفتند ضمن پایبندی به اصول جنبش، به فعالیت‌های دسته‌جمعی خود ادامه داده و در گسترش همکاری با کشورهای توسعه‌یافته تلاش کنند.‌ اجلاس دهم، اندونزی‌ اجلاس دهم سران جنبش عدم تعهد از تاریخ ۲۸ اوت ۱۹۹۲ در جاکارتا پایتخت اندونزی آغاز به کار کرد. مهمترین بحث در اجلاس مذکور موضوع تغییر نظام حاکم برروابط بین‌الملل و چگونگی برخورد جنبش با آن بود.کشورهای مختلف طی جلسات متعدد نظرات خود در قبال وضعیت جدید جهانی را مطرح کردند. نتیجه این گفتگوها حاکی از آن بود که جنبش عدم تعهد نه تنها موفق به حفظ هویت خویش گردیده بلکه با گذار از این دوره بحرانی، آماده رویارویی با چالشهای جدید در جهان شده است. از این نظر اجلاس دهم را می‌توان یک مقطع مهم در تاریخ جنبش عدم تعهد به حساب آورد چرا که جنبش به دلیل اجماع نظر میان کشورهای عضو در خصوص ضرورت تداوم حیات خود و ارتقای نقش آن در تحولات بین‌المللی، هویت وجودی خود را در دوران پس از جنگ سرد بازیافت. مهمترین مسائل منطقه‌ای و اقتصادی مطرح در این اجلاس عبارت بودند از مسائل مربوط به آسیای جنوب شرقی، افغانستان، درگیری اعراب و اسرائیل، لبنان، بوسنی، آفریقای‌جنوبی،‌ قاچاق موادمخدر، تروریسم، استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای، همکاری بین‌المللی اقتصادی برای توسعه و محیط زیست. اجلاس یازدهم، کلمبیا یازدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد از تاریخ ۱۸ تا ۲۰ اکتبر ۱۹۹۵ در شهر کارتاهنا در کلمبیا برگزار شد. این اجلاس در پایان کار خود علاوه بربیانیه پایانی یک بیانیه جداگانه در خصوص آنکتاد و یونیدو صادر کرد. در طول اجلاس مسائل متعددی مورد بررسی قرار گرفت که اهم آنها عبارتنداز: تجدید ساختار سازمان ملل، خاتمه دوران جنگ سرد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود در جهان سوم، خلع سلاح و امنیت بین‌المللی، همکاری بین المللی برای توسعه، ضرورت برخورد مناسب جنبش با تحولات بین‌المللی، همکاریهای اقتصادی و تروریسم.‌ اجلاس دوازدهم ،آفریقای جنوبی‌ دوازدهمین اجلاس سران عدم تعهد از تاریخ ۲۹ اوت تا ۳ سپتامبر ۱۹۹۸ در شهر دوربان آفریقای جنوبی و با حضور نمایندگان ۱۱۴ کشور به ریاست آقای نلسون‌ماندلا برگزار شد. مهمترین موضوعاتی که در این اجلاس مورد بررسی قرار گرفت و در بیانیه نهایی گنجانده شد عبارت بود از: نقش جنبش عدم تعهد، گفتگوی تمدنها، تجدید ساختار سازمان ملل، وضعیت مالی سازمان ملل،‌ تروریسم، بدهی‌های خارجی، محیط زیست و توسعه، علوم و تکنولوژی، همکاریهای جنوب – جنوب، کشورهای کمتر توسعه‌یافته، نژادپرستی، تبعیض‌نژادی و موادمخدر. اجلاس سیزدهم ، مالزی‌ براساس تصمیم اجلاس دوازدهم سران در دوربان، بنگلادش به عنوان میزبان بعدی اجلاس سران تعیین گردید و قرار بود اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در ژانویه و اجلاس سران در آوریل سال ۲۰۲۲ برگزار شود اما با انصراف بنگلادش و سپس اردن از برگزاری اجلاس سران، در سیزدهمین اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در دوربان آفریقای جنوبی،‌کشور مالزی به عنوان میزبان اجلاس سیزدهم سران تعیین و اجلاس مذکور از ۲۰ تا ۲۵ فوریه ۲۰۰۲ در کوالالامپور پایتخت مالزی برگزار شد. این اجلاس نخستین اجلاس سران عدم تعهد پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر در نیویورک بود و لذا تروریسم به یکی از مباحث عمده اجلاس سیزدهم تبدیل شد. از سوی دیگر اجلاس کوالالامپور کمتر از یک ماه قبل از حمله آمریکا به عراق و در بحبوحه مباحث شورای امنیت سازمان ملل در خصوص عراق برگزار شد. به طور طبیعی مسئله عراق از اصلی‌ترین موضوعات مطرح در سخنرانی سران کشورهای شرکت‌کننده در اجلاس بود. رئیس جمهور وقت ایران در بخشی از سخنرانی خود در این اجلاس، حمله نظامی به عراق را موجب خسارت فراوان به مردم مظلوم این کشور و به خطر افتادن ثبات و امنیت منطقه، تخریب محیط زیست و تقویت افراط‌گرایی خواند و گفت این حمله حرکت موزون آغاز شده به سوی مردم سالاری سازگار با دین و اخلاق و فرهنگ را در این منطقه به خطر خواهد انداخت. اجلاس چهاردهم، کوبا چهاردهمین اجلاس سران از ۲۰ تا ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۶ در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد. از آن تاریخ ریاست جنبش عدم تعهد را کوبا برعهده دارد. صدور بیانیه جداگانه در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران مهمترین موضوعات مطروحه در این اجلاس بود. اجلاس پانزدهم، مصر پانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد از تاریخ ۲۰ الی ۲۵ تیرماه ۱۳۸۸(۱۱ الی‌ ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۹)در شرم الشیخ مصر برگزار گردید. در این اجلاس سران و نمایندگان ۱۰۷ کشور از ۱۱۸ عضو،۱۸ کشور و ۷ سازمان بین المللی و منطقه‌ای به‌عنوان ناظر و ۲۹ کشور و ۱۴ سازمان بین المللی و منطقه‌ای بعنوان میهمان شرکت کردند. اجلاس سران به درخواست آرژانتین و شورای صلح جهانی برای عضویت ناظر در جنبش عدم تعهد پاسخ مثبت داد.در پایان این اجلاس ۷ سند شامل سند نهایی‌ اجلاس، اعلامیه سران شرم الشیخ،اعلامیه روز بین المللی نلسون ماندلا-۱۸ ژوئیه، اعلامیه ضرورت پایان بخشیدن به تحریمهای مالی، تجاری و اقتصادی آمریکا علیه کوبا، اعلامیه فلسطین، طرح عمل جنبش عدم تعهد(۲۰۱۲-۲۰۰۹)و گزارش گزارشگر اجلاس به تصویب رسید. منبع: سایت اطلاع رسانی دولت