بيماري‌ آلزايمرalzheimer's disease

بيماري‌ آلزايمر

alzheimer's disease

  

بيماري‌ آلزايمر عبارت‌ است‌ از يك‌ بيماري‌ مغزي‌ كه‌ مشخصه‌ آن‌ رو به‌ زوال‌ گذاشتن‌ تدريجي‌ توانايي‌هاي‌ ذهني‌ است‌. نوع‌ سريعاً پيش‌رونده‌ آن‌ در سنين‌ 45-36 سالگي‌ بروز پيدا مي‌كند. نوع‌ تدريجاً پيش‌رونده‌ آن‌ كه‌ در آن‌ علايم‌ به‌ كندي‌ حدوداً در سنين‌ 70-65 سالگي‌ شروع‌ مي‌شود.

   علايم‌ شايع‌

مراحل‌ اوليه‌:
فراموشي‌ وقايع‌ اخيراً اتفاق‌ افتاده‌
دشواري‌ فزاينده‌ در انجام‌ كارهاي‌ نيازمند قوه‌ عقلاني‌ مثل‌ وظايف‌ شغلي‌، رسيدگي‌ به‌ امور مالي‌، يا مديريت‌ خانه‌
تغييرات‌ شخصيتي‌، از جمله‌ ناتواني‌ در كنترل‌ هيجانات‌ و اختلال‌ در قضاوت‌ مراحل‌ بعدي‌:
مشكل‌ در انجام‌ كارهاي‌ ساده‌ مثل‌ انتخاب‌ لباس‌، يا انجام‌ محاسبات‌ ساده‌ رياضي‌
ناتواني‌ در شناسايي‌ افراد آشنا
بي‌علاقگي‌ به‌ بهداشت‌ شخصي‌ يا ظاهر فرد
مشكل‌ در غذا خوردن‌
گرفتن‌ حالت‌ تهاجمي‌ و انكار اينكه‌ اصلاً مشكل‌ وجود دارد.
از دست‌ دادن‌ خودداري‌ جنسي‌
گم‌ شدن‌ در خيابان‌
اضطراب‌ و بي‌خوابي‌ مراحل‌ پيشگيري‌:
از دست‌ دادن‌ كامل‌ حافظه‌، كلام‌، و عملكرد عضلاني‌ (از جمله‌ كنترل‌ ادرار و مدفوع‌). در اين‌ حالت‌ فرد نياز به‌ مراقبت‌ و نظارت‌ كامل‌ دارد.
حالت‌ تهاجمي‌ شديد

   علل‌

آسيب‌ برگشت‌ناپذير يا از دست‌ رفتن‌ سلول‌هاي‌ مغز به‌ علل‌ ناشناخته‌

   عوامل‌ افزايش‌ دهنده‌ خطر

سابقه‌ خانوادگي‌ بيمار آلزايمر
پيرشدن‌

   پيشگيري‌

هيچ‌گونه‌ روش‌ خاصي‌ براي‌ پيشگيري‌ وجود ندارد.

   عواقب‌ مورد انتظار

اين‌ بيماري‌ در حال‌ حاضر غيرقابل‌ درمان‌ است‌ و درمان‌ فقط‌ براي‌ بهبود علايم‌ انجام‌ مي‌شود. تحقيقات‌ وسيعي‌ در زمينه‌ علل‌ و درمان‌ آن‌ در حال‌ انجام‌ است‌، بنابراين‌ اميد به‌ پيدا كردن‌ درمان‌ قطعي‌ آن‌ وجود دارد.

   عوارض‌ احتمالي‌

كاهش‌ مقاومت‌ به‌ عفونت‌ها، به‌ خصوص‌ ذات‌الريه‌ و مننژيت‌.
حملات‌ صرعي‌ و كما (نادر است‌).

   درمان‌

   اصول‌ كلي‌

اگر يكي‌ از اعضاي‌ خانواده‌ دچار اين‌ بيماري‌ است‌، حالت‌ خصومت‌ آنها را به‌ خود نگيريد.
محيط‌ خانه‌ را طوري‌ تغيير دهيد كه‌ فرد بيمار دچار آسيب‌ بدني‌ نشود.
اگر مراقبت‌ از يكي‌ از اعضاي‌ خانواده‌ كه‌ دچار اين‌ بيماري‌ است‌ را به‌ عهده‌ داريد، از ديگران‌ درخواست‌ كمك‌ كنيد تا بتوانيد به‌ خود استراحت‌ دهيد. از اينكه‌ نياز به‌ استراحت‌ و فراغت‌ داريد احساس‌ گناه‌ نكنيد حتي‌ اگر بيمار از اين‌ مسأله‌ احساس‌ رضايت‌ نداشته‌ باشد.
اگر گروه‌ حمايتي‌ براي‌ خانواده‌ بيماران‌ آلزايمر وجود دارد به‌ آن‌ بپيونديد و اگر وجود ندارد به‌ ايجاد آن‌ اهتمام‌ ورزيد.
افراد مراقبت‌كننده‌ از بيمار مي‌توانند برخي‌ از مشكلات‌ بيمار را با اجراي‌ بعضي‌ كارها كاهش‌ دهند: ـ تكرار: براي‌ بيماراني‌ كه‌ مشكلي‌ در حافظه‌ دارند شايد يادآوري‌ مكرر كمك‌كننده‌ باشد. ـ اطمينان‌دهي‌: يك‌ گفتگوي‌ صميمانه‌ مختصر و در عين‌ حال‌ قوي‌ مي‌تواند بيمار مضطرب‌ يا آشفته‌ را آرام‌ كند. ـ منحرف‌ كردن‌ ذهن‌ بيمار: ذهن‌ بيمار آشفته‌ و وامانده‌ را منحرف‌ كنيد. قدم‌ زدن‌ با بيمار مي‌تواند در اين‌ زمينه‌ كمك‌كننده‌ باشد.

   داروها

خيلي‌ از داروهايي‌ كه‌ براي‌ مشكلات‌ ديگر مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرند مي‌توانند باعث‌ گيجي‌ يا خواب‌آلودگي‌ شوند. اين‌ داروها را بايد حتي‌الامكان‌ قطع‌ كرد. هم‌اكنون‌ داروهاي‌ زياد ديگري‌ تحت‌ بررسي‌ هستند. بعضي‌ از آنها براي‌ كنترل‌ علايم‌ آشفتگي‌ مفيد هستند.
داروهاي‌ جديدي‌ كه‌ با نسخه‌ پزشك‌ تجويز مي‌شوند ممكن‌ است‌ پيشرفت‌ بيماري‌ را در بعضي‌ از بيماران‌ به‌ تأخير اندازد.

  فعاليت‌

تا حدي‌ كه‌ امكان‌ دارد بيمار آلزايمري‌ بايد فعاليت‌ خود را حفظ‌ كند. با پيشرفت‌ بيماري‌، نهايتاً تمامي‌ فعاليت‌ها نياز به‌ نظارت‌ خواهند داشت‌.

   رژيم‌ غذايي‌

رژيم‌ غذايي‌ عادي‌. نهايتاً بيمار براي‌ غذا خوردن‌ به‌ كمك‌ نياز خواهد داشت‌.

   در اين‌ شرايط‌ به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ نماييد

اگر شما يا يكي‌ از اعضاي‌ خانواده‌ تان علايم‌ بيماري‌ آلزايمر را داريد.
اگر علايم‌ عفونت‌ ظاهر شده‌اند، مثل‌ تب‌، لرز، درد عضلاني‌، يا سردرد.
اگر شما مراقبت‌ از يك‌ فرد آلزايمري‌ را به‌ عهده‌ داريد، و از اين‌ مسأله‌ بيمناك‌ هستيد كه‌ به‌ تدريج‌ كنترل‌ عاطفي‌ خود را از دست‌ خواهيد داد

درمان فراموشی

برای فراموشی‌هایی که به صورت روزمره اتفاق می‌افتند و یا برای جلوگیری از وقوع فراموشی در مطالب درسی و ... معمولا روشهای بهسازی حافظه مفید خواهد بود. در این روشها مواردی آموزش داده می‌شود که فرد با استفاده از آنها می‌تواند مراحل رمزگردانی ، اندوزش و بازیابی اطلاعات را با دقت و سهولت بیشتری انجام دهد. زمانی که فراموشی به عنوان نشانه یک اختلال روانی دیگر مثل اضطراب و افسردگی است، معمولا با درمان این نوع اختلالات مشکل فراموشی نیز حل خواهد شد و برای اختلال فراموشی ناشی از ضایعات مغزی ، فراموشی روانزا و آلزایمر روشهای اختصاصی‌تر به صورت درمان پزشکی و روان درمانی استفاده می‌شود.

*افراد عادي بيش از ده درصد از قوه حافظه خود استفاده نميكنند و نود درصد اين استعداد را در اثر نقض قوانين طبيعي حافظه تلف مينمايند.

«پروفسور كارل سي شور»

*سه شرط عمده تقويت حافظه عبارت است از: مراقبت از بدن،خسته نكردن مغز و اجر اي عمليات و تمرينها در طول روز(مانند حركات يوگا).

«دكتر فيليپ بوم گارتنر»

*هر چه بيشتر بر بار حافظه بيفزاييد حافظتان قوي تر ميگردد و هر چه بيشتر به آن اعتماد كنيد، قابل اعتمادتر ميگردد.

«توماس دوكولين»

*قدرت درك خصوصيات اصلي مسائل و مشكلات ، يك امتياز بزرگي است كه تحصيل كرده ها نسبت به تحصيل نكرده ها دارند. بدون شك بزرگترين نفعي كه ميتوان از تحصيلات دانشگاهي برد، داشتن يك مغز با ديسيپلين (سازماندهي خاص ) است.

«جان گريرهيبن»

*يكي از خصوصيات مرد كامياب، داشتن حافظه قوي، منظم، هميشه آماده و بيدار است.

«مهرداد مهرين»

*راز موفقيت در مطالعه آن  است كه هم از حافظه و هم از عقل كمك بگيريم. بوسيله حافظه قادر خواهيم بود حقايق را در گنجينه خاطرات انبار كنيم و بوسيله عقل توانايي تشخيص درست از نادرست را بدست خواهيم آورد.

«مهرداد مهرين» 

مطالب زير در باب فن تقويت حافظه و درمان فراموشي برگرفته از كتاب محسن كتابچي مي باشد.

 -عوامل تقویت حافظه از نظر روان شناسی

 1.رعايت بهداشت عمومي بدن

    عقل سالم در بدن سالم است.

2.تغذيه صحيح و بهداشتي بودن غذا

    عنصر مهم براي خوب انجام گرفتن عمل حافظه « منيزيم » است كه در نان كامل ، جوانه گندم، شكلات و سبزيها و   بعضي آبهاي معدني يافت مي شود.

3. بهداشت ورزش ( مخصوصا ورزش هاي  «ژيمناستيك» و «يوگا»

4.خواب راحت

    به راه قبله یعنی در جریان مغناطیس زمین بخوابید.پس برای سالم بودن باید سعی کنیم در جریان مغناطیس زمین بخوابیم.

5.تلقین به نفس

 

عوامل تقویت حافظه از راه خوراکیها «ادویه و اغذیه»

1.خوردن گوشت واعتدال درمصرف آن

    امام صادق (ع)مي فرمايد: خوردن گوشت سبب روئيدن گوشت در بدن مي شود و نيز عقل را زياد مي كند و كسي كه مدتي خوردن گوشت را ترك كند عقل او فاسد خواهد شد. 

2.گوشت بوقلمون

3. خاويار تازه

4.زرده تخم مرغ

5.مخمرآبجو

6.خوراك مغز

7.نوشيدن شير

    حضرت علي(ع) فرمود:برشما باد به آشاميدن شير كه عقل را زياد مي كند و ذهن را پاكيزه مي نمايد . و چشم را جلا ميدهد و فرا موشي را بر طرف مي كند.

 8.خوردن عسل

    در قران از عسل بعنوان يك داروي شفا بخش نام برده شده است. حديثي از پيامبر نقل شده كه فرمود:عسل هزارو يك خاصيت دارد و هزارو يك درد را شفا مي دهد ونيز وارد شده كه هر كس بخواهد شفا يابد بايد صبح ناشتا،عسل را با آب باران مخلوط كند و بنوشد.

9.جويدن كندر

10.خوردن ماست

11.خوردن بادام

12.خوردن نان خشك و يا بيات شده و پرهيز از خوردن نان گرم

13.گردو

14.روغن فندق بو داده

15.پسته

16.باقلا

17.سیر

18.تخم گشنیز

    تخم گشنیز 10 گرم با 10 گرم نبات و یا قند کوبیده. تا کاملا نرم شود و با آب سرد هر صبح ناشتا میل شود.در تقویت دماغ موثر و اگر با عسل شیرین مصرف شود به قلب و حافظه نیرو می بخشد.

19.سه دانه زنجبیل پرورده به عسل

    مصرف روزی سه قطعه زنجبیل مخلوط با عسل یا اندکی خردل ضمن غذای روزانه مقوی حافظه است.

20.خوردن کشمش ناشتا

21.کنجد

22.نارگیل

23.فلفل

24.عدس

25.نخود

26.لوبیا

27.زرد آلو رسیده

28.زرد آلوی تازه

29.به

30.موز

31.خوردن و بوئیدن سیب

32.خوردن انگور بخصوص انگور سرخ پوست

33.انار

34.خوردن کرفس

35.خوردن کدو

36.خرفه "نوعی از سبزی"

37.کاهو

38.ترتیزک یا شاهی

39.شنبلیله

40.چغندر

41.مربای گل درخت

42.عرق بهار نارنج

    عرق بهار نارنج سرشار از ویتامین های A و D و F بهترین مقوی معده و نیروی تفکر و تعقل می باشد.

43.اسطو خودوس

44.آویشن شیرازی

45.آب نسیان

   آب نسیان برای اغلب ناراحتی ها صبح ناشتا با آب باران مخصوصاً آب نسیان (بارانی است که از 23 فروردین تا 23 اردیبهشت می بارد) و نافع ترین آبهاست.

46.بادرنجبویه

47.انجیر

48.دستوری از کتاب منهاج العارفین برای تقویت حافظه

    سعد هندی, فلفل سفید,سنای مکّی , کندر سفید(کندر خوراکی) و زعفران را به مقدار مساوی بکوبند و با عسل مخلوط کرده تا 7 روز روزانه یک مثقال بخورند در تقویت حافظه بسیار موثر است.

49.ابو علی سینا معجونی برای حافظه ذکر کرده که عبارت است از:

    کندر رومی سفید, سعد هندی, زعفران خالص , از هر یک ده درم, مغز پسته, مویز سیاه, از هر یک پنج درم آنها را بکوبند و الک نمایند و با عسل صاف و بدون موم مخلوط کنند و هر روز دو درم میل نمایند.

 

عوامل تقویت حافظه از دیدگاه معصومین "ارائه روشهای تربیتی و اخلاقی"

1.نوشتن مطالب و تفکّر در آن

2.استمداد از نماز و دعا

3.سحر خیزی

    پیامبر (ص) فرمود: صبح زود در طلب روزی و نیازمندی های خود بروید.زیرا سحر خیزی سبب برکت و رستگاری است. "سحر خیز باش تا کامروا شوی"

4.به جا آوردن نوافل مخصوصاً "تهجّد و نماز شب با خضوع و خشوع"

5.مسواک زدن

6.قرائت قرآن

7.صلوات فرستادن

8.مداومت بر خواندن سوره ی واقعه

9.خواندن « آیــة الکرسی »

10.حضور در مسجد و شرکت در نماز جماعت

11.روزه گرفتن

12.دست کشیدن از طعام قبل از سیری

13.مسافرت و تغییر موقّت برنامه زندگی

    امروزه از نظر پزشکی ثلبت شده است که زندگی, کار و خوراک یکنواخت برای شخص ضرر دارد و اعضاء زودتر فرسوده و ناتوان می گردند. پس تغییر زندگی و تنوع باید جزو برنامه بهداشتی قرار گیرد.

    حضرت علی (ع) می فرمایند: برای سفر پنج خاصیت و منفعت است:

       1.رفع غم و غصّه

       2.کسب معیشت و نجات از فقر

       3.تحصیل علم و دانش

       4.بدست آوردن آداب

       5.پیدا کردن دوست بزرگوار

14.ورزش و پیاده روی

15.شانه کردن «ریش» به روش پیامبر(ص)

    امام صادق (ع) فرمود: پیامبر ریش های خود را از زیر به بالا و از بالا به پایین هفت بار شانه می زد و می فرمود:« ای کار حافظه را زیاد می کند.»

16.فصد یا حجامت

    حجامت سبب دفع بسیاری از سموم بدن مخصوصاً زیادی سوداء و مواد زائد که در خون رسوب می کند می باشد و بهترین اوقات آن اوّل فصل بهار است.

17.روغن زدن به بدن

18.استعمال عطر (بوی خوش)

19.پایداری بر تنهایی

    امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: عزلت و خو گرفتن با تنهایی به معنای جدائی و کناره گیری از فاسدان و یاوه سرایان است برای اینکه انسان بتواند از هم شکلی و همرنگی با آنان در امان بماند و نیز تجدید نیرو و تقویت قدرت کند.

20.مهربانی با مردم

21.رعایت اصول بهداشت روانی

22.دائم الذّکر بودن

    حضرت علی (ع) می فرمایند: مداومت بر یاد خدا سبب قدرت و قوت روح است.

23.کم گوئی

    حضرت علی (ع) می فرمایند: سکوت روضه فکر است.(سکوت زمینه را برای تقویت فکر و شناخت صحیح آماده می کند و انواع اندیشه های تابناک از باغستان سکوت می روید.)

24.اجتناب از مطلق مسکرات

    حضرت علی (ع) می فرمایند: مستی چهار گونه است:

                1. مستی شراب

                2.مستی ثروت

               3.مستی خواب

               4.مستی قدرت

 

عوامل تقویت حافظه از دیدگاه حکماء

1.خوردن شیرینی طبیعی

2.با وضو بودن (وضوی شاداب) و رو به قبله نشستن

3.کم خوری

4.کم خوابی

 

عوامل تقویت حافظه از راه ادعیه

1.دعا جهت تقویت حافظه بع از هر نماز:

    سُبحانَ مَن لا یَعتَدی عَلی اَهلِ مَملَکَتِهِ سُبحانَ مَن لا یَأخُذُ اَهلَ الاَرضِ بِاَلوانِ العَذابِ سُبحانَ الرَّوءف ِالرَّحیم.اَلّلهُمَّ اجعَل لی فی قَلبی نوراً وَ بَصَراً وَ فَهماً وَ عِلماً.اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیئٍ قَدیر.

2.دعای وقت مطالعه:

    اَلّلهُمَّ اَخرِجنی مِن ظُلُماتِ الوَهمِ وَ اَکرِمنی بِنورِالفَهمِ.اَلّلهُمَّ افتَح عَلَینا اَبوابَ رَحمَتِکَ وَ انشُر عَلَینا خَزائِنَ عُلومِکَ بِرَحمَتِکَ یا ارحَمَ الرّاحِمین.

 

 

-علل فراموشی از نظر روانشناسی

1.فراموشی معلول عوامل وراثتی

     * آسیب های دوران جنینی

    * آسیب های دوران حمل

    * امراض عفونی (بخصوص مننژیت و آنسفالیت و گاهی سرخک)

    * برخوردار نبودن مادران از تغذیه صحیح در ایام وضع حمل

    * اعتیاد زنان باردار

2.کمبود و یا کم کار کردن بعضی از غدد مترشّحه داخلی بخصوص غدّه ی تیروئید و پاراتیروئید

3.فشار ها و سخت گیری های وارده در دوران کودکی

4.سوء تغذیه و رژیم های سخت غذایی

5.زندگی و کار یکنواخت

6.به کار نینداختن نیروی حافظه

7.خستگی های جسمی و روحی

8.بی خوابی

9.سر و صدای زیاد

10.اشتغالات زیاد (که معمولا سبب تفرق حواس خواهد شد.)

    حضرت علی (ع) می فرمایند: روشی را در زندگی انتخاب کن که در حدود توان و طاقت تو باشد و بتوانی همیشه آن را انجام دهی.

 

 عوامل فراموشی در اخبار و روایات

1.ترک خواب قیلوله (خواب نیمروز، خواب قبل از ظهر)

 

 

*افراد عادي بيش از ده درصد از قوه حافظه خود استفاده نميكنند و نود درصد اين استعداد را در اثر نقض قوانين طبيعي حافظه تلف مينمايند.

«پروفسور كارل سي شور»

*سه شرط عمده تقويت حافظه عبارت است از: مراقبت از بدن،خسته نكردن مغز و اجر اي عمليات و تمرينها در طول روز(مانند حركات يوگا).

«دكتر فيليپ بوم گارتنر»

*هر چه بيشتر بر بار حافظه بيفزاييد حافظتان قوي تر ميگردد و هر چه بيشتر به آن اعتماد كنيد، قابل اعتمادتر ميگردد.

«توماس دوكولين»

*قدرت درك خصوصيات اصلي مسائل و مشكلات ، يك امتياز بزرگي است كه تحصيل كرده ها نسبت به تحصيل نكرده ها دارند. بدون شك بزرگترين نفعي كه ميتوان از تحصيلات دانشگاهي برد، داشتن يك مغز با ديسيپلين (سازماندهي خاص ) است.

«جان گريرهيبن»

*يكي از خصوصيات مرد كامياب، داشتن حافظه قوي، منظم، هميشه آماده و بيدار است.

«مهرداد مهرين»

*راز موفقيت در مطالعه آن  است كه هم از حافظه و هم از عقل كمك بگيريم. بوسيله حافظه قادر خواهيم بود حقايق را در گنجينه خاطرات انبار كنيم و بوسيله عقل توانايي تشخيص درست از نادرست را بدست خواهيم آورد.

«مهرداد مهرين» 

مطالب زير در باب فن تقويت حافظه و درمان فراموشي برگرفته از كتاب محسن كتابچي مي باشد.

 -عوامل تقویت حافظه از نظر روان شناسی

 1.رعايت بهداشت عمومي بدن

    عقل سالم در بدن سالم است.

2.تغذيه صحيح و بهداشتي بودن غذا

    عنصر مهم براي خوب انجام گرفتن عمل حافظه « منيزيم » است كه در نان كامل ، جوانه گندم، شكلات و سبزيها و   بعضي آبهاي معدني يافت مي شود.

3. بهداشت ورزش ( مخصوصا ورزش هاي  «ژيمناستيك» و «يوگا»

4.خواب راحت

    به راه قبله یعنی در جریان مغناطیس زمین بخوابید.پس برای سالم بودن باید سعی کنیم در جریان مغناطیس زمین بخوابیم.

5.تلقین به نفس

 

عوامل تقویت حافظه از راه خوراکیها «ادویه و اغذیه»

1.خوردن گوشت واعتدال درمصرف آن

    امام صادق (ع)مي فرمايد: خوردن گوشت سبب روئيدن گوشت در بدن مي شود و نيز عقل را زياد مي كند و كسي كه مدتي خوردن گوشت را ترك كند عقل او فاسد خواهد شد. 

2.گوشت بوقلمون

3. خاويار تازه

4.زرده تخم مرغ

5.مخمرآبجو

6.خوراك مغز

7.نوشيدن شير

    حضرت علي(ع) فرمود:برشما باد به آشاميدن شير كه عقل را زياد مي كند و ذهن را پاكيزه مي نمايد . و چشم را جلا ميدهد و فرا موشي را بر طرف مي كند.

 8.خوردن عسل

    در قران از عسل بعنوان يك داروي شفا بخش نام برده شده است. حديثي از پيامبر نقل شده كه فرمود:عسل هزارو يك خاصيت دارد و هزارو يك درد را شفا مي دهد ونيز وارد شده كه هر كس بخواهد شفا يابد بايد صبح ناشتا،عسل را با آب باران مخلوط كند و بنوشد.

9.جويدن كندر

10.خوردن ماست

11.خوردن بادام

12.خوردن نان خشك و يا بيات شده و پرهيز از خوردن نان گرم

13.گردو

14.روغن فندق بو داده

15.پسته

16.باقلا

17.سیر

18.تخم گشنیز

    تخم گشنیز 10 گرم با 10 گرم نبات و یا قند کوبیده. تا کاملا نرم شود و با آب سرد هر صبح ناشتا میل شود.در تقویت دماغ موثر و اگر با عسل شیرین مصرف شود به قلب و حافظه نیرو می بخشد.

19.سه دانه زنجبیل پرورده به عسل

    مصرف روزی سه قطعه زنجبیل مخلوط با عسل یا اندکی خردل ضمن غذای روزانه مقوی حافظه است.

20.خوردن کشمش ناشتا

21.کنجد

22.نارگیل

23.فلفل

24.عدس

25.نخود

26.لوبیا

27.زرد آلو رسیده

28.زرد آلوی تازه

29.به

30.موز

31.خوردن و بوئیدن سیب

32.خوردن انگور بخصوص انگور سرخ پوست

33.انار

34.خوردن کرفس

35.خوردن کدو

36.خرفه "نوعی از سبزی"

37.کاهو

38.ترتیزک یا شاهی

39.شنبلیله

40.چغندر

41.مربای گل درخت

42.عرق بهار نارنج

    عرق بهار نارنج سرشار از ویتامین های A و D و F بهترین مقوی معده و نیروی تفکر و تعقل می باشد.

43.اسطو خودوس

44.آویشن شیرازی

45.آب نسیان

   آب نسیان برای اغلب ناراحتی ها صبح ناشتا با آب باران مخصوصاً آب نسیان (بارانی است که از 23 فروردین تا 23 اردیبهشت می بارد) و نافع ترین آبهاست.

46.بادرنجبویه

47.انجیر

48.دستوری از کتاب منهاج العارفین برای تقویت حافظه

    سعد هندی, فلفل سفید,سنای مکّی , کندر سفید(کندر خوراکی) و زعفران را به مقدار مساوی بکوبند و با عسل مخلوط کرده تا 7 روز روزانه یک مثقال بخورند در تقویت حافظه بسیار موثر است.

49.ابو علی سینا معجونی برای حافظه ذکر کرده که عبارت است از:

    کندر رومی سفید, سعد هندی, زعفران خالص , از هر یک ده درم, مغز پسته, مویز سیاه, از هر یک پنج درم آنها را بکوبند و الک نمایند و با عسل صاف و بدون موم مخلوط کنند و هر روز دو درم میل نمایند.

 

عوامل تقویت حافظه از دیدگاه معصومین "ارائه روشهای تربیتی و اخلاقی"

1.نوشتن مطالب و تفکّر در آن

2.استمداد از نماز و دعا

3.سحر خیزی

    پیامبر (ص) فرمود: صبح زود در طلب روزی و نیازمندی های خود بروید.زیرا سحر خیزی سبب برکت و رستگاری است. "سحر خیز باش تا کامروا شوی"

4.به جا آوردن نوافل مخصوصاً "تهجّد و نماز شب با خضوع و خشوع"

5.مسواک زدن

6.قرائت قرآن

7.صلوات فرستادن

8.مداومت بر خواندن سوره ی واقعه

9.خواندن « آیــة الکرسی »

10.حضور در مسجد و شرکت در نماز جماعت

11.روزه گرفتن

12.دست کشیدن از طعام قبل از سیری

13.مسافرت و تغییر موقّت برنامه زندگی

    امروزه از نظر پزشکی ثلبت شده است که زندگی, کار و خوراک یکنواخت برای شخص ضرر دارد و اعضاء زودتر فرسوده و ناتوان می گردند. پس تغییر زندگی و تنوع باید جزو برنامه بهداشتی قرار گیرد.

    حضرت علی (ع) می فرمایند: برای سفر پنج خاصیت و منفعت است:

       1.رفع غم و غصّه

       2.کسب معیشت و نجات از فقر

       3.تحصیل علم و دانش

       4.بدست آوردن آداب

       5.پیدا کردن دوست بزرگوار

14.ورزش و پیاده روی

15.شانه کردن «ریش» به روش پیامبر(ص)

    امام صادق (ع) فرمود: پیامبر ریش های خود را از زیر به بالا و از بالا به پایین هفت بار شانه می زد و می فرمود:« ای کار حافظه را زیاد می کند.»

16.فصد یا حجامت

    حجامت سبب دفع بسیاری از سموم بدن مخصوصاً زیادی سوداء و مواد زائد که در خون رسوب می کند می باشد و بهترین اوقات آن اوّل فصل بهار است.

17.روغن زدن به بدن

18.استعمال عطر (بوی خوش)

19.پایداری بر تنهایی

    امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: عزلت و خو گرفتن با تنهایی به معنای جدائی و کناره گیری از فاسدان و یاوه سرایان است برای اینکه انسان بتواند از هم شکلی و همرنگی با آنان در امان بماند و نیز تجدید نیرو و تقویت قدرت کند.

20.مهربانی با مردم

21.رعایت اصول بهداشت روانی

22.دائم الذّکر بودن

    حضرت علی (ع) می فرمایند: مداومت بر یاد خدا سبب قدرت و قوت روح است.

23.کم گوئی

    حضرت علی (ع) می فرمایند: سکوت روضه فکر است.(سکوت زمینه را برای تقویت فکر و شناخت صحیح آماده می کند و انواع اندیشه های تابناک از باغستان سکوت می روید.)

24.اجتناب از مطلق مسکرات

    حضرت علی (ع) می فرمایند: مستی چهار گونه است:

                1. مستی شراب

                2.مستی ثروت

               3.مستی خواب

               4.مستی قدرت

 

عوامل تقویت حافظه از دیدگاه حکماء

1.خوردن شیرینی طبیعی

2.با وضو بودن (وضوی شاداب) و رو به قبله نشستن

3.کم خوری

4.کم خوابی

 

عوامل تقویت حافظه از راه ادعیه

1.دعا جهت تقویت حافظه بع از هر نماز:

    سُبحانَ مَن لا یَعتَدی عَلی اَهلِ مَملَکَتِهِ سُبحانَ مَن لا یَأخُذُ اَهلَ الاَرضِ بِاَلوانِ العَذابِ سُبحانَ الرَّوءف ِالرَّحیم.اَلّلهُمَّ اجعَل لی فی قَلبی نوراً وَ بَصَراً وَ فَهماً وَ عِلماً.اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیئٍ قَدیر.

2.دعای وقت مطالعه:

    اَلّلهُمَّ اَخرِجنی مِن ظُلُماتِ الوَهمِ وَ اَکرِمنی بِنورِالفَهمِ.اَلّلهُمَّ افتَح عَلَینا اَبوابَ رَحمَتِکَ وَ انشُر عَلَینا خَزائِنَ عُلومِکَ بِرَحمَتِکَ یا ارحَمَ الرّاحِمین.

اختلالات فراموشی (آمنستیک)

فراموشی به عنوان یک اختلال  

فراموشی‌های مربوط به مسائل جزئی زندگی روزمره هر از چند برای تمام افراد اتفاق می‌افتد و جای هیچ‌گونه نگرانی ندارد، اما در برخی افراد شدت فراموشی یا موضوعات مربوط به فراموشی طوری است که نمی‌توان آن را حالتی طبیعی تلقی کرد.
•افراد افسرده و افراد مضطرب معمولا با درجات شدیدتری از فراموشی مواجه هستند و اغلب بیش از دیگران در مسائل روزمره زندگی دچار فراموشی می‌شوند. از ناراحتیهای اساسی آنها که نزد روانپزشک یا روان شناس از آن گله می‌کنند، مشکل حافظه‌شان است که مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد می‌کند.

•گاهی اوقات فراموشی در اثر ضایعات مغزی اتفاق می‌افتد که معمولا به دنبال یک سانحه مثل تصادف است، دیده می‌شود. در این حالت بیمار ممکن است بخشی از اطلاعات مربوط به زندگی خود را فراموش کند. این فراموشی ممکن است فراموشی پیش گستر یا پس گستر باشد.

•در نوع دیگری از فراموشی که بسیار هم نادر است، هیچ علت جسمی خاصی وجود ندارد، ولی فرد با فراموشی گسترده‌ای مواجه است. بطوری که ممکن است فرد تمام اطلاعات مربوط به بخشی از زندگی خود را بطور کامل فراموش کند. این نوع از فراموشی معمولا دلایل روان شناختی دارد و به آن فراموشی روانزاد گفته می‌شود. گاه یک هیجان شدید ، یک شوک عصبی و ... دلیل این نوع فراموشی است.

احتمال آغاز فراموشی از ابتدای ۳۰ سالگی

نتایج یک مطالعه جدید نشان داده است که فراموشی فقط به دوران سالمندی محدود نمی شود بلکه افراد در ابتدای ۳۰ سالگی نیز ممکن است به فراموشی و ضعف حافظه مبتلا شوند.

به گزارش سرویس «سلامت» ایسنا، هر چند متوسط سن ابتلا به فراموشی و تحلیل حافظه حدود ۵۷ سالگی است اما گاهی اوقات افراد جوانتر نیز از این عارضه رنج می برند و از ضعف حافظه شکایت دارند.

به نوشته روزنامه دیلی اکسپرس، متخصصان علوم پزشکی انگلیس در این مطالعه روی حدود یک هزار شرکت کننده دریافتند که از هر ۱۰ فرد مبتلا به فراموشی حداقل یک نفر گزارش داده که از ابتدای دهه ۴۰ سالگی با مشکل ضعف حافظه مواجه بوده و همچنین شش درصد نیز از اوایل دهه ۳۰ سالگی با این عارضه دست به گریبان بوده اند.

به گفته پزشکان، انجام فعالیت های ساده ای چون مطالعه، حل کردن جدول و پازل، کمک به بچه ها در انجام تکالیف مدرسه و آموزش مهارت های جدید از اقدامات موثر در پیشگیری از فراموشی هستند

•نوع دیگری از فراموشی تحت عنوان آلزایمر شناخته می‌شود که معمولا در سنین بالاتر اتفاق می‌افتد و علل ژنتیکی برای آن شناخته شده است

علت خستگی مفرط و راه های غلبه بر آن ها

ارتباط بین تغذیه و خستگی


داشتن استرس به همراه برنامه غذایی نامناسب باعث ایجاد خستگی می شود. خستگی مزمن به سختی قابل تشخیص است. این حالت(خستگی مزمن ) طوری است که شخص دائماً احساس خستگی می کند و با استراحت کردن برطرف نمی شود و تا 50 درصد میزان فعالیت فرد را کاهش می دهد که این حالت تا 6 ماه ادامه دارد.

مهمترین عامل ایجاد خستگی، کمبود انرژی در بدن است. البته پرخوری و چاقی نیزبه اندازه کم خوری و ضعف، در ایجاد خستگی مزمن موثر است.

دریک برنامه غذایی متعادل با کالری بالا حدود65 تا 70 درصد کالری از طریق  کربوهیدرات ها  و حدود 15 تا 20 درصد کالری از طریق چربی تامین می شود. کربوهیدرات مورد نیاز باید از کربوهیدرات های پیچیده مثل میوه های تازه، سبزیجات ، غلات سبوس دار  و پروتئین  مورد نیاز از حبوبات ، سویا  ، ماست ، ماهی ، میگو ، مرغ و چربی مورد نیاز بایستی از منابعی مثل  آجیل،  روغن های مایع گیاهی مثل روغن زیتون، ذرت ، سویا، کا نولا ،شیر و لبنیات کم چربی  تأمین شود.

آیا شما توانایی انجام کارهای تان را ندارید و بلافاصله از انجام کارهای روزمره تان خسته می شوید؟ خواندن این مقاله را به شما توصیه می کنیم .

 

* خواب ناکافی
یکی از شایع ترین دلایل خستگی،کم خوابی است.
راه حل: هر شب ۷ الی ۸ ساعت بخوابید.

 

* قطع تنفس در خواب (Sleep Apnea)
بعضی افراد با این که شبانه ۸ ساعت یا بیشتر هم می خوابند،باز هم در طول روز خسته اند. Sleep Apnea در واقع قطع موقتی تنفس در خواب است که مدت چندین ثانیه طول می کشد.هر بار که شما دچار این حالت می شوید برای لحظاتی از خواب بیدار می شوید و ممکن است خود شما هم از این بیدار شدن های کوتاه اطلاعی نداشته باشید.
راه حل: در صورت اضافه وزن،  وزن خود را کم کنید، سیگار را ترک کنید.

 

* غذای ناکافی
تغذیه ناکافی هم یکی دیگر از دلایل خستگی است.همچنین خوردن غذاهای اشتباه! می تواند چنین مشکلی ایجاد کند.اگر شما روز خود را با خوردن شیرینیجات شروع می کنید،گلوکز خون شما به سرعت افزایش می یابد و به همان سرعت نیز پایین می آید در نتیجه شما پس از مدت کوتاهی احساس کسالت و خستگی می کنید.
راه حل: همیشه یک صبحانه کامل بخورید.سعی کنید صبحانه شما شامل پروتئین و کربوهیدرات های کمپلکس باشد مانند تخم مرغ و غلات.این ترکیب غذایی یک منیع انرژی است که به تدریج در اختیار سلول های بدن شما قرار می گیرد.

 

* کم خونی (Anemia)
آنمی یکی از دلایل خستگی در خانم هاست و زمانی اتفاق می افتد که اکسیژن کافی توسط گلبول های قرمز در اختیار سلول های بدن قرار نمی گیرد.آنمی با یک تست خون ساده قابل تشخیص است.
راه حل: درمان آنمی به علت ایجاد کننده آن بستگی دارد.مثلا آنمی کمبود آهن(Iron Deficiency Anemia) با کمک مکمل غذایی آهن یا غذاهای دارای آهن مانند گوشت،جگر،لوبیا و … درمان می شود.

 

* افسردگی
افسردگی علاوه بر اینکه بر روی روان اثرات سوء می گذارد،بلکه باعث اختلالات فیزیکی مانند خستگی، سردرد و بی میلی جنسی می شود.اگر به مدت ۲ هفته یا بیشتر به این علایم دچار شدید،احتمالا به افسردگی دچار شده اید.افسردگی به خوبی به روان درمانی و دارو پاسخ میدهد.برای درمان حتما به پزشک مراجعه کنید.

 

* کم کاری تیروئید (Hypothyroidism)
تیروئید یکی از غدد درون ریز بدن است که در گردن و جلوی حنجره واقع شده است.این غده متابولیسم و سوخت و ساز بدن را کنترل می کند.هنگامی که فعالیت این غده کم می شود شما دچار خستگی و کسالت می شوید.
راه حل:یک تست خون می تواند کم بودن هورمون های تیروئید شما را تایید کند.هورمون های سنتتیک که توسط پزشک شما تجویز می شوند به راحتی متابولیسم بدن شما را به حالت عادی بر می گردانند.

 

* خوردن کافئین زیاد
همه ما می دانیم که خوردن کافئین باعث افزایش هوشیاری و تمرکز می شود.اما محققان به این نتیجه رسیده اند که خوردن مقادیر زیاد مواد غذایی حاوی کافئین ممکن است باعث ایجاد خستگی شود.
راه حل:
از خوردن قهوه،چای،شکلات و داروهای حاوی کافئین به مقدار زیاد پرهیز کنید.

مواد غذایی که در ایجاد خستگی مؤثرند عبارتند از:

نان سفید بدون سبوس،( مثل باگت و لواش و فانتزی) گوشت قرمز، روغن های نباتی جامد، شکر  و مواد غذایی فرایند شده مثل کنسرو، نوشابه و... .


مواد غذایی که احساس خستگی را کاهش می دهند یا آن را از بین می برند شامل موارد زیر است:

هر روز یک مولتی ویتامین مناسب مصرف کنید تا کمبودهای غذایی را جبران کنید.

* کربوهیدرات های پیچیده مثل نان و غلات سبوس دار، میوه ها و سبزی ها

* غذاهای غنی از پتاسیم  و منیزیم

* مواد غذاهایی غنی از آهن

* مواد غذایی غنی از ویتامین های گروه B، منابع ویتامین های گروه B شامل : مخمر ( ماءالشعیر ) – جوانه گندم  و جو – غلات و نان سبوس دار – جگر و انواع گوشت

* مواد غذایی غنی از ویتامین C ، منابع ویتامین C عبارتنداز: سبزیجات ، میوه های تازه ، مرکبات،( پرتقال ، گریپ فروت، انواع لیمو و نارنگی ، کیوی ) انواع توت، گوجه فرنگی  ، فلفل دلمه ای، هندوانه ، طالبی ، توت فرنگی، سیب زمینی  و سبزیجات دارای برگ سبز

* مصرف مکمل در درمان خستگی موثر است. مکمل کارنی تین، آهن، پتاسیم ،  منیزیم، ویتامین E،  سلنیم و کوآنزیم های Q10 باعث افزایش انرژی در بدن و بهبود خستگی می شوند.

هر روز یک مولتی ویتامین مناسب مصرف کنید تا کمبودهای غذایی را جبران کنید.برای جلوگیری از خستگی باید یک برنامه غذایی مناسب و متعادل داشته باشید.

* عفونت پنهان مجرای ادرار
معمولا عفونت مجرای ادرار با علائمی چون سوزش ادرار و احساس ادرار فراوان داشتن شناخته می شود.اما این عفونت بعضی وقت ها هیچ علامتی غیر از خستگی ندارد.
راه حل:یک تست ادرار می تواند وجود یا عدم وجود این عفونت را تایید کند.با پزشک خود مشورت کنید.این عفونت و خستگی ناشی از آن به راحتی در عرض یک هفته از بین می رود

 

* دیابت
در افراد دیابتی گلوکز در خون باقی می ماند و توسط سلول ها استفاده نمی شود و به انرژی تبدیل نمی شود.در نتیجه بدن به کمبود انرژی و خستگی دچار می شود.
راه حل: برای تایید ابتلا یا عدم ابتلا به دیابت به پزشک مراجعه کنید.این بیماری نیز قابل کنترل است.

* بیماری های قلبی
بیماری های قلبی خصوصا در سنین بالا باعث ایجاد خستگی حتی در حین انجام کارهای ساده روزانه می شوند.
راه حل: مشورت با پزشک و استفاده مرتب از داروهای تجویز شده و تغییراتی در سبک زندگی،باعث تحت کنترل در آمدن بیماری های قلبی می شوند.

 

* حساسیت های غذایی
بسیاری از پزشکان بر این عقیده اند که آلرژی به بعضی مواد غذایی می تواند باعث خواب آلودگی و خستگی شود.چنانچه پس از خوردن بعضی مواد غذایی خاص دچار کسالت میشوید،احتمال حساسیت به آن ماده غذایی را در نظر بگیرید.
راه حل: می توانید با پزشک خود مشورت کنید و یا اینکه از خوردن مواد غذایی که این حالت را در شما به وجود می آورند خودداری کنید.

 

* سندرم خستگی مزمن (Chronic Fatigue Syndrome)
چنانچه خستگی شما بیش از ۶ وجود داشته و شدت خستگی شما به حدی است که از عهده کارهای روزانه خود بر نمی آیید،احتمال ابتلا به این بیماری وجود دارد.شایع ترین علامت این بیماری، خستگی شدید و دائم بدون علت خاص است.

توصیه های تغذیه ای زیربرای جلوگیری از خستگی مفید می باشند:

 غذاهای چرب و دارای کافئین خواب شما را به هم می ریزند.

1- اول از همه اینکه یک صبحانه کامل و سالم بخورید. اگر روز خود را بدون مصرف صبحانه شروع کنید، در حقیقت منبع اصلی سوخت برای فعالیت روزانه را از دست داده اید. صبحانه می تواند شامل شیر ، نان و پنیر و گردو یا نان و پنیر و خیار و گوجه فرنگی ، عسل ، تخم مرغ  ، خامه و مربا باشد . البته این بدین معنا نیست که، تمام این مواد غذایی را با هم در صبحانه بخورید ، بلکه هر روز می توانید تعدادی را انتخاب کنید.

2- در طی روز وعده هایی غذایی کوچک با فاصله ی زمانی کم مصرف کنید. مثلاً بجای سه وعده ی پر حجم ، 6 وعده غذایی با حجم کم مصرف کنید. (3 وعده اصلی + 3 میانه وعده)

3- کاهش مصرف شکر و کافئین در جلوگیری از بروز خستگی موثر است. مواد غذایی حاوی کافئین شامل قهوه، کاکائو، نوشابه های سیاه و چای است. مواد غذایی حاوی شکر مثل انواع مربا، ژله، شکلات و شیرینی جات است. غذاهای چرب و دارای کافئین خواب شما را به هم می ریزند.

4 - برای دریافت انرژی بالا، شیرینی جات و شکلات مصرف نکنید، بلکه از منابع غذایی حاوی کربوهیدرات های پیچیده استفاده کنید. منابع غذایی کربوهیدرات پیچیده شامل : برنج، گندم و سایر غلات، نان، ماکارونی، سیب زمینی و سبزیجات است.

5- کمبود پروتئین باعث ایجاد خستگی می شود.اسیدهای آمینه ها (واحدهای سازنده پروتئین) برای حفظ و ترمیم هر کدام از اندام های بدن ما ضروری هستند. منابع غذایی حاوی پروتئین با کیفیت بالا به ترتیب عبارتند از : تخم مرغ ، شیر و لبنیات ، انواع گوشت و حبوبات

6 - کمبود منیزیم باعث احساس خستگی می شود. مهم ترین مواد مغذی که خستگی را از بین می برند ، شامل ویتامین های گروه B، ویتامین C و منیزیم است. زیرا این مواد مغذی ، سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و فواید زیادی دارند.منابع غذایی حاوی منیزیم عبارتند از: جو،جوانه گندم برشته، ماهی ،  بادام زمینی  ، شیر ، بادام، اسفناج، تخمه کدو، کاکائو، تخمه آفتابگردان، آجیل

مزایای کاکائو و شکلات‌ تلخ

مزایای کاکائو و شکلات‌ تلخ


درخت کاکائو از درختان بومی جنگل‌های حاره‌ای آمازون و دیگر مناطق آمریکای مرکزی است. هم‌اکنون گونه‌های مختلفی از این گیاه در مناطق مختلف جهان کشت می‌شود که به‌طور عمده در ۱۰ درجهٔ شمال و جنوب خط استوا بیشترین محصول برداشت می‌شود. عمده‌ترین کشورهای تولیدکنندهٔ دانهٔ کاکائو در غرب آفریقا کشور غنا، که تولیدکنندهٔ مرغوب‌ترین دانهٔ کاکائو در جهان نیز است، نیجریه، کامرون و ساحل عاج، و در آمریکای جنوبی کشورهای برزیل، کاستاریکا، ونزوئلا، پرو، گواتمالا و اکوادور هستند و به تازگی در آسیا نیز کشورهائی چون مالزی و اندونزی گونه‌هائی از این محصول کشاورزی هستند. ولی به‌طور عمده دو سوم تولید جهانی این محصول به کشورهای آفریقائی نام برده شده اختصاص دارد.
سرانهٔ مصرف شکلات در آمریکا سالانه حدود ۱۱ پوند است که در میان مردان درصد عمدهٔ مصرف در سنین ۱۲ تا ۱۹ سال دیده می‌شود، در حالی‌که زنان بیشتر در ۳۰ تا ۳۹ سالگی به صمرف شکلات تمایل دارند. در حقیقت این محصول در تاریخچهٔ صنایع غذائی محصول جدیدی به شمار نمی‌رود و ۲۹ سال پیش از تولید شکلات‌های شیری، یعنی در سال ۱۸۴۷ میلادی، برای اولین‌بار به‌صورت تیره و بدون اضافه کردن شیر فرآوری شد و بعدها در ۱۸۷۶ در سوئیس نوع شیری آن وارد بازار شد.
کشور سنگاپور در جنوب شرق آسیا یکی از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های شکلات در دنیاست و فقط در یکی از کارخانه‌های این کشور سالانه حدود ۲۲ هزار تن دانهٔ کاکائو فرآوری می‌شود که هم‌اکنون با توجه به گسترش بازار مصرف شکلات‌های تیره، این شرکت درصد بسیاری از تولیدات خود را به این نوع محصول اختصاص داده است. در حال حاضر، با توجه به افزایش تمایل مردم به استفاده از محصولات غذائی ارگانیک در کشورهای اروپائی و آمریکائی، کارخانه‌های تولیدکنندهٔ شکلات در کشورهای اروپائی چون سوئیس، آلمان، هلند و فرانسه و همچنین آمریکا و کانادا، در حال اختصاص دادن درصد زیادی از کل تولیدات خود به این نوع محصول و بازاریابی آن هستند. همان‌طور که اشاره شد، شکلات‌های تیره اغلب در کشورهای اروپائی بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرند و در آمریکا نیز شکلات‌های تیره‌ای که دارای طعم دودی ویژهٔ دانه‌های کاکائوی آمریکای جنوبی باشند بیشتر طرفدار دارند.
در گذشته کلیهٔ روش‌های حفظ و نگهداری موادغذائی برای افزایش ماندگاری این مواد و حفظ آنها تا زمان برداشت محصول بعدی به‌کار گرفته می‌شدند. خشک کردن، نمک‌سود کردن، دودی کردن، منجمد کردن و بسیاری دیگر از روش‌هائی که امروزه نیز کاربرد دارند همگی بدین منظور ابداع و به‌کار گرفته می‌شدند. با افزایش جمعیت جهان و ناکافی بودن منابع غذائی، نگهداری موادغذائی اهمیت ویژه‌ای یافت، زیرا بدین ترتیب از ضایعات موادغذائی بسیار کاسته می‌شد. اکنون، با گذشت زمان و پیشرفت‌هائی که در زمینهٔ صنایع غذائی ایجاد شده است، هدفی دیگر به اهداف نگهداری و فرآیند موادغذائی افزوده شده است. خوش‌طعم کردن و قابل مصرف کردن موادغذائی خام و جلب توجه مصرف‌کنندگان، اکنون از اهداف اصلی صاحبان صنایع غذائی به شمار می‌روند. اما باید توجه داشت که در اغلب روش‌های فراوری، بسیاری از موادمغذی موجود در محصول اولیه از بین می‌روند. علاوه بر این، اضافه کردن برخی افزودنی‌ها به موادغذائی طی مراحل فراوری ممکن است مضرات زیادی را برای مصرف‌کننده به همراه داشته باشد. آشکار شدن تدریجی این مسائل و افزایش رقابت در حیطهٔ صنایع غذائی صاحبان صنایع را بر آن داشته تا در پی روش‌های جدیدی برای افزایش ارزش تغذیه‌ای موادغذائی و کاهش میزان موادافزودنی باشند.
دانهٔ کاکائو یکی از موادغذائی باارزشی است که بومی مناطقی از آمریکای مرکزی، جنوبی و قسمت‌هائی از آفریقاست. این ماده برای اولین‌بار از قارهٔ آمریکا به اروپا آورده شد. بومیان قارهٔ آمریکا، به‌ویژه مایاها، ارزش ویژه‌ای برای دانهٔ کاکائو قائل بودند و آن را غذائی از جانب خدا می‌دانستند. در قرن شانزدهم میلادی در اروپا مصرف این ماده بیشتر در میان اشراف دیده می‌شد. در سال ۱۸۴۷ اولین شکلات در انگلستان تولید و وارد بازار شد. شکلات یکی از محصولاتی است که اکنون کارخانه‌های تولیدکننده در صدد افزایش ارزش تغذیه‌ای آن هستند. یکی از مهم‌ترین ترکیباتی که در کاکائو وجود دارد ترکیبات پلی‌فنلی است که خواص آنتی‌اکسیدانی دارد. این ترکیبات به‌صورت فلاوونئید در کاکائو یافت می‌شوند. کاتچین (catechin)، اپی‌کاتچین (epicatechin) و پروسیاندین (procyandin) از مهم‌ترین ترکیبات فلاوونوئیدی موجود در کاکائو هستند. این ترکیبات با از بین بردن رادیکال‌های آزاد موجود در جریان خون قادرند از بروز انواع سرطان‌ها و نیز بیماری‌های قلبی و عروقی، آلزایمر و تصلب‌شرائین جلوگیری کنند.
براساس تحقیقات انجام‌شده در اسکاتلند و ایتالیا، خواص آنتی‌اکسیدان شکلات تلخ بسیار بیشتر از شکلات‌های شیری و شیرین است. شکلات تلخ، تیره یا کم‌شیرین به شکلاتی گفته می‌شود که میزان مادهٔ خشک کاکائو در آن به ۷۵ درصد می‌رسد و مقدار شکر اضافه شده به آن بسیار کم است. این نوع شکلات عطر و طعمی به مراتب بیشتر و غلیظ‌تر از دیگر شکلات‌ها دارد و میزان آنتی‌اکسیدان خون را تا ۲۰ درصد افزایش می‌دهد. به‌نظر می‌رسد پروتئین مواد لبنی هنگام ترکیب با آنتی‌اکسیدان موجود در کاکائو از جذب شدن آن جلوگیری می‌کند. از این گذشته، محققان معتقدند این اختلال در جذب ممکن است در آنتی‌اکسیدان‌های موادغذائی دیگر مانند میوه‌ها، چای، سبزی‌ها و رنگدانه‌های موجود در موادی چون انگور قرمز نیز مطرح باشند.تصلب شرائین و سختی عروق یکی از اختلالاتی است که با افزایش سن شدت بیشتری می‌یابد. کلسترول، املاح و دیگر موادی که قابلیت رسوب کردن در دیوارهٔ عروق را دارند، می‌توانند باعث بروز این ناراحتی شوند. نتیجهٔ این وضعیت سفت شدن هر چه بیشتر عروق و از دست رفتن خاصیت انعطاف‌پذیری آنهاست که این مسئله باعث وارد آمدن فشار بر قلب و افزایش فشارخون می‌شود. فلاوونوئیدهای موجود در کاکائو، به‌ویژه اپی‌کاتچین، باعث افزایش انعطاف‌پذیری دیوارهٔ عروق و بهبود عملکرد بافت اندوتلیال (endothelial) می‌شوند که این خاصیت خطر افزایش فشارخون و سکته‌های قلبی و مغزی را کاهش می‌دهد.
در اغلب افراد مبتلا به فشارخون بالا، هورمون انسولین تأثیر چندانی در کاهش قندخون و کمک به مصرف گلوکز در بدن ندارد که به این وضعیت ”مقاومت به انسولین“ گفته می‌شود. از این گذشته، با توجه به این‌که انسولین باعث افزایش جریان خون در عروق خونی ماهیچه‌ها می‌شود، بروز مقاومت به انسولین ایجاد اختلال در این روند را به‌دنبال دارد.
فلاوونوئیدهای موجود در شکلات‌های تلخ، که به‌راحتی جذب جریان خون می‌شوند، با کاهش فشارخون از مقاومت به انسولین می‌کاهند و با توجه به این‌که موادقندی کمتری نیز دارند برای بیماران مبتلا به دیابت مفیدند. از این‌گذشته، این ترکیبات پلی‌فنلی با تأثیری که بر روند خون‌رسانی عمومی بدن دارند باعث بهبود روند خون‌رسانی به مغز می‌شوند و از آن طریق بهبود عملکرد مغزی را نیز به‌همراه دارند.
افراد مبتلا به آلرژی‌های غذائی باید توجه داشته باشند که شکلات‌های تلخ به‌دلیل داشتن میزان زیاد مادهٔ خشک ممکن است آلرژی آنها را تشدید کند. همچنین این شکلات‌ها در افرادی‌که مبتلا به عارضهٔ کهیر هستند، ممکن است موجب تشدید بیماری شود. در افراد مضطرب نیز توصیه می‌شود مصرف این شکلات‌ها محدود شود، زیرا شکلات‌ها به‌دلیل داشتن کافئین زیاد ممکن است باعث افزایش اضطراب شوند.
موادغذائی حاوی آرژینین زیاد و لیزین کم می‌توانند شرایط را برای فعالیت ویروس‌های گونهٔ هرپس (Herpes virus) فراهم آورند. با توجه به این‌که شکلات یکی از موادی است که نسبت آرژینین به لیزین در آن زیاد است، به افرادی‌که زمینهٔ تبخال زدن دارند توصیه می‌شود کمتر شکلات مصرف کنند و با توجه به این‌که درصد مادهٔ خشک شکلات تلخ زیاد است در افراد مبتلا به این عارضه، محدودیت مصرف این نوع شکلات باید بیشتر رعایت شود. بررسی‌های بلندمدت نشان می‌دهند که مصرف این نوع شکلات به‌دلیل داشتن کافئین زیاد در زنان مبتلا به بیماری فیبروکیستیک پستان (fibrocystic breast disease) باعث تشدید عوارض بیماری می‌شود. با توجه به این‌که کافئین اسیدمعده را افزایش می‌دهد، مصرف موادغذائی حاوی کافئین زیاد، مانند شکلات تلخ، ممکن است باعث وخامت زخم‌معده در افراد مبتلا به این بیماری شود. همچنین بیماران مبتلا به رفلاکس معدی مری باید مصرف موادغذائی حاوی کافئین زیاد را محدود کنند. کافئین ماده‌ای محرک است و تأثیرات آن تا ۲۰ ساعت در بدن باقی می‌ماند. از این‌رو، افراد مبتلا به بی‌خوابی باید از مصرف این‌گونه شکلات‌ها خودداری کنند. برای افرادی‌که کلیهٔ سنگ‌ساز دارند و همچنین افراد مبتلا به سیروز کبدی (Schirrhosis Liver) مصرف این نوع شکلات‌ها به ترتیب به‌دلیل داشتن اگزالات و مس زیاد توصیه نمی‌شود.

شکلات سیاه

 

 

شکلات علاوه بر لذت بخش بودن فوق العاده اش، خواص تغذیه ای هم دارد. خصوصاً شکلات سیاه.



مصرف شکلات سیاه

در مصرف شکلات، سلیقۀ فرانسوی ها متفاوت از مردم بقیۀ کشورهاست چرا که 30% از شکلات مصرفی فرانسوی ها، شکلات سیاه است، در حالی که مصرف این نوع شکلات در سایر کشورها تنها 5% است.

 

علاوه بر علاقه به مصرف شکلات سیاه، شکلات ورقه ای چهارمین خوراکی عمده در بازار مواد غذایی فرانسه محسوب می شود. مصرف متوسط روزانه، فقط در مورد شکلات ورقه ای، برای کودکان 5/3 گرم و برای بزرگسالان 6/5 گرم است.

 

می دانیم که شکلات سیاه از خمیر کاکائو، کرۀ کاکائو، شکر و عموماً لسیتین ( که قابل جایگزینی با کره کاکائو است) تهیه می شود.

 


ارزش غذایی شکلات سیاه

می توان با مطالعۀ درشت مغذی های تشکیل دهندۀ شکلات و مقدارشان در چارچوب تغذیۀ روزانه، محتوای شکلات و نقشی را که می تواند در عملکرد بدن ما بازی کند، مشخص کرد.

 

 

شکلات سیاه در شیرینی یا جویدنی با 40% کاکائو

در هر 100 گرم:

 

انرژی (به کیلوکالری)
498
پروتئین (به گرم)
6.4
لیپیدها (به گرم)
30.4
کربوهیدرات ها (به گرم)
49.6
فیبر (به گرم) 7.5
آب (به گرم) 0.5
ریز مغذی ها (به گرم) 5.6

 



 

شکلات سیاه با 70% کاکائو

در هر 100 گرم:


انرژی (به کیلوکالری)
545
پروتئین (به گرم)
8.1
لیپیدها (به گرم)
42.3
کربوهیدرات ها (به گرم)
33
فیبر (به گرم) 10.9
آب (به گرم) 0.6
ریز مغذی ها (به گرم) 5.1

 


 

پروتئین شکلات در خمیر کاکائو یافت می شود، با این که مقدارش بسیار ناچیز است، در تأمین سهم پروتئین روزانه نقش دارد.

 

لیپیدها در ماده چرب شکلات وجود دارند. آنها از کرۀ کاکائو که در خمیر کاکائو وجود دارد، حاصل شده اند. کیفیت لیپیدها و ترکیب اسیدهای چربشان بسته به درصد کاکائو و وجود داشتن یا وجود نداشتن شیر متفاوت است. کلسترول که در چربی های حیوانی به مقدار فراوانی وجود دارد، در کرۀ کاکائو میزانش بسیار اندک است.

 

در شکلات سیاه، مقدار چربی بسیار کمتر است زیرا شیر ندارد. در بین دیگر چربی های شکلات، فیتُسترول یافت می شود که در کاهش میزان کلسترول خون نقش دارد.

 

کربوهیدرات های شکلات سیاه ناشی از شکر اضافه شده به آن است (شکلات سیاه با 70% کاکائو، حاوی 30% شکر است) و در خمیر کاکائو نیز اندکی شکر وجود دارد.

 

غالباً انواع شکلات میزان قند اندکی دارند، اما در شکلات سیاه این میزان بازهم کمتر است.

 

ضمناً، شکلات ها تعادل دیابت را برهم نمی زند. اگر به میزان منطقی مصرف شود، می تواند با اندازۀ شکر مجازش احساس لذت از شیرینی را بعد از غذا به افراد دیابتی بدهد.

فیبر، مواد معدنی، آنتی اکسیدان ها....

شکلات سیاه که حاوی خمیر کاکائوست، از نظر وجود مواد مغذی نیز غنی است، از جمله: پلی فنول، منیزیم (206 میلی گرم/100 گرم)، فیبر (11 گرم/100 گرم)، فنیلتیلامین...

ضمناً شکلات سیاه سرشار از فیبر است زیرا در هر 100 گرمش به طور متوسط 5/7 تا 11 گرم فیبر وجود دارد، بر خلاف شکلات شیری که این مقدار 1/2 و شکلات سفید که 0.4 گرم است. خوب است بدانیم که میزان توصیه شدۀ فیبرها، 30 تا 35 گرم در روز است.

 


مواد معدنی

میزیم در عملکرد خوب سیستم های عصبی و انقباض ماهیچه ها مشارکت دارد. شکلات سیاه با 70% کاکائو سرشار از منیزیم است چرا که در 100 گرم شکلات سیاه 206 میلی گرم منیزیم وجود دارد و این میزان حداقل 30% از میزان توصیه شدۀ مواد مغذی را در برمی گیرد.

 

مقدار بیش از اندازۀ نمک باعث افزایش فشار خون می شود، بنابراین مصرفش را باید به 6 گرم در روز محدود کرد. مقدار نمک موجود درشکلات ها ناچیز است زیرا در 20 گرم شکلات با 70% کاکائو، 6/3 میلی گرم سدیم و در همین میزان شکلات با 40% کاکائو، به 6/8 گرم می رسد.

 

مس در ساختار هموگلوبین و سیستم ایمنی و ضد عفونی دخالت دارد و نقش یک آنتی اکسیدان را بازی می کند. مقدار قابل توجهی مس در شکلات سیاه با 70% کاکائو وجود دارد، در 20 گرم از این شکلات، 14% از میزان توصیه شدۀ سدیم برای بدن، تأمین می شود.

 

شکلات سرشار از پتاسیم هم هست، پتاسیم هم در پیشگیری از ابتلا به فشارخون بالا و حملات مغزی عروقی و هم پیشگیری از پوکی استخوان نقش دارد.

 

خواص شکلات سیاه تمام نشدنی است! شکلات سیاه با 70% کاکائو حاوی آهن، روی و سلنیوم است و در سهم غذایی توصیه شده مشارکت دارد اما ریزمغذی های نام برده شده مقدار تقریباً کمتری دارند.

 

 

آنتی اکسیدان ها

بنابراین از دیدگاه تغذیه ای، شکلات قابل توجه است، خصوصاً اگر حاوی خمیر کاکائو هم باشد زیرا در خمیر کاکائو مقدار زیادی پلی فنول وجود دارد؛ ضمناً از قدرت آنتی اکسیدانی بالایی هم برخوردار است.

 

شکلات سیاه حاوی تانین هم هست، تانین جزئی از پلی فنول ها خصوصاً فلاون است. آنها مولکول هایی هستند که اثر آنتی اکسیدانی دارند: آنتی اکسیدان ها با رادیکال های آزاد مقابله می کنند، رادیکال های آزادی که به بافت ها آسیب می زنند و در نتیجه باعث عوارض قلبی می شوند. شکلات سیاه با تأمین 13 تا 20 درصدی سهم روزانۀ پلی فنول، محافظت از سیستم قلب عروقی را تضمین می کند.

 

فواید شکلات سیاه در زمینۀ روانی هم شناخته شده است، این خوراکی استثنایی که تمام شور و هیجانات را برمی انگیزد، به خاطر آثار مثبتش بر سلامتی حسابی معرف شده

خواص و مزاياي درماني کاکائو

خواص و مزاياي درماني کاکائو

تاريخچه اي بزرگ از دانه اي کوچک
 

پودر کاکائو از تخم درخت کاکائو تهيه مي شود. کلمه کاکائو براي درخت، لوبياي آسياب شده و پودر آن مورد استفاده قرار مي گيرد. اين تخم ها درون غلاف مي رويند. در هر غلاف حدود 20 تا 60 عدد تخم وجود دارد که آن را لوبيا مي نامند. لوبيا ها حاوي 40 تا 50 درصد چربي هستند که باعث طعم تلخ آن مي شود. اين چربي خواص بسياري براي سلامت بدن دارد که به لوبيا ارزش بيشتري مي بخشد. اين لوبياي کوچک تاريخچه بسيار طولاني دارد. ردپاي اصل اين درخت با توجه به «دي ان ا» به آمازون مي رسد که توسط مردم اولمک و مايان به گواتمالا و مکزيک منتقل شده است. مردم معتقد بودند که اين غذاي خدايان است و به عنوان پول رايج براي داد و ستد استفاده مي شد.
درخت کاکائو نياز به آب و هواي مرطوب، بارش منظم باران، خاک خوب و مقداري سايه دارد. 22 گونه درخت کاکائو وجود دارد اما تنها چند گونه آن براي اهداف تجاري استفاده مي شود. نام کامل درخت تئوبروما کاکائو است.
پس از کشت دانه 4 تا 5 سال طول مي کشد تا غلاف به بار بنشيند. اين تأخير طولاني نقطه آغازين اين ضرب المثل شد "وقتي پول بر روي درختان رشد مي کند".
شکارچيان طبيعي بسياري به دنبال اين درخت هستند رايج ترين آن کرم بيد است که از اين درخت به عنوان غذا استفاده مي کنند. انگل قوي تر يک قارچ است که باعث عدم رشد مي شود و مي تواند به طور کلي مزارع را از بين ببرد.

خواص و مزاياي درماني کاکائو

هنگامي که اسپانيايي ها وارد مکزيک شدند از انديشه رشد پول شگفت زده گرديدند. دانه هاي کاکائو به اروپا، آفريقا و سپس فيليپين برده شد. کاکائو در گذشته شيک و مد روز بوده و توسط طبقات مرفه استفاده مي شد. فرانسوي ها با هدف تسلط و سلطه بر اين صنعت به بهبود طعم و مزه آن افزودند. آن گاه آن را به انگلستان معرفي نمودند. کاکائو به لحاظ فوايدش براي سلامت بدن بسيار با ارزش و گران بها بود.
هندي ها متوجه رشد کاکائو در فيليپين شده و تخم آن را با خود به جاکارتا بردند. اولين کاشت توسط آفت هاي قارچي پژمرده و خشک شد که آن ها دست به کشت دوباره زدند. هلندي ها بسيار اشتياق داشتند کاکائو را با هزينه کمتر به اروپا ببرند.براي اين کار به توسعه طرز تهيه و روند آن پرداختند که به آن کاکائو هلندي مي گويند.
در مرحله تخمير توليدات است که جابجايي کاهش ميزان اسيدي با يک عامل قليايي اتفاق مي افتد. امروزه اين عمل بيشتر با جوش شيرين انجام مي شود. کاکائو ارزان تر هلندي به انگلستان برده مي شود و به طور انبوه به بازار عرضه مي شود. يک شيميدان سوئيسي مخلوط شير با کاکائو را امکان پذير کرد. او کشف کرد که کاکائو کم چرب مي تواند با شير کم آب و يا تبخير شده و مخلوط گردد. اين دستاورد جديد شکلات شيري، يک موفقيت فوري کسب و کار براي شکلات سوئيسي شد. امروزه شرکت هاي بسياري در زمينه تهيه، ترکيب و مخلوط کاکائو فعاليت مي کنند. دستورالعمل ها و ترکيبي که از چربي بالاي کاکائو و تخمير استفاده مي کنند حاوي بيشترين خواص و فوايد براي سلامت هستند.
يک شکلات شيرين داراي 15-35 درصد کاکائو و مقادير زيادي شکر است. شکلاتي که بيش از 50 درصد کاکائو دارد، در دسته شکلات تلخ قرار مي گيرد. يک شکلات نيمه تلخ و شيرين حاوي 50-70 درصد کاکائو مي باشد اما وقتي محتوي کاکائو به بيش از 70 درصد مي رسد ما آن را تلخ و شيرين مي ناميم. برخي از 70 درصد کاکائوها هنوز شکلات شيري محسوب مي شوند و اين زماني است که شير جامد موجود در آن ها از 2 درصد بيشتر باشد. فوايد کاکائو وقتي بيشتر است که شکلات شيري نباشد.
براي تخمير کاکائو که به طور طبيعي توليد شده به چهار تا هفت روز زمان نياز است. تخمير همان طور که براي انگورها نيز اتفاق مي افتد باعث کاهش شکر، کشتن ميکروب ها و طعم و عطر خوب مي گردد.
تحقيقات در مورد خواص درماني کاکائو هم چنان ادامه دارد. داستان هاي متناقض بسياري در مورد خواص کاکائو براي سلامت بدن وجود دارد. يافتن مطالعه و تحقيقات در مورد افتراق بين آن دسته از مردمي که شکلات با چربي و کاکائو بالا مصرف مي کنند و آن هايي که از نوع مواد قليايي و بدون چربي استفاده مي نمايند امري دشوار است. در يک بيان وسيع از يک طرف کاکائو خوب تخمير شده طبيعي و از سوي ديگر کاکائو به عمل آوري نادرست به نام شکلات شيري وجود دارد. محتوي و عنصر اصلي در شکلات شيري شکر است.

 

خواص و مزاياي درماني کاکائو
 

کاکائو باعث کاهش خطر ابتلا به بيماري هاي قلبي مي شود.
محققان دانشکده پزشکي دانشگاه هاروارد و بريگهم و بيمارستان زنان بوستون در تحقيقات خود 15 نفر از افراد زير 50 سال و 19 نفر از افراد بالاي 50 سال را مورد مطالعه قرار دادند. پس از مصرف چهار تا شش روز کاکائو غني از فلاونون جريان خون به طور چشمگيري در هر دو گروه بهبود يافت. قابل توجه آن که در گروه مسن تر تأثير آن بيشتر بود نتايج اين تحقيقات در مجله فشار خون مورخ 24 آگوست 2006 ميلادي منتشر گرديد. نتيجه آن است که کاکائو غني از فلاونون باعث بهبود عملکرد قلب و عروق در دوران کهولت سن خواهد شد.

خواص و مزاياي درماني کاکائو

کاکائو کلسترول را بهبود مي بخشد.
 

بالتيمور از برنامه طب داخلي دانشگاه جانزهاپکينز به تجزيه و تحليل نتيجه مصرف کاکائو تلخ غني از فلاونون بر روي 28 داوطلب سالم در طول يک هفته پرداخت. کلسترول بد داوطلبان 6 درصد کاهش داشته و کلسترول خوب افزايش 9 درصدي نشان داد.

کاکائو جريان خون به مغز را گسترش مي دهد.
 

گروه مغز و اعصاب بوستون به مطالعه 34 نفر داوطلب سالم بين سنين 66-78 پرداخت. آنان در مطالعه جريان خون به مغز داوطلبان از دستگاه اولتراسوند مخصوص اندازه گيري استفاده کردند. کاکائو به رژيم غذايي داوطلبان به مقادير فراوان اضافه شد. با گذشت يک هفته جريان خون آنان به ميزان 6-14 درصد بالغ گرديد. گروه محققان به اين نتيجه رسيدند که مصرف بالاي کاکائو باعث کاهش سکته مغزي و زوال عقل مي گردد. اين يافته در مورخ 4 آپريل 2008 منتشر شد.

 

کاکائو سيستم ايمني بدن را بهبود مي بخشد.
 

دانشگاه بارسلونا اسپانيا به اين نتيجه دست يافت که مصرف طولاني مدت کاکائو سرشار از فلاونون باعث بهبود پاسخ گلبول هاي سفيد به التهاب و تورم در حيوانات آزمايشگاهي گرديد. هم چنين به اين نتيجه رسيدند که لازم است مطالعات دراز مدتي در مورد بررسي اين موضوع در مورد انسان صورت گيرد. اين يافته در مورخ 6 ژانويه 2009 منتشر شد.

خواص و مزاياي درماني کاکائو

کاکائو فشار خون را کاهش مي دهد
 

محققان در انجمن سرطان آتلانتا آمريکا 133 نفر از سرخپوستان قبيله کونا ساکن در پاناما را با 183 نفر از افراد اين قبيله که به منطقه وراکروز نقل مکان کرده بودند مقايسه کردند. فشارخون به طور چشمگيري در ميان گروه ساکن در پاناما پايين تر بود. آزمايش ادرار مشخص کرد که هيچگونه تفاوتي در نمک مصرفي رژيم غذايي آن ها نبوده است.
بررسي رژيم غذايي از 118 قلم نشان داد که آن ها رژيم غذايي مشابهي داشتند تنها گروه داراي فشار خون پايين تر 10بار بيشتر کاکائو غني از فلاونون مصرف کرده بودند.

تجویز دارو در آفت دهان

بعد از انتشار جدول راهنمای تنظیم دوزها، تعدادی از همکاران با ارسال ای-میل “سیب پزشکی” ابراز لطف کرده و خواسته بودند تا در مورد درمان بیمارها مطالب بیشتر و کاربردی تر در سایت منتشر کنیم. از این به بعد در سری مطالب “داروخانه” سعی خواهیم کرد چنین مطالبی را حضورتان ارائه کنیم:

آفت یک ضایعه دهانی است که با یک بریدگی یا قطع شدگی در مخاط دهان یا گلو مشخص می شود، علت آن معمولا نامعلوم است و ممکن است به دنبال برخورد زوایای برخی غذاهای خشک ایجاد شود، یا عواملی مانند استرس، حساسیت، مسائل خود ایمنی، سیگار، مشکلات تغذیه ای و غیره باعث آن شوند.

برای درمان آفت چند دارو پیشنهاد شده اند:

۱-محلول میرتکس ( Myrtex ): در آفتهای خفیف، ۱۰ قطره از محلول را بر تکه پنبه یا ریخته و پنبه را تا ۲۰-۳۰ ثانیه روی ضایعه نگه می داریم، این کار ۵-۶ بار در روز باید انجام شود.

۲- قطره و خمیر ایرالوکس( Iralvex): نحوه استفاده آن مانند میرتکس و بطور موضعی با پنبه روی ضایع است.

۳- محلول ویژه (معروف به کوکتل آفت): تجربه نشان داده که این محلول اثر خوبی در بهبود علائم و درمان آفت دارد، ترکیبات ان به این شرح هستند: ۶-۸ عدد کپسول تتراسیکلین ۲۵۰ (فقط پودر داخل کپسولها) + ۱ سی سی از آمپول لیدوکائین ۲% + ۱ سی سی از آمپول دگزامتازون که در داخل یک شیشه شربت دیفن هیدرامین مخلوط میشوند.

در هر بار مصرف، ۵ سی سی از محلول را پس از هم زدن داخل دهان گردانده و در مجاورت زخم نگه میدارند و بعد از آن دور ریخته می شود، این کار ۴-۵ بار در روز انجام می شود.

در کودکان زیر ۸ سال و خانمهای باردار نباید تتراسیکلین تجویز گردد.  در افراد دارای مشکلات قلبی نباید لیدوکائین تجویز شود.

۴- پنتوکسی فیلین (Pentoxifylline): در موارد استوماتیت شدید و راجعه ۴۰۰mg TID به مدت یک ماه تجویز میشود.

درمانهای رایج در آبله مرغان

در درمان آبله مرغان با توجه به علائم و شدت آنها، دسته های مختلف دارویی توصیه می گردند، ما در این مطلب بخشی از داروهای رایج در درمان آبله مرغان را لیست کرده ایم:

۱- تب بر ها:

تب ممکن است کمی قبل از بروز ضایعات جلدی شروع شود، یکی از داروهای توصیه شده برای کنترل تب و کاستن درد استامینوفن است، در بزرگسالان قرص ۳۲۵ میلی گرمی را می توان بین ۴-۶ساعت یک بار (با توجه به شدت علائم) تجویز کرد. در کودکان با توجه به اطلاعات مندرج در این جدول می توان دوزاژ مناسب درمانی را توصیه کرد.

۲- آنتی هیستامین ها:

آنتی هیستامین ها می توانند به دو صورت موضعی و خورکی (یا هر دو همزمان) به کار روند، با توجه به شدت بیماری میتوان از شربت  دیفن هیدرامین و هیدروکسی زین در اطفال (دوزاژ بر اساس جدول) و قرص کلرفنیر آمین، هیدروکسی زین یا دیگر انواع آنتی هیستامینها در بزرگسالان استفاده کرد.

می توان از محلول یا پماد کالامین-دی هم بصورت موضعی در مناطق ملتهب تر استفاده کرد (بهتر است در مناطقی که در مرحله قبل از بروز وزیکول/تاول  هستند استفاده شود.)

۳- ضد ویروسها:

هرچند آبله مرغان منشاء ویروسی دارد، اما استفاده از داروهای ضد ویروس در موارد ابتلا به آبله مرغان چندان توصیه نشده است. اما در افرادی که داراری ضعف ایمنی هستند، سالمندان و کودکان و بزرگسالانی که علائم شدیدی دارند، با تشخیص پزشک می توان از ضدویروسها هم استفاده کرد.دوزاژ و اشکال این ضد ویروسها به این شرح است:

آسیکلوویر (تزریقی۲۵۰ م گ – قرص ۲۰۰ و ۴۰۰ میلی گرمی-پماد چشمی – پماد جلدی) در کودکان حدود ۵mg/kg و در بالغین نیز بسته به شدت بیماری از ۵ تا ۱۰mg/kg هر ۸ ساعت برای ۷ تا ۱۰ روز

ویدارابین (در موراد شدیدتر، در اشکال تزریقی و پماد های جلدی و چشمی) در موارد شدید به میزان ۱۰mg/kg/day بصورت آهسته انفوزیون میشود (برای موارد  بستری بیمارستانی)

آمانتادین (کپسول۱۰۰ م گ) در بالغین ۱۰۰ میلی گرم هر ۱۲ ساعت تا دو هفته

۴- محلولهای خشک کننده:

برخی محلولهای نظیر آب دالیبور می توانند برای کمک به ترمیم و ضدعفونی وزیکولها و جراحات سطحی به کار روند. این محلولهای نباید در مجاورت مخاطات استفاده شوند.

۵- استراحت و ایزولاسیون:

فرد مبتلا به آبله مرغان (مخصوصا اگر بزرگسال باشد) باید به خوبی استراحت کند و از تماس با اطرافیان بویژه کسانی که سابقه ابتلا به آبله مرغان ندارند و مخصوصا افراد دارای ضعف ایمنی و  خانمهای باردار پرهیز کنند. مدت ایزولاسیون حدود یک تا دو هفته در نظر گرفته می شود.

>>> در موراد شدید ممکن است نیاز به استفاده از ایمونوگلوبینهای تزریقی باشد.

واکسیناسیون:

واکسیناسیون در موارد زیر توصیه میشود:

- اطفال ۱۲-۱۸ ماهه بدون سابقه ابتلای قبلی

-  بزرگسالانی در موارد تماس پرخطر(پرسنل درمانی، خانواده بیماران، محیطهای شلوغ آموزشی یا نظامی)

- خانمهای غیر حامله که قصد بارداری دارند (با فاصله حداقل یک ماه قبل از بارداری)

- افرادی که قصد مسافرت به خارج از کشور و مناطق پرخطر دارند.

دکتر محمد قریب (پدر طب اطفال ایران)

بقراط پدر بهداشت یا پدر طب؟

بقراط، بزرگترین طبیب و حکیم یونانی است که در سال 460 قبل از میلاد بدنیا آمد. مشهور است که شاگرد"فیثاغورث" بود. نام او"هیپوکراتس کوسی" است که در کتب اسلامی بنام های ابقراط، ابوقراطیس، بقراطیس آمده است. نام پدرش"هراکلیدس" و نام مادرش"فنارته" است. او از خانواده"اسکلیپیادس" بود که شغل پزشکی، شغل خانوادگی آن ها بود. او بعد از این که مدتی نزد پدرش علم آموخت، نزد"دیمقراطیس" فیلسوف بزرگ، ادامه تحصیل داد و پس از آن مدتی به عنوان پزشک دوره گرد، در آسیای صغیر و سرزمین یونان به سیاحت و طبابت پرداخت تا این که احاطه کامل بر علم طب و پزشکی علمی و تجربی پیدا کرد و به لحاظ تشریح و شناخت بیماری ها، سرآمد همه شد. کارش به جائی کشید که مردم او را چون خدایی می پرستیدند. او اطلاعاتی را که در مصر و در مدارس"کنیدوس و کوس" بدست آورده بود با کمک تجارب شخصی و نبوغ خود دسته بندی و در کتابی با نام ارگانون گرداوری کرد. وی مدت 76 سال عالم و معلم بود و اولین کسی بود که به بیگانگان طب را آموخت و آنان را مانند فرزندان خود می دید و در کتاب"عهد خویش" علت شروع و پایه گذاری آموزش طب به مشتاقان و حتی بیگانگان را نگرانی خود به خاطر از بین رفتن دانش طب می داند.

بقراط از نظر بسیار از محققان و پزشکان اولین پزشکی است که توانست خود را از دیدگاه های صرفا عقلایی و فلسفی رها کرده و تا حد زیادی به حقیقت پزشکی نزدیک شود.
 
                                                      
 
پایه های فکری
او به لحاظ تیپ فکری و نو نگرش پراگماتیک ناتورالیست بوده است. چرا که در بررسی علت ها و معلول ها به طبیعت اعتقاد داشته و همواره تلاش می کرده علت پدیده ها و بیماری ها را در طبیعت پیدا کند. او برخلاف سنت رایج در آن زمان علاقه چندانی به فلسفه های بنیادی و توجیه علت بیماری ها بر اساس مکانیسم های فیزیولوژیک بدن نداشته است و به بیشتر ورودی و خروجی بدن را مدنظر داشته است. شاید اگر او امروز در بین ما بود مبنای کارش را براساس مطالعات Base Evidence یا همان تجربه گرایی صرف می گذاشت و کمتر سراغ پزشکی مولکولی و توجیه پاتولوژی بیماری ها بر اساس فیزیولوژی مولکولی می رفت. بقراط نیز هم عصر سقراط بود و تاثیرات زیادی از او گرفت اما همان گونه که گفتیم او بیشتر عمل گرا و تجربه گرا بود و کمتر به توجیهات فلسفی بیماری ها علاقه نشان می داد. او شاید اولین کسی بود که علل متافیزیکال(ماوراء الطبیعه، شیاطین) را که در آنزمان سایه سنگین شان بر طب احساس می شد را یکسره به کناری نهاد و راه تجربه و تحقیق را بر اندیشمندان طب باز کرد.
 
نظریات پزشکی
 
آن چه از مطالعه و تحقیق در آثار به جا مانده از او بر می آید این است که بقراط نخستین پزشکی است که علت بیماری ها را در خود فرد جستجو می کرده است. او برای اولین بار مفهوم هموستاز یا دینامیسم بدن موجودات زنده را مطرح کرد و اعتقاد داشت که بیماری ها از برهم خوردن این تعادل زنده شکل می گیرند. او این تعادل را تعادل فیزیس نامید. فیزیس واژه ای است که هم خانواده فیزیک امروزی بوده و در کتب بقراط به معنای جسم ارگانیسم به کار می رفته است. او هم چنین بر این باور بوده که عوامل خارجی نیز می توانند بیماری زا باشند اما در شکل گیری بیماری ها بر هم کنش عوامل سرشتی و خارجی هردو موثرند. او برای نخستین بار لفظ"پاتوژن" را بکار می برده است. پاتوژن امروز با همان معنی در طب به کار می رود. بدین ترتیب که عوامل بیماریزا بر"فیزیس" فرد تاثیر گذارده و ایجاد وضعیت"پونوس" را می نمایند. پونوس یعنی یک وضعیت به هم ریخته، که ناشی از یک واکنش ارگانیک غیر اختصاصی به پاتوژن است. پس از آن ارگانیسم تلاش می کند نسبت به این برهم ریختگی یک واکنش اختصاصی بر می آید تا بتواند آن را تا حدامکان کنترل یا از بین ببرد. اما نکته بسیار جالب در مورد مدل فکری بقراط این بود که او بر خلاف بسیاری این واکنش اختصاصی به عامل پاتوژن را بیماری نمی داند بلکه ترکیب برهم کنش پونوس و واکنش اختصاصی بدن را بیماری دانسته و نام آن را"پاگوس" می گذارد. با اندکی تامل در تفکرات این نابغه یونانی آشکارا پی به این واقعیت می بریم که در مدل فکری او در هم فاکتورهای بیرونی(Exciting cause)، هم عوامل عفونی و هم عوامل سرشتی و سیستم ایمنی فرد دخالت داشته اند.
 
طرح نظریه Individualization:
 
او می گفته هر ارگانیسمی بسته به فاکتورهای ذاتی، سرشتی و مادرزادی خود نسبت به پاتوژن ها واکنش خاصی را نشان می دهد و از آن جایی که عوامل مادر زادی، سرشتی و ذاتی در افراد مختلف متفاوت بوده و منجر به بروز استعداد برخی بیماری ها در افراد مختلف می شود. از این رو نمی توان بیماری های مختلف را در افراد مختلف یکسان دانست و با این نظریه انقلابی خود برای نخستین بار مفهوم Individualization را مطرح کرد. بر طبق این نظریه که امروز نیز طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است لازم است برخورد با هر بیمار کاملا اختصاصی و منحصر به فرد باشد. متاسفانه این مفهوم هنوز در پاره ای از موارد نادیده گرفته می شود.
 
رژیم غذایی و شیوه زندگی
 
او از نظر زمانی مقارن با ظهور فیثاغورس بوده است. همان گونه که می دانید فیثاغورس در دوران جوانی سفری به هند، بابل و مغان ایران داشته و با مزاج های سه گانه واتا- پیتا و کافای ایروودیک آشنا شده و بر این اساس و با توجه به تجارب خود ساختار فکری اخلاط اربعه را بنا نهاده است. براساس این نظریه بدن انسان و تمام موجودات عالم از چهار عنصر آتش، خاک، باد و آب تشکیل شده است و ترکیب این عناصر با یکدیگر اخلاط را تشکیل می دهد که در بدن یک فرد سالم این اخلاط با هم در تعادل به سر می برند. زمانی که این تعادل به نفع برتری یک خلط بر دیگری به هم بخورد فرد بیمار می شود. تا این جای کار در اغلب نظریات قبل از بقراط مشترک است و اغلب فلاسفه و به تبع آن اطباء تلاش می کرده اند با بیرون بردن ارواح شریر یا انجام کارهایی از قبل دعا یا مواردی مشابه این اخلاط را به حالت اولیه در بیاورند. اما همان گونه که قبلا هم اشاره شد بقراط پزشکی عمل گرا و به قول امروزی ها پراگماتیک بوده است. او به تجربه دریافته بود مصرف برخی غذاها یا انجام برخی ورزش ها یا تغییر عادات زندگی و خواب فرد می تواند تعادل مزاجی فرد را به او باز گرداند. به همین دلیل او اولین پزشکی است که به دانش تغذیه و تصحیح روش زندگی Life Style به معنای امروزی آن باور داشته و شیوه های کاربردی بسیار جالبی دراین باب دارد. اگر روزی گذرتان به کتاب ارگانون بقراط افتاد مشاهده خواهید کرد که در این کتاب بیش از هر چیز دیگری به احکام غذا خوردن، ورزش کردن، خوابیدن، زندگی زناشویی، اخلاق و بهداشت اشاره شده شده است. شاید بهتر باشد به جهت این حسن توجه او به دانش بهداشت در زمانی که مردم و اطباء هم عصر او کوچک ترین توجهی به مسائلی از این قبیل نداشته اند، پیش از آن که بقراط را پدر طب بنامیم او را پدر بهداشت لقب دهیم که واقعا برازنده اوست. نوآوری های او به این جا ختم نمی شود. چرا که او برای نخستین بار مفهوم سرشت(Constitution) و خلق و خو(Temperament) را مطرح کرد. که البته این مفاهیم تا به امروز دست نخورده باقی مانده اند. به دنبال این تعاریف او مفهوم دیاتز را مطرح کرد. دیاتز همان استعداد ابتلاء افراد مختلف به بیماری های مختلف است مثلا افراد دموی مزاج به بیماری های قلب – عروقی و خونریزی مستعد هستند یا افراد بلغمی مزاج به چاقی و عوارض آن که باز طرح این نظریات در زمانی که اطباء علت دردهای قلبی را به وارد شدن ارواح شریر به بدن بیماران می دانستند، بیشتر به معجزه شبیه بود.

زندگی‌نامه

دکتر محمد قریب در سال ۱۲۸۸ در تهران متولد شد. پدرش مرحوم علی اصغر خان قریب و از مردم روستای گرکان از توابع آشتیان بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان سیروس و متوسطه را در دارالفنون گذراند. او در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بود که برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به فرانسه رفتند. وی در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی شد. وی در سال ۱۳۱۴ نخستین ایرانی بود که توانست در کنکور انترنی بیمارستان پاریس موفق شود.

دکتر قریب، به پاس خدمات چشمگیر علمی، به دریافت نشان دانش از دانشگاه تهران و نشان درجهٔ اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش و نشان عالی لژون دونور از دولت فراسه نائل گشت.

وی در سال ۱۳۱۵ با دوشیزه زهرا قریب دختر مرحوم استاد عبدالعظیم قریب ازدواج کرد. و در سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت. پس از طی نمودن دوره سربازی در سال ۱۳۱۹ به عنوان دانشیار طب اطفال در دانشگاه به فعالیت علمی مشغول گردید. وی ابتدا در بیمارستان رازی به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن به بیمارستان هزار تختخوابی رفت و در آنجا بخش اطفال را دایر کرد. او در سال ۱۳۱۹ کتاب بیماریهای کودکان را به چاپ رساند و در سال ۱۳۳۵ با همکاری دکتر حسن اهری آن را با اصلاحات جدید تجدید چاپ نمود.

دکتر قریب در سال ۱۳۲۱ موفق به دریافت نشان عالی دولت فرانسه شد و در سال ۱۳۵۰ به عضویت هیئت مدیره انجمن بین‌المللی بیماریهای کودکان در آمد. همچنین در آخرین سالهای عمر وی موفق به دریافت نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد. وی در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگره‌های مختلف بین‌المللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش دعوت شد و عضویت چندین مجمع علمی بین‌المللی را برعهده داشت. وی اولین تعویض خون را در ایران انجام داد و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود.

همچنین در آخرین سالهای عمر وی موفق به دریافت نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد.وی در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگره‌های مختلف بین المللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش شد و عضویت چندین مجمع علمی بین المللی را برعهده داشت. ایشان اولین تعویض خون را در ایران انجام دادند و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود.از مهمترین اقدامات ایشان بنیانگذاری و تأسیس اولین بیمارستان تخصصی کودکان یعنی بیمارستان مرکز طبی کودکان به همراه دکتر حسن اهری بود که ایشان این اقدام را در زمان بازنشستگی خود انجام دادند مرحوم دکتر قریب در حین فعالیت علمی فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونه‌ای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم پهلوی انتقاد نموده و پس از واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز پس از امضای یک بیانیه به همراه ۱۰ تن دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمت الهی به دستور محمدرضا شاه از دانشگاه اخراج شدند که این موضوع باعث افزایش محبوبیت ایشان در بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی شد.مرحوم دکتر قریب در سال ۱۳۵۱ به هماچوری (دفع خون از دستگاه ادراری) مبتلا شدند که بعدها تشخیص سرطان مثانه داده شد و اقدامات درمانی انجام شده درایران و آمریکا تأثیر چندانی بر بیماری ایشان نداشته و سرانجام در روز سه شنبه اول بهمن ماه ۱۳۵۳ در بیمارستان مرکز طبی کودکان محل خدمت خود دار فانی را وداع کردند و طبق وصیت خودشان در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شدند.

مرحوم دکتر قریب در حین فعالیت علمی فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونه‌ای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم پهلوی انتقاد نموده و پس از واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز پس از امضای یک بیانیه به همراه ۱۰ تن دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمت‌الهی به دستور محمدرضا شاه از دانشگاه اخراج شد که این موضوع باعث افزایش محبوبیت وی در بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی گردید.

دکتر محمد قریب دروس پزشکی را در دانشگاه تهران به دانشجویان رشته پزشکی تدریس کرد.

ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی
 
ابوریحان بیرونی
 

ابوريحان محمد بن احمد بيرونى(۳۵۱-۴۲۷ خورشیدی)، دانشمند برجسته‌ى ايرانى، در رشته‌هاى گوناگون دانش، رياضى، جغرافيا، زمين‌شناسى، مردم‌شناسى، فيزيک و فلسفه، سرآمد روزگار خود بود. وی در ۱۸ دي ‌ماه ۳۵۱ خورشيدي در شهر کاث، از شهرهاي ولايت خوارزم، به دنيا آمد. پدرش، ابوجعفر احمد بن على انديجانى، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ى گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پيشينه‌ى مامايى داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پى بدگويى حسودان از دربار راندند و به ناچار در يکى از روستاهاى پيرامون خوارزم ساکن شدند و چون براى مردم روستا بيگانه بودند، به بيرونى شهرت پيدا کردند.

آشنايى بيرونى با امير نصر منصور بن عراقى باعث راه‌يابى او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ى سلطانى خوارزم شد که امير نصر آن را بنيان‌گذارى کرده بود. اما پس از چند سال در پى فروپاشى حکومت خاندان آل عراق بر خوارزم، به رى و سپس گرگان رفت و کتاب آثارالباقيه را در آن‌جا به نام شمس المعالى قابوس وشمگير نوشت. بيرونى بين ۳۸ سالگی به خوارزم بازگشت و مدتى را در دربار ابوالعباس مأمون ابن خوارزم بزيست. در زمان شورش خوارزم و لشکرکشى سلطان محمود غزنوى به خوارزم در آن‌جا بود و سلطان محمود او را در بهار۴۶ سالگی اش به غزنه برد. بيرونى در لشکرکشى‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در اين سفرها با دانشمندان هندى آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکريت آموخت و اطلاعات لازم براى نگارش کتاب تحقيق ما للهند را فراهم کرد. او در ۷۷ سالگى در غزنه درگذشت.

پژوهش‌ها
از جمله‌ى پژوهش‌هاى بيرونى مى‌توان به اين‌ها اشاره کرد:
۱. شرح‌شمار هندى
۲. مجموع گندم‌هايى که به تصاعد هندسى در خانه‌هاى شطرنج گذاشته شود
۳. تثليث زاويه و ديگر مسأله‌هايى که با پرگار و ستاره حل نمى‌شود
۴. پايه‌ريزى روشى براى رسم کردن نقشه‌هاى جغرافيايى به نام قاعده‌ى تسطيح کره بر سطح مستوى
۵. پژوهش در جرم مخصوص(چگالى) و تعيين دقيق جرم مخصوص ۱۸ سنگ گرانبها و فلز
۶. بيان علمى چاه‌هاى آرتزين بر اساس قانون ظرف‌هاى مرتبط
۷. پژوهش‌هايى در حساب سال و ماه قوم‌هاى گوناگون
۸. رصد ماه‌گرفت، خورگرفت، سياره‌ها و ستارگان
۹. اندازه‌گيرى دقيق طول و عرض جغرافيايى چند شهر
۱۰. ساختن ابزارهاى اخترشناسى و چند ابزار علمى ديگر
۱۱. اندازه‌گيرى دقيق شعاع، قطر، محيط و مساحت زمين
۱۲. تعيين فاصله‌ى بسيارى از شهرهاى آباد زمان خود

پژوهش‌های زمين‌‌شناسي
۱. چگالي کانى‌ها. ابوريحان در کتاب الجماهر فى معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهاى قاره‌هاى آسيا، اروپا و آفريقا مى‌پردازد و ويژگى‌هاى فيزيکى ماند بو، رنگ، نرمى و زبرى حدود ۳۰۰ نوع کانى و مواد ديگر را شرح مى‌دهد و نظريه‌ها و گفتارهاى دانشمندان يونانى و اسلامى را درباره‌ى آن‌ها بيان مى‌کند. او چگالى‌سنج دقيقى اختراع کرد و چگالى کانى‌هاى شناخته شده را اندازه‌گيرى کرد. اندازه‌گيرى‌هاى او با اندازه‌گيرى‌هاى امروزى، که با ابزارهاى پيشرفته انجام مى‌شود، چندان اختلاف ندارد. 

۲. چاه‌هاى آرتزين. بيرونى در آثار الباقيه درباره‌ى فوران آب از برخى چشمه‌ها و چاه‌ها چنين مى‌گويد: "اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش اين است که خزانه‌ى آن از خود چشمه‌ها بالاتر جاى دارد، مانند فوران معمولى و گرنه آب هرگز به سوى بالا جز اين که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت. بسياري از مردم که چون علت امرى طبيعى را ندانند، به همين اندازه کفايت مى‌کنند که بگوييد الله اعلم، مطلبى را که ما گفته‌ايم انکار کرده‌اند و يکى از آنان با من به منازعه پرداخت. البته ممکن است آب به قله‌ى کوه هم برود، به شرط آن که قله‌ى کوه از منبع و مخزن آب، پايين‌تر باشد." 

۳. اندازه‌گيري قطر و محيط زمين. در کتاب قانون مسعودى نوشته است: "در سرزمين هند، کوهى را مشرف بر صحراى هموارى يافتم که هموارى آن همسان هموارى سطح دريا بود. بر قله‌ى آن محل برخورد ظاهرى آسمان با زمين، يعنى دايره‌ى افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازه‌ى اندکى کم‌تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را ۳۴ دقيقه محسوب داشتم. سپس از تفاع کوه را از طريق رصد کردن قله‌ى آن از دو نقطه الحجر اين قله، که بر يک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوى ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد و چون حساب کردم، تقريبا ۵۸ ميل درآمد و از اين‌جا به درستى اندازه‌گيرى منجمان مأمون اطمينان يافتم." او در پايان کتاب اسطرلاب، روش رياضى به دست آوردن شعاع، محيط، مساحت و حجم کره‌ى زمين ر شرح داده است. 

۴. پژوهش‌هاي ديگر. شرح گردش زمين به دور خودش؛ بيان اين که دره‌ى سند را بايد دريايى کهن دانست که با مواد رسوبى پر شده است.

تأليفات
نوشته‌هاى ابوريحان را بيش از ۱۵۳ دانسته‌اند که بيش‌تر آن‌ها به زبان عربى بوده و ۱۱۵ اثر پيرامون رياضى بوده است. از ميان همه‌ى آثار بيرونى، فقط ۳۵ اثر باقى مانده است. او کتاب‌هايى را نيز از سانسکريت به عربى ترجمه کرده و نامه‌نگارى‌هاى مشهورى با ابوعلى‌سينا داشته است. مهم‌ترين نوشته‌هاى او عبارت‌اند از: آثار الباقيه عن قرون الخاليه؛ این کتاب از برجسته ترین و معتبر ترین کتب ایران‌شناسی کهن و آداب و رسوم ایرانیان باستان است که دین زرتشت در اوج رونق خود بوده است، تحقيق ما للهند، قانون مسعودی، التفهيم لاوائل الصناعه التنجيم، الجماهر فى معرفه الجماهر، تحديد نهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن و بالاخره تحرير استخراج الاوتار.

محمدبن زکریای رازی

محمدبن زکریای رازی
 
محمدبن زکریای رازی
 

رازی طبق قول ابوریحان بیرونی در ماه شعبان سال ۲۵۱ق _ ۸۶۵م در ری زاده شد. نام نیای رازی یحیی بوده است و بدین نام و نسب "ابوبکر محمد بن زکریا بن یحیی الرازی" یاد شده است. در بعضی از منابع، پیشه زرگری اولین کار رازی شمرده شده است. گفته می‌شود که وی در روم شوشه‌های طلا معامله می‌کرد و شناخت کیمیا در نزد وی از همین داستان نتیجه گرفته شده است و بعدها رازی به طب پرداخته است. وی یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی سده سوم هجری است. نیمه دوم سده سوم (ه- ق) را جورج سارتون در تاریخ علم، هم بدین عنوان "عصر" محمد بن زکریای رازی (۲۵۱- ۳۱۳ ه ق) (۸۶۵-۹۲۵) نامیده است. عصر رازی دوره اولین جنبش نوزایی فرهنگی اسلامی به شمار می‌رود که در وسیع‌ترین محدوده زمانی خود فاصله میان سده‌های سوم و چهارم را در بر می‌گیرد. این دوره را که اوج "تمدن اسلام" دانسته‌اند، شاهد ظهور یک طبقه متوسط دولتمند و متنفذی بود که با برخورداری از اشتیاق و امکانات کسب دانش و موقع اجتماعی به پرورش و پراکنش فرهنگ کهن مدد رساند. 

رازی بزرگترین پزشك دنیای اسلامی و یکی از بزرگترین پزشکان تمام زمانها بوده است. اما چیزی که باعث شد مسلمانان به شدت رازی را تکفیر کنند، دیدگاه های رازی در مورد ادیان بود. رازی هیچ آمیختگی و همگونی ای را در میان فلسفه و دین نمیدید. وی همچنین معتقد به پیشرفت فلسفی و علمی بود و عقیده داشت که علوم از نسلی به نسل دیگر پیشرفت می‌کنند. از نظر او اشخاص باید با بینش آزاد و بدون تعصب باشند، و مشاهدات تجربی را تنها به این دلیل که با پیش فرض های قبلی آنان همخوانی ندارد رد نکنند. رازی معتقد بود که کارهای علمی و فلسفی او با کارها و نظریات انسانهایی از لحاظ علمی برتر از او، در آینده جایگزین خواهد شد. مورخان طب و فلسفه در قدیم استادان رازی را سه تن یاد کرده‌اند: ابن ربن طبری در طب، ابوزیذ بلخی در فلسفه و ابوالعباس محمد بن نیشابوری در حکمت مادی یا گیتی‌شناسی بوده است.

دانش شیمی و رازی
رازی، پزشک و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کرده‌اند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون ساخت. رازی مکتب جدیدی در علم کیمیا تأسیس کرده که آن را می‌توان مکتب کیمیای تجربی و علمی نامید. ژولیوس روسکا دانشمند برجسته‌ای که در شناسایی کیمیا (شیمی) رازی به دنیای علم بیشتر سهم و جهد مبذول داشته، رازی را پدر شیمی علمی و بانی مکتب جدیدی در علم دانسته. آنچه مسلم است تأثیر فرهنگ ایرانی دوران ساسانی در پیشرفت علوم دوران اسلامی و از جمله کیمیاست که در نتیجه موجب پیشرفت علم شیمی امروزه شده است. در فرآیند دانش کیمیا به علم شیمی توسط رازی، نکته‌ای که از نظر محققان و مورخان علم، ثابت گشته، نگرش "ذره یابی" یا اتمسیتی رازی است. کيميا گران، قائل به تبدیل عناصر به يكديگر بوده‌اند و این نگرش موافق با نظریه ارسطویی است که عناصر را تغییرپذیر یعنی قابل تبدیل به یکدیگر می‌داند. لیکن از نظر ذره گرایان عناصر غیر قابل تبدیل به یکدیگرند و نظر رازی هم مبتنی بر تبدیل ناپذیری آنهاست و همین علت کلی در روند تحول کیمیایی کهن به شیمی نوین بوده است. 

به تعبیر تاریخی زکریا، "کیمیا" ارسطویی بوده است و "شیمی" دموکریتی است. به عبارت دیگر، شیمی علمی رازی، مرهون نگرش ذره‌گرایی است، چنانچه همین نظریه را بیرونی در علم "فیزیک" کار است و بسط داد. وی توانست مواد شیمیایی چندی از جمله الكل و اسید سولفوريك (زیت الزاج) و جز اینها را کشف کند. رازی در علوم طبیعی و از جمله فیزیک نیز تبحر داشته است. ابوریحان بیرونی و عمر خیام نیشابوری، بررسی‌ها و پژوهش‌های خود را از جمله در چگال‌سنجی زر و سیم مرهون دانش "رازی" هستند. رازی در علوم فیزیولوژی و کالبد شكافي، جانورشناسی، گیاه‌شناسی، کانی‌شناسی، زمین‌شناسی، هواشناسی و نور‌شناسی دست داشته است.

شیخ الرئیس ابوعلی سینا  استاد علم طبابت

شیخ الرئیس ابوعلی سینا
 
شیخ الرئیس ابوعلی سینا
 

ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (۹۸۰ – ۱۰۳۷ میلادی) (۳۷۰ - ۴۲۸ هجری قمری)، دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ ایران زمین، ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته است که تعداد زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. مهم‌ترین کتاب‌های او عبارتند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی. وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگارگشتند تربیت نمود. بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است: پدرم عبدالله از مردم بلخ در خراسان بزرگ ایران بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. متاسفانه امروزه هم بلخ و هم بخارا در اشغال کشورهای ساختگی هستند که همگی در حقیقت بخشی از ایران می باشند . پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. 

در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم. ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم. 

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم. 

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست? یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی‌که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم. 

وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم. چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد. 

ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. 

پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاک سپرده شد.

خـواجه نصیرالدیـن طوسى

خـواجه نصیرالدیـن طوسى
 
خـواجه نصیرالدیـن طوسى
 

خـواجه نصیر الدیـن طوسى، روز شنبه یازدهـم جمادى الاول سال ۵۹۷ هـ.ق در شهر طوس خراسان چشـم به جهان گشـود. خواجه نصیر الدیـن ایام کودکى و جـوانى خود را در طوس گذراند، و دروس مقدماتى از قبیل خـواندن و نوشتـن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـى و فارسى، معانى و بیان و مقدارى از علـوم منقـول از قبیل حدیث را نزد پدر روحانى خـود محمد بـن حسـن طـوسى فراگرفت در ایـن ایام خواجه نصیر از مادرش در یادگیرى خـواندن قـرآن و متـون فارسـى استفاده مـى کـرد .خواجه بعد از طى دوره سطح عالى در نیشابـور و برای ادامه تحصیل به شهر رى و از آنجا به قم و بعد از مدتی راهى اصفهان شد، لیکـن در اصفهان استادى که بتـواند از او استفاده نماید، نیافت. بعد از انـدک مـدتـى به عراق مهاجـرت نمـود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال ۶۱۹ هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین الـدیـن گشت خـواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلـى حـاضـر گشت، وى نیز متقـابلا در درس حکمت خواجه شرکت مى نمود ایـن سنت حسنه تاکنون در حـوزه ها باقى است و استاد و شاگرد به فراخـور معلـومات علمـى یکـدیگر از هـم استفاده مـى‌کنند و نهایت تـواضع و فروتنـى را براى کسب علـم از خود نشان مى‌دهند. 

خـواجه سپـس در موصل نجـوم و ریاضـى را مـی آمـوزد به ایـن ترتیب خـواجه نصیر دوران تحصیل خـود را پشت سر مـى گذارد و بعد از مـدتها دورى از وطـن و خـانـواده قصـد عزیمت به خـراسـان مـى کنـد. شاگردان بسیاری از محضر خواجه کسب علم نموده اند که معروف ترین آنان را می توان : علامه حلی و ابـن فـوطـى یکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب را نام برد. آثار علمي و قلمـى فـراوانـى از خـواجه به یادگار مانـده که برخی از آنها عبارتند از تجرید العقایـد، شرح اشارت بـو علـى سینا، قـواعد العقـایـد، اخلاق ناصـرى، تحـریـر اقلیـدس و کتابهای بسیاری در ریاضیات، نجوم و سایر علوم.چنـدى از فتح بغداد نگذشته بـود، که هلاکـو خـواجه را به ساختـن رصد خانه تشـویق کرد هلاکو کلیه موقوفات را به خـواجه واگذار کرد تـا ۱۱۰ آنها را به مصـرف رصـد خـانه بـرسـاند. خـواجه به امر هلاکـو، مشاهیر، حکما و منجمان را به مراغه احضار کرد رصـد خانه مراغه در سال ۶۵۶ هـ. ق، آغاز و در سال ۶۷۲ هـ. ق، به اتمام رسید در ایـن رصد خانه از ابزار نجـومـى که از قلعه المـوت و بغداد آورده بـودنـد استفـاده گـردیـد خـواجه تـوانست کتابخانه عظیمـى در آنجا تأسیـس کنـد تعداد کتب آن را بالغ بـر چهار صـد هزار جلـد نـوشته انـد.

دوران بازگشت به وطن
خواجه در بیـن راه بازگشت به وطـن از شهرهاى مختلف عبـور کرد و به نیشابـور رسید, نیشابور در آن زمان چند بار مـورد هجـوم قرار گرفته بـود و شهر در دست مغولان بـود. خواجه بعد از نیشابـور به طـرف طـوس زادگاه خـویـش ادامه مسیـر داد و از آنحا خـود را به قایـن رساند تا بعد از سالها به دیدار مادر و خـواهرش مـوفق شـود مدتـى در قایـن اقامت کـرده و به تقـاضـاى اهل شهر امام جماعت مسجـد شهر را قبول و به مسائل دینـى مردم رسیـدگـى کرد و اطلاعاتـى نیز درباره قوم مغول به دست آورد. خـواجه در سال ۶۲۸ هـ ق، در شهر قایـن با دختر فخر الـدین نقاش پیمان زناشـویـى بست و به ایـن ترتیب دوره اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خـواجه آغاز گردید. بعد از چند ماه سکونت در شهر قایـن از طرف محتشـم قهستان به نام ناصر الدیـن که مردى فاضل و کـریـم و دوست دار فلاسفه بـود دعوت به قلعه شـد او به اتفـاق همسـرش به قلعه اسمـاعیلیـان رهسپـار گـردیـد. قلعه هاى اسماعیلیه بهترین و محکـم تریـن مکان در بـرابـر حمله مغولها بود. در ایـن مدت که خـواجه نصیر در قلعه قهستان بود بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قایـن رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگى مى نمود در همیـن زمان بود که به در خـواست میزبـان کتـاب (طهاره الاعراق) ابـن مسکـویه را از عربـى به فـارسـى تـرجمه کـرد و نام آن را اخلاق ناصـرى (به نام میزبان خود) نهاد. 

خـواجه نصیر حـدود ۲۶ سال در قلعه هاى اسماعیلیه به سر برد و در ایـن مـدت دست به تألیف و تحریر کتابهاى متعددى زد از جمله شرح اشارات ابـن سینا، اخلاق ناصرى، رساله معینیه، مطلوب المومنیـن، روضه القلوب، رساله تـولى و تبرى. خـواجه در ایـن دوره از زندگانى پر ماجراى خویـش از کتابخانه هاى غنى اسماعیلیان بهره ها بـرد و به علت نبـوغ فکرى و دانـش و آلایـش معروف و سرشناس گشت. مغول بیشتـر ممالک اسلامـى را به اطاعت خـود در آورده بـود ولـى اسماعیلیه و بنـى عباس هنـوز در قـدرت بـودند در حالـى که سران مغول در فکر یـورش به بغداد، مقر بنـى عباس، بـودند اسماعیلیه ظلـم و ستـم را از حد گذرانده و فساد آنقدر شدت پیدا کرده بود که کسى طاقت نداشت تا جایى که قاضى شمس الدیـن قزوینى که عالـم و مورد اعتماد مردم قزویـن بود از ستم فزون از حد اسماعیلیه به (قا آن )نـوه چنگیز خان شکایت بـرده و طلب کمک نمـود تا اینکه (قا آن) برادر کوچک خـود هلاکو خان را مأمـور سر کـوبى قلعه هاى اسماعیلیه کرد. هلاکـو خان در سال ۶۵۱ هـ ق، بـا ۱۲۰۰۰ نفـر روانه قهستان شـد نماینده اى پیش (ناصر الدیـن) گسیل داشته و او را به قبول اطاعت از خود فرمان داد ناصر الدین که در ایـن زمان پیر و ناتوان شده بود به نزد هلاکو رفت و تسلیم گردید هلاکو هـم او را محترم شمرد و به حکومت شهر تـون (فردوس کنونى) فرستاد با تسلیـم شدن ناصر الـدیـن عملا شکستـى در جبهه اسماعلیه رخ داد و مغولان قلعه ها را یکى پس از دیگرى تسخیر کردند. 

خواجه نصیر با اطلاع از ایـن جریان دانست که هلاکـو مرد خـونریزى نیست چـون که ناصـر الـدیـن را دولت دیگر بخشیـده سپـس هلاکـو دو نماینده نزد (خورشاه) فرستاد و او را به تسلیـم شـدن خـواند، خورشاه با مشـورت و صلاح دیـد خـواجه حاضـر به قبـول اطاعت شـد خـواجه مذاکراتـى با هلاکـو داشت و ضمـن آن گفت پادشاه نباید از قلعه ها نگران باشد چـونکه دلایل نجـومى چنان نشان مى دهد که دولت اسماعیلیه در حال سقوط است پیـش بینى خواجه درست بود روز شنبه اول ذیقعده سال ۶۵۴ هـ ق، با تسلیـم شـدن خـورشاه نقطه پایان بر حکـومت اسماعیلیان در ایران گذاشته شد و از آن پـس جز نامـى از اسماعیلیان در تاریخ باقـى نماند خان مغول خـواجه را که در جلـوگیرى از خونریزى و تسلیـم شدن خـورشاه نقـش بسزایى داشت با احتـرام پذیـرفت و از او تجلیل فـراوانـى نمـود. وی در هیجـدهـم مـاه ذیحجه سـال ۶۷۲ هـ ق، در بغداد درگذشت و در جوار امام کاظم (ع) به خاک سپرده شد.

بیست ملاک برای ازدواج موفق

۱. برابری

A. در سن (اختلاف سن حداکثر 5 تا 7 سال).

B. در زیبایی.

C. عیب ها را 10 تا 20 درصد بیشتر در نظر بگیرید.

D. خوش بخت کسی است که مردم او را بدتر از آن که هست بدانند.

E. بد بخت کسی است که مردم اورا بهتر از آن که هست بدانند.

2. شباهت ها و تناسب ها.

3. برای همدیگر جذاب باشند ( زیبایی عادی میشود ولی زشتی هرگز عادی نمیشود ).

4. شباهت خانواده ها ( ترکیب خانواده ها به هم بیایند ).

5. پایگاه اجتماعی شبیه داشته باشید.

6. جهان بینی ها شبیه باشد Philosophy outlook.

7. باورها و اعتقاد های مشابه ( مذهب و فرهنگ ).

8. وحدت در هدف و مسیر.

9. توانایی ارضای احتیاجات جسمی و روانی یکدیگر را داشته باشید.

10. می توانید با هم ارتباط برقرار کنید ( دنبال موضوع برای صحبت نمی گردید ).

11. دانش نزدیک Knowledge.

A. بین رهبر و رهرو حداکثر 30 واحد تفاوت در هوش وجود دارد.

B. در ازدواج حداکثر 15 واحد تفاوت.

12. عاقل باشید ( دارای سیستم استدلال در مورد مسائل مختلف باشید ).

13. وحدت نظر در روش پول در آوردن و خرج کردن.

A. مسائل مالی را جدی بگیرید.

B. نگاه مشابه به پول.

14. اولویت بندی در زندگی مشابه داشته باشید.

A. مثلا اول تحصیل بعد ورزش .... .

15. راستگویی و صداقت.

A. عشق بدترین راست ها را بازگو می کند.

16. شباهت در فرایند تصمیم گیری ( در خانواده چه کسی و چطور باید تصمیم بگیرد ).

17. گذشته همدیگر را بدانید ( کلیات نه جزئیات).

A. انسانها اگر عوض نشوند کارهای گذشته خود را تکرار میکنند.

18. اتحاد نظر در مورد کودکان ( تعداد بچه ها و نحوه بزرگ کردن آنها ).

19. اتفاق نظر در مورد محل زندگی.

20. چگونگی ارتباط با دوستان و خانواده

نامه تاریخی استاد شهریار به انیشتین

 

نامه تاریخی استاد شهریار به انیشتین

در خلال سالهای 1320 و 1321 خبر کشفیات انیشتین غوغایی در جهان انداخته بود. کارشناسان معتقد بودند که اگر متفقین جنگ را تمام نکنند، آلمان به وسیله بمب اتمی، مقاومت آنها را درهم خواهد شکست.

 

همه جا صحبت از این سلاح بسیار وحشت آفرین بود. جهان هر لحظه منتظر وقوع حادثه ای جهنمی بود. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید، خوشبختانه ، هیچ یک از طرفین جنگ نتوانستند از بمب اتمی استفاده بکنند.

البرت انیشـتین در سـال 1879 میلادی در شـهر اولم آلمان متولد شـد. تحصیلات خود را در مونیخ و آراو سـویس به پایان برد. او در همانسـال که فرضیه نسـبیت را طرح کرد (1905 ) از تابعـیت آلمان رو گرداند و به تابعیت سـویس در آمد.

سـال 1905 برای انیشـتین 26 سـاله سـال انتشـار دو اثـر مهم دیگر در علم فـیزیک اسـت که نظریه « کوانتوم» او باعث شـد در 1921 جایـزه نوبل فـیزیک را در 42 سالگی ببرد و نیـز مقاله محاسبه انرژی اتمی را که به «معادله انیشتین » معروف اسـت در همین سـال منتشـر سـاخت. انیشتین در فاصله سـالهای 1905 تا 1933 در دانشـگاه های آلمان و سـویس درس می داد و برای سـخنرانی به ممالک اروپایی سـفر می کرد او در 1914 ،بار دیگر به تابعـیت وطن اولش آلمان درآمد و اسـتاد فـیزیک دانشـگاه برلین شـد. او تا سـال 1933 در آلمان زندگی می کرد و در سـفر انگلسـتان و امریکا بود که نازیها او را به دلیل دینش از کار برکنار کردند زیرا آلبرت انیشتین، یک آلمانی یهودی بود. در آن سالها وقتی که اخبار مربوط به کوره های آدم سوزی یهودیان توسط نازی ها منتشر گردید، جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی زد، انیشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال1940 میلادی برابر 1319شمسی از آلمان فرار کرد و ناگـزیـر دعوت دانشـگاه پـرینسـتون را پـذیـرفـت و به تابعـیت امریکا در آمد.

انیشـتین اولین کسی بود که امریکا را از خطر اتمی شــدن احتمالی آلمان آگاه کرد و امریکا را تشـویق کرد تا به تحقیقات اتمی خود و شـکافتن اتم ادامه دهـد. او در سـال 1939 در نامه به روزولت نوشـت:

" آقای رئیس جمهور اگر امریکا موضوع اتمی شـدن آلمان را جدی نگـیرد بشـریت با فاجعه غیر قابل جبران رو برو خواهـد شــد."

این نامه باعث شـد که امریکایی ها کارخانه های آب سـنگین آلمان را که در آلمان، نروژ و دانمارک برپا بود شـناسـایی و با بمب هواپیماهایشان منهدم نمایند و به موازات این کار به تحقیقات اتمی خود ادامه دهـند. این تحقیقات منجر به تولید اولین بمب اتمی جهان توسـط امریکا شـد و امریکایی ها با تجربه بمب اتمی روی دو شـهر هـیروشـیما و ناکازاکی فاجعه معـروف به هـیروشـیما را آفـریدند .

در سالهای 1325 و 1326 شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موقت خود را از دست دادند. اگر یکی دیگر از دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمره مردم جهان بود. در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عده ای می گفتند که خداوند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهند شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را به انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود؟

در سال 1326 شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن استاد شهریار می شوند ، موضوع را کاملاً شرح می دهند، نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند.

خود استاد شهریار می فرمودند:

"چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم. در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان".

آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر «پیام به انیشتین» آفریده می شود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی رفت هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد.

بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور می شوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت می گیرند، روز موعود فرا می رسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آنچنانکه حاضران نقل کرده اند آن بزرگمرد عالم دانش، دو بار از جای خود برمی خیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند: «به دادم برسید» بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند. دقایقی بعد، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوصش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است.

پس از ارسال این پیام از سوی شهریار به انیشـتین، وی ناگهان متوجه غولی که از شـیشـه بیـرون آورده بود شــد. پس از پایان جنگ پدر بمب اتم مبدل به یک مبارز طراز اول برای جلوگـیری از توسـعه و تولـید سـلاح اتمی شـد و به اتفاق برتراندراسـل فیلسـوف معـروف انگلیسی نهضت ضد جنگ و محدودیت اسـتفاده از سلاح اتمی را براه انداخت. این کار درست مقارن با حمله صلح اتحاد جماهـیر شـوروی به رهبری استالین بود که هنوز به سـلاح اتمی دسـت نیافـته بود. به این جهت در امریکا انیشتین مورد تعـقیب و پیگیری کمیسـیون واقع شـد که به رهـبری سـناتور « مک کارتی » برای مبارزه با کمونیسم فعالیت داشـت. این کمیسـیون که در آن سـالها کار اصلی اش پرونده سـازی و تشـکیل محاکماتی برای بازجویی از روشـنفکران بود، او را به جاسوسی و داشتن افکار کمونیستی سـاخت اما طبعاً با برنده جایـزه نوبل و پدر تئوریهای پیشرفته فـیزیک کاری نمی توانسـت کرد. خود انیشـتین گاه به طنز می گفت: « خوش حالم زنم از فـیزیک چیزی سـرش نمی شـود و گرنه سـرنوشـت « جولیوس » و «اتل» در انتظار ما هم بود» . و اشـاره او به محاکمه معـروف « جولیوس و اتل روزنبرگ» دو دانشـمند فـیزیک امریکایی بود که طی محاکمه محکوم به اعـدام شـدند و « آلبر کامو» نمایشنامه « روزنبرگ ها نباید بمیرند » را در دفاع از آنان نوشـت. انیشـتین که یک یهودی بود، در آغاز از تمام مواضع صهیونسـتی دفاع می کرد، اما هنگامیکه اسرائیلی ها با خشـونت به تصرف سـرزمین های فلسطینی پرداختند او به یـکی از منتـقدان بزرگ شـیوه های تروریستی آن سـال های « مناخیم بیگین» تبدیل شـد و در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز آنها را محکوم سـاخت.

با اینهمه بعـد از تشـکیل دولت اسرائیل و پس از مرگ نخسـتین رئیس جمهور این کشـور «ایزروایزمن » درسـال 1952 به او پیشـنهاد شـد که ریاسـت جمهوری اسرائیل را بپـذیـرد و فـیزیک دان فیلسـوف این پیشـنهاد را رد کرد.

انیشتین از 1946 به این طرف یعنی نـه سـال اخیر عمر خود را به عنوان یک مبارز صلح دوسـت و طرفدار آزادی انسـان سـپری کرد و شگفت آنکه مخالفانش در برابر حرفهای انسـان دوسـتانه و مبارزات صلح جویانه وی را همواره « بچه پـیر مو فرفری » می خواندند و معـتقد بودند که این موجود اسـتثنایی همچنان در سـالهای کودکی به سـر می برد و هنوز به عقل نرسـیده اسـت. دلیل بزرگی که آنها برای اسـتدلال خود در حق این « پیر کودک » می آورند این بود که او پس از آنکه سـالها در دامن سـرمایه داری بزرگ شـده و پرورش یافـته بود از پول و مال دنیا نه چیزی داشـت نه چیزی می فهمید. همسرش از ترس ولخرجی های او هنگام خروج از خانه به وی پول تو جیبی می داد و ای بسا که در بازگشـت متوجه می شـد که او همان پول مختصر را به سـائلی در سـر راه داده یا برای یک دسـته از بچه ها بستنی خریده اسـت و با آنها بسـتنی خورده و خندیده اسـت. انیشتین در سـال 1955 در شـهر برینسـتون در مرکز دانشـگاهی که پـس از مهاجرت در امریکا در آن مشـغـول به کار شـده بود درگذشـت.

متن ارسالی استاد شهریار به انیشتین:

پیام به انیشتین

انیشتین یک سلام ناشناس البته می بخشی،

دوان در سایه روشن های یک مهتاب خلیایی

نسیم شرق می آید، شکنج طره ها افشان

فشرده زیر بازو شاخه های نرگس و مریم

از آن هایی که در سعیدیه شیراز می رویند

ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگل ها

دوان می آید و صبح سحر خواهد به سر کوبید

در خلوت سرای قصر سلطان ریاضی را.

درون کاخ استغنا، فراز تخت اندیشه

سر از زانوی استغراق خود بردار

به این مهمان که بی هنگام و ناخوانده است، در بگشا

اجازت ده که با دست لطیف خویش بنوازد،

به نرمی چین پیشانی افکار بلندت را

به آن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد.

نبوغ شعر مشرق نیز با آیین درویشی

به کف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام

به دنبال نسیم از در رسیده می زند زانو

که بوسد دست پیر حکمت دانای مغرب را

انیشتین آفرین بر تو ،

خلاء با سرعت نوری که داری، در نوردیدی

زمان در جاودان پی شد، مکان در لامکان طی شد

حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد

بهشت روح علوی هم که دین می گفت جز این نیست

تو با هم آشتی دادی جهان دین و دانش را

انیشتین ناز شست تو!

نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست

اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست

به چشم موشکاف اهل عرفان و تصوف نیز

جهان ما حباب روی چین آب را ماند

من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم،

جهان جسم ، موجی از جهان روح می دانم

اصالت نیست در ماده.

انیشتین صد هزار احسن و لیکن صد هزار افسوس

حریف از کشف و الهام تو دارد بمب میسازد

انیشتین اژدهای جنگ ...!

جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد

دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد

دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد

چه می گویم؟

مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد بود؟

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد؟

مگر یک مادر از دل «وای فرزندم» نخواهد گفت؟

انیشتین بغض دارم در گلو دستم به دامانت

نبوغ خود به کام التیام زخم انسان کن

سر این ناجوانمردان سنگین دل به راه آور

نژاد و کیش و ملیت یکی کن ای بزرگ استاد

زمین، یک پایتخت امپراطوری وجدان کن

تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را

انیشتین نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟

حکیما، محترم می دار مهد ابن سینا را

به این وحشی تمدن گوشزد کن حرمت ما را.

انیشتین پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن

کنار هم ببین موسی و عیسی و محمد را

کلید عشق را بردار و حل این معما کن

و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن.

انیشتین بازهم بالا

خدا را نیز پیدا کن.

راهکارهایی برای پیشگیری از کمردرد در مادران بچه دار

راهکارهایی برای پیشگیری از کمردرد در مادران بچه دار

اکثر مادران در هنگام انجام فعالیت هایی نظیر بغل کردن و بلند کردن کودکان، توجه زیادی به سلامت خود ندارند و حتی با وجود درد در ناحیه کمر ، کمردرد خود را جدی نمی گیرند. مادران نمی دانند که کمردردها در نتیجه صدماتی است که با رفتارهای روزانه ما تشدید می شود.

 

نتایج بررسی ها نشان داده است که کمردرد یکی از مشکلات شایع در میان مادران در تمام نقاط جهان است. ممکن است که درد این زنان بطور ناگهانی شروع شود، اما شروع این درد معمولا بطور مخفیانه و کم کم صورت گرفته است.

محققین تاکید دارند که با نشستن یا ایستادن در حالت غلط، فشار زیادی به فقرات وارد می شود. یک مادر تنها با یک خم شدن نا مناسب موقع بلند کردن فرزند خود می تواند بیش از آنکه فکر کنید به فقرات کمری خود فشار وارد کند.

  • برای پیشگیری از کمردرد در زنانی که به تازگی بچه دار شده اند، موارد زیر توصیه می شود:

ـ به محض آنکه دکترتان ورزش را برای شما بی خطر اعلام کرد، ورزش منظم و تمرینات کششی را برای تقویت عضلات در شکم و کمر را آغاز کنید.

ـ هنگامی که کودک را بلند می کنید، به جای اینکه بازوهایتان را باز کنید، بازوهایتان را نزدیک به قفسه سینه نگاه دارید و بلندکردن را انجام دهید.

ـ هنگام بلندکردن کودک از کف اتاق، به جای اینکه از کمر خم شوید، زانوهایتان را خم کنید و با باز کردن زانوها بلند شوید.

ـ از حمل کردن کودک در پشت و روی لگنتان اجتناب کنید.

ـ سعی کنید که کودک را در “کوله جلویی” حمل کنید.

ـ مراقب باشید که هنگامی که کودک را از صندلی های بلند، صندلی ماشین یا کالسکه بلند می کنید، به کمرتان فشار نیاورید.

فواید خواندن آیت الکرسی

فواید خواندن آیت الکرسی

امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

 

  • در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم."

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد؟"

مرد گفت: "رسول خدا فرمود: آیهای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد."

  • آیت الکرسی سید آیات قرآن

پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: "یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – و در بقره یک آیه است که آن آیه 50 کلمه دارد و هر کلمه 50 برکت دارد و آن آیت الکرسی است."

  • پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند

عبدالله بن عوف گفته است: "شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت.

بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.

صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.

او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه 50 کلمه و 175 حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود."

  • داستان نزول

رسول اکرم (ص) فرمود: "چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (18و19 آل عمران) و قل اللهم (26-27آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل کند همگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود."

سپس فرمودند : "پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم."

سپس خدای متعال فرمود :" به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده کنند و در هر روز 70 بار به او با نظر رحمت خود بنگرم و در هر روز 70 حاجت او را برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می رود)."

  • آیت الکرسی برای حفظ چشم

بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:"اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)"

  • امان نامه الهی

امام کاظم (ع) فرمود: "از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند..." پس حضرت فرمود: "هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید."

بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: "ایمان آورد و ایمنی به دست آورد" و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: "راست گفت و آمرزیده شد" و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: "خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد."

  • قرآن برتر است یا تورات؟

روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: "قرآن برتر است یا تورات؟" فرمودند: "در قرآن آیه ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آیه الکرسی است."

پیامبر فرمودند: "با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیه الکرسی است."

پیامبر فرمودند: "آیه الکرسی و سوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر از خداست."

پیامبر (ص) فرمودند: "دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید."

رسول خدا (ص) فرمود: "در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نور چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه الکرسی می باشد."

پیامبر (ص) فرمودند: "در معراج در آسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می خوانند ، خزان کرسی آیه الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند."

امام صادق (ع) فرمود: "همانا من از آیه الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم."

امام صادق (ع) فرمودند: "هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند."

امام علی (ع) فرمودند: "اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمی کردید."

امام محمد باقر (ع) فرمودند: "هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت را از او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است."

رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: "ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان و زمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد."

رسول خدا (ص) فرمودند: "هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود."

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: "هر کس 100 مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد."

  • بعد از نماز

پیامبر فرمودند: "هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند."

رسول اکرم (ص) فرمود: "یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است" و فرمود: "بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند."

در روایتی از امام باقر آمده است:" هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگی در امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد."

رسول اکرم فرمودند: "هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد."

جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :"اعیذ نور بصری بنور الله الذی لا یطفی"

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: "کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم."

  • زیادی علم وحافظه

پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : "5 چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی"

عالمی گوید : "هر که علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می کند:
1- پرهیزکاری در آشکارا و پنهان 2- خواندن آیت الکرسی 3- همیشه با وضو بودن 4- نماز شب خواندن حتی اگر دو رکعت باشد. 5- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شکم پر کردن."
در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.

  • سفر

امام صادق (ع) فرمود: "سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید. کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چیزهایی که همراه اوست."

  • حاجت

اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و 70 بار آیه الکرسی را بخواند . بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود . این کار تجربه شده است و شکی در آن نیست.

رسول اکرم (ص) فرمودند: "هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد."

امام علی (ع) فرمودند: "هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آل عمران ( آیه 190تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود."

فضائل و مناقب امام حسن عسکری (ع)

فضائل و مناقب امام حسن عسکری (ع)

این فصل در ذکر قسمتی از اخبار و مناقب و آیات و معجزات حضرت ابی محمد عسکری (علیه السلام) و این فصل را به معجزاتی که ابوهاشم جعفری مشاهده کرد و طبرسی از ابن عیاش و غیر طبرسی از دیگران روایت نموده اند آغاز می کنیم.

روایت شده که ابوهاشم گفت خدمت حضرت عسکری (ع) رفتم و می خواستم از آن حضرت نقره بگیرم و انگشتری بسازم و برای تبرک در دست کنم ، ولی نشستم و فراموش کردم ، چون با حضرت وداع نموده و برخاستم ، انگشتری نزد من افکند و فرمود نقره می خواستی ما انگشتر به تو دادیم ، نگین آن با خرج ساختنش را استفاده کردی ، خدا برای تو گوارا سازد ای ابوهاشم ، من از این موضوع تعجب کردم و گفتم ای آقای من توئی ولی خدا و پیشوای من ، آنچنان پیشوائی که به فضل و اطاعت وی به دین خداوند متمسکم ، حضرت فرمود خدا تو را بیامرزد ای ابوهاشم.   ترجمه انوارالبهیه صفحه 334 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) } 

ابوهاشم می گوید : از تنگی زندان و سنگینی زنجیرها به حضرت عسکری شکایت کردم ، او در جواب من نوشت : نماز ظهر امروز را در خانه خود خواهی خواند و همان طوری که فرموده بود وقت ظهر از زندان آزاد شدم و در خانه خود نماز خواندم.  ترجمه انوارالبهیه صفحه 335 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

ابوهاشم می گوید : زمانی در مضیقه و تنگی معاش افتادم و خواستم از حضرت عسکری (ع) چند دینار معونه طلب کنم ولی حیا کردم و چون به خانه خود رفتم ، امام (ع) صد دینار برای من فرستاد و نوشت که هرگاه حاجتی داشتی حیا مکن و شرم مدار و آن را درخواست کن که به مقصود خواهی رسید.   ترجمه انوارالبهیه صفحه 335 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

راوی گوید : معتز عباسی ( معتمد . ظ ) ابوهاشم و حضرت عسکری (ع) و جمعی از طالبیین را در سال 258 محبوس داشت و از ابوهاشم روایت شده که من با جماعتی در زندان بودم و سپس حضرت عسکری (ع) و برادرش جعفر محبوس شدند و آن حضرت روزه می داشت ( روزه استحبابی ) و در وقت افطار ما از طعامی که غلام او در سبد سر به مهر می آورد با او می خوردیم و من با آن حضرت روزه می داشتم ، یکی از روزها ضعف و ناتوانی بر من غلبه کرد و در اطاق دیگری روزه خود را با چند لقمه نان خشک افطار کردم و به خدا سوگند که هیچ کس از این کار آگاه نشد ، پس از آن آمدم و در خدمت حضرت عسکری (ع) نشستم ، او به غلام خود فرمود غذائی به ابوهاشم بده زیرا او روزه دار نیست ، من تبسم کردم ، حضرت فرمود : ای ابوهاشم چرا می خندی ؟! وقتی که خواستی نیرومند و قوی شوی گوشت بخور ، نان خشک قوت ندارد ، گفتم خدا و رسول و شما خاندان راست گفته اید ، پس از آن غذا خوردم و حضرت فرمود : سه روز افطار کن و روزه مدار زیرا کسی که روزه او را ناتوان نموده در کمتر از سه روز نیروی بدنیش به او باز نمی گردد.    ترجمه انوارالبهیه صفحه 335 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

از ابوهاشم روایت شده که فهفکی از حضرت عسکری پرسید : چرا زن مسکین ( در وقت ارث بردن ) یک سهم و مرد دو سهم می گیرد ؟! فرمود همانا بر زن جهاد و نفقه عیال و دیه نیست و بر مردها هست ، ابوهاشم می گوید : من با خود گفتم که شنیده بودم ابن ابی العوجا این مسئله را از حضرت صادق (ع) پرسید و آن حضرت همین جواب را به او گفت ، حضرت عسکری (ع) ( بدون اینکه من این موضوع را اظهار کنم ) رو به من کرد و فرمود آری این مسئله ابن ابی العوجا است و جواب ما یکی است هرگاه معنای مسئله یکی باشد و بر زبان آخری ما حکمی جاری می شود که به زبان اولی ما جریان یافته است و اولین فرد ما با آخرین فرد از لحاظ علم و امامت مساوی هستند و فضل رسول خدا (ص) و امیرالمومنین (ع) به جای خود محفوظ است.  ترجمه انوارالبهیه صفحه 336 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

از ابوهاشم نقل شده که از حضرت عسکری شنیدم می فرمود { من الذنوب التی لا یغفر قول الرجل لیتنی لا اواخذ الا بهذا }  یعنی از گناهانی که آمرزیده نمی شود ؛ سخن مردی است ( که مرتکب گناهی شده و سپس می گوید ) ای کاش من مواخذه نمی شدم مگر به همین گناه ( و با چشم حقارت به گناه خویش می نگرد ) ابوهاشم می گوید : من با خود گفتم موضوع دقیقی است و برای مرد شایسته است که همه چیز خود را تفقد و بررسی کند ، حضرت عسکری رو به من نمود و فرمود : ای ابوهاشم راست گفتی ملازم باش آنچه را به دلت گذشت همانا شرک در میان مردم پنهان تر است از راه رفتن مورچه بر سنگ خارا در شب تاریک و مخفی تر است از جنبیدن مورچه در پلاس سیاه. { مولف گرانقدر حاج شیخ عباس قمی (ره) گوید : این قسم گناه به محقرات تعبیر می شود ، حضرت صادق (ع) فرمود که رسول خدا (ص) در زمین بی گیاهی نزول کرد و به اصحاب خود فرمود هیزم بیاورید ، گفتند یا رسول الله (ص) ما در زمین بی گیاهی هستیم و هیزم در آن نیست ، فرمود : هرکس به اندازه ای که می تواند جمع کند ، اصحاب هیزم آوردند و در برابر رسول خدا (ص) روی هم انباشتند ، آنگاه حضرت فرمود : گناهان این طور جمع می شوند و سپس فرمود :  { ایاکم والمحقرات من الذنوب } بپرهیزید از معاصی صغیره زیرا هر چیزی را طالبی است و طالب گناهان صغیره می نویسد آنچه را که مردم بجا آورده اند و آثار آنان را که در دنیا باقی گذاشته اند و هر چیزی از حوادث را ما در لوح محفوظ نگاهداشته و به شمار آورده ایم و حکایت شد توبة بن صمه در بیشتر اوقات شب و روز به حساب خود رسیدگی می کرد ، روزی عُمر گذشته خود را به حساب آورد شصت سال بود ، روزهای آن را شماره کرد 21500 روز بود ، گفت وای بر من که پروردگار را با بیست و یک هزار گناه ملاقات می کنم ، پس از آن نعره زد و از دنیا رفت.   ترجمه انوارالبهیه صفحه 336 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

ابوهاشم می گوید : شنیدم حضرت عسکری (ع) می فرمود : برای بهشت دری است که آن را معروف می گویند و جز اهل معروف ( نیکوکاران و احسان کنندگان) از آن داخل نمی شوند ، من در دل خدا را سپاسگذاری کردم و مسرور شدم از زحماتی که درباره حوائج مردم متحمل می شوم ، امام عسکری (ع) به من نگریست و فرمود آری به این کار خود ادامه بده و همانا اهل معروف در دنیا ، اهل معروف در آخرت هستند خدا تو را از آنان قرار دهد و تو را رحمت فرماید ای ابوهاشم.  ترجمه انوارالبهیه صفحه 337 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

از ابوهاشم روایت شده که روزی حضرت عسکری (ع) برای رفتن صحرا بر مرکب سوار شد ، من هم با او سوار شدم در آن حال که او در جلو و من در عقب راه می پیمودم ، ناگهان فکر دِینی که بر ذمه داشتم و وقت اداء آن نزدیک شده بود به نظرم آمد و فکر می کردم که چگونه آن را بپردازم ، امام (ع) متوجه من شد و فرمود خدا آن را اداء می کند و سپس از روی زین خم شد و با تازیانه خود خطی بر زمین کشید و فرمود ای ابوهاشم پیاده شو وبَردار پنهان کن ، من پیاده شدم و دیدم شمش طلائی است که بر گرفتم و در کفش خویش پنهان ساختم و به راه افتادیم ، من با خود اندیشیده گفتم اگر این مقدار طلا به اندازه تمام دِین من باشد که دِینم ادا شده وگرنه صاحب دِین خود را به همین طلا راضی خواهم ساخت و دوست می داشتم که در مخارج زمستان از لباس و غیره نظری می کردم ، تا این فکر از خاطرم گذشت امام (ع) رو به من گردانید و دیگر باره از روی زین خم شد و مانند دفعه اول خطی با تازیانه روی زمین کشید و فرمود پیاده شو بردار و پنهان کن ، من پیاده شدم دیدم شمش نقره است آن را در کفش دیگر نهادم و مقداری راه رفتیم ، پس از آن حضرت عسکری به خانه خود بازگشت و من هم به خانه خویش رفتم ، نشستم و حساب دِین خود را کردم ، مقدار آن را به دست آوردم و سپس شمش طلا را وزن کردم ، بدون کم و زیاد به قدر دِین من بود ، آنگاه مخارج زمستان خود را از هر جهت به حساب آوردم و به طور متوسط و اقتصاد که نه در تنگی و سختی باشیم و نه اسراف کنیم مقدار احتیاج خود را دانستم و سپس شمش نقره را وزن نمودم بدون کم و زیاد به اندازه مخارج ما بود. ترجمه انوارالبهیه صفحه 338 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

از ابوهاشم روایت شده که خدمت حضرت عسکری (ع) رسیدم و او مشغول نوشتن نامه بود ، پس وقت نماز فرا رسید ، امام (ع) نامه را زمین گذاشت و به نماز ایستاد ، من دیدم قلم خود به خود روی بقیه کاغذ می گردد و می نویسد تا به آخر رسید ، من از مشاهده این معجزه به سجده افتادم و چون آن حضرت از نماز فارغ شد قلم را به دست گرفت و اذن ورود به مردم داد.  ترجمه انوارالبهیه صفحه 339 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

مولف گرانقدر حاج شیخ عباس قمی می فرمایند : این مقداری که ما نگاشتیم اندکی است از آیات و دلائل بی شمار حضرت عسکری (ع) که ابوهاشم آنرا مشاهده نموده است و از او روایت شده که هرگز به خدمت حضرت هادی و عسکری علیهما السلام شرفیاب نشدم مگر اینکه از آنان دلیل و برهانی مشاهده کردم. ترجمه انوارالبهیه صفحه 339 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

روایت شده که حضرت عسکری (ع) در زمان کودکی در چاه آب افتاد و امام علی النقی (ع) مشغول نماز بود ، زنها صیحه می زدند و فریاد می کشیدند ، چون نماز امام (ع) تمام شد فرمود باکی نیست ، در آن حال دیدند آب تا لب چاه بالا آمده و ابی محمد روی آب است و با آب بازی میکند.  ترجمه انوارالبهیه صفحه 342 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }

5 رهنمود ناب از امام حسن عسکری (ع)

هيچ عزيز و صاحب اقتدارى حق را ترك نكرد مگر آنكه ذليل و خوار شد و هيچ ذليلى به حق تمسك نكرد مگر آنكه عزيز شد.
افکار: 5 رهنمود ناب از امام حسن عسگری علیه السلام:
۱ - دو صفتى كه برتر از آن چيزى نيست :
ايمان به خداوند عالم و كمك و نفع رساندن به برادران دينى ات .

۲ - هيچ عزيز و صاحب اقتدارى حق را ترك نكرد مگر آنكه ذليل و خوار شد و هيچ ذليلى به حق تمسك نكرد مگر آنكه عزيز شد.

۳ - چه بد بنده اى است آنكه دو رو باشد، و نسبت به برادران دينى خود دو زبان داشته باشد. در حضور، آنها را بستايد و از آنها تعريف كند و در غياب از آنها مذمت و نكوهش نمايد و غيبت نمايد. اگر همان برادر دينى به او بخشش كند حسد ورزد، و اگر مبتلا شود خيانت نمايد.

۴ - پارساترين و پرهيزكارترين مردم آن كسى است كه حرام را ترك كند.
۵ -  عبادت تنها به روزه گرفتن و نماز گزاردن نيست بلكه در اين است كه درباره آثار عظمت حق و عالم خلقت تفكر كنيد.

«تحف العقول صفحه ۵۱۶»

پادشاهی طالوت-نبرد طالوت با جالوت

طالوت؛ نبی الهی

رمز شكست بنی اسرائیل گمشده طالوت

پادشاهی طالوت-نبرد طالوت با جالوت

حضور داود در سپاه طالوتداود علیه السلام به جنگ جالوت می رود

رمز شكست بنی اسرائیلصندوق عهد یا تابوت- صندوق عهد حاوی الواحی بود كه متعلق به موسی و برادرش هارون علیهماالسلام بود. این صندوق از جانب خداوند بر آنان نازل شده بود و بر دوش فرشتگان حمل می شد.(بقره/248)- عهد نعمتی از نعمتهای خدا در بین بنی اسرائیل بود، این صندوق همیشه همراه بنی اسرائیل بود و به آنها قوت قلب و ثبات قدم می داد و آثار عجیبی به همراه داشت. هرگاه بنی اسرائیل می خواستند با دشمن خود به جنگ بپردازند و یا در صحنه نبرد حاضر شوند، این صندوق را پیشاپیش لشكر و در صفوف مقدم قرار می دادند و در این حال قلب آنها از دلهره و اضطراب آسوده می شد و اطمینان خاطر پیدا می كردند و در عوض در میان دشمنانشان ترس و اضطراب ایجاد می كرد، زیرا خداوند این رمز عجیب و امتیاز استثنایی را در نهاد آن قرار داده بود.

آنگاه كه بنی اسرائیل از شریعت خود منحرف شدند و اخلاق و رفتار خویش را تغییر دادند، بر اثر گیر و دارهایی تابوت عهد را ازدست دادند. با از دست رفتن این صندوق شیرازه اتحاد و وحدت بنی اسرائیل از هم پاشید و دچار ذلت شدند و چشمهای خود را بر شوكت و عزت پیشین خود بستند.

روزگاری دراز به همین وضع بسربردند، تا زمان سموئیل یكی از پیامبران بنی اسرائیل فرا رسید، عده ای از بنی اسرائیل پیش وی شتافتند و به او متوسل شدند تا او بنی اسرائیل را از بدبختی و ذلت نجات دهند. آنها از سموئیل خواهش كردند كه بزرگ و پادشاهی برایشان انتخاب كند كه این عده تحت لوای او درآیند و ریاست بنی اسرائیل را به او واگذار نمایند، شاید بدینوسیله بر دشمن ظفر یابند و نصرت الهی نصیبشان گردد.

سموئیل كه از روحیات بنی اسرائیل به خوبی آگاه بود و به نقاط ضعف آنها پی برده بود گفت: من گمان می كنم كه اگر شما مأمور به جنگ شوید، از انجام وظیفه شانه خالی كرده و امور خود را به یكدیگر واگذار می كنید و راه فرار را پیش می گیرید.

بنی اسرائیل گفتند: ما از سرزمین خود رانده و از فرزندان خویش جدا گشته ایم، چگونه ممكن است كوتاهی و مسامحه كنیم و شكست بخوریم. چه حالی بدتر از وضع كنونی و چه ذلتی بدتر از وضع رقت بار ما است؟!

سموئیل گفت: اجازه دهید من در مورد شما از خدا دستور بگیرم و در این مورد راهنمایی شوم. سموئیل از خدا خواهش كرد كه آن كس كه شایسته سلطنت ایشان است معرفی گردد و به رهبری آنان قیام نماید. خدا وحی كرد" من طالوت را برای سلطنت بنی اسرائیل برگزیدم."

سموئیل عرضه داشت: بارخدایا! من طالوت را نمی شناسم و تاكنون او را ندیده ام. وحی شد: من او را پیش تو می فرستم و تو برای ملاقات و دیدار او دچار زحمت نمی شوی. چون او نزد تو آمد، سلطنت را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست او بده!

گمشده طالوتطالوت مردی نیرومند، خوش اندام و قوی هیكل بود. چشمهای درخشان او حكایت از قلبی زیرك و دلی جوان داشت، اما مشهور و معروف نبود، او در دهكده خویش به همراه پدر به دامداری و كشاورزی مشغول بود. یك روز كه او با پدر خویش در مزرعه مشغول كار بود، تعدادی از الاغهای آنها گم شد. طالوت به همراه غلام خود به دنبال الاغها و در میان دره ها و كوهها به جستجو پرداختند، چند روز پیاپی نشیب و فراز كوهها را زیرپا گذاشتند، تا این كه پاهایشان از شدت خستگی متورم شد و راهپیمایی شب و روز، آنان را به ستوه آورد.

طالوت به غلام خود گفت بیا تا به دهكده بازگردیم، زیرا من تصور می كنم كه پدرم مضطرب و نگران ما باشد. بی تردید اكنون او از حیوانات غافل و به فكر سلامت ما افتاده باشد.

غلام گفت: اینجا سرزمین صوفو زادگاه سموئیل است، تا آنجایی كه من می دانم او پیغمبر خدا است و توسط فرشتگان به او وحی نازل می شود. نزد او برویم و درباره الاغهای خود از او راهنمایی بخواهیم، شاید در پرتو وحی و فروغ رأی او راهنمایی شویم. طالوت از این فكر خشنود شد و از آن استقبال كرد و برق امید در چشمانش درخشید.

طالوت و غلام او چون به جانب منزل سموئیل حركت كردند در راه خود به دخترانی برخورد كردند كه برای بردن آب از منزل خارج شده بودند، لذا از این دو دختر خواستند كه آنها را به منزل سموئیل، پیغمبر خدا راهنمایی كنند.

دختران گفتند: هم اكنون مردم در بالای این كوه منتظر سموئیل هستند و هر دم انتظار می رود كه او بیاید. در همین موقع كه آنان مشغول صحبت بودند، طلعت سموئیل ظاهر و عطر نبوت وی  در محل منتشر شد، سیمای نورانی او حكایت از پیغمبری كریم و رسولی امین می كرد.

چشمان سموئیل و طالوت متوجه یكدیگر شدند و در همان نگاه اول به هم علاقمند شدند و ارتباط قلبی بین آنها برقرار شد و سموئیل اطمینان پیدا كرد كه این مرد، همان طالوتی است كه خدا وحی كرد تا او را به پادشاهی برگزیند و زمام مملكت را به او بسپارد.

پادشاهی طالوتطالوت به سموئیل گفت: ای پیغمبر خدا، من نزد شما آمده ام تا درباره گمشده ام مرا راهنمایی كنید. پدر من چندین الاغ ماده داشت كه مدتی است در كوهها و دره های این سرزمین گم شده اند و ما در جستجوی آنها به این سرزمین آمده ایم و پس از سه روز جستجو غیر از خستگی و درماندگی چیز دیگری نیافتیم. اكنون نزد تو آمده ایم، شاید در پرتو علم و راهنمایی شما، نشانی از حیوانات خود به دست آوریم.

سموئیل گفت: حیوانات شما هم اكنون در راه دهكده و به سوی مزرعه پدرت روان هستند، دل از آنها برگیر و افكار خود را متوجه آنها مگردان كه من شما را برای كار بزرگ و خطیر و ارزشمندی دعوت می كنم. خدا تو را برای سلطنت بنی اسرائیل برگزیده است تا آنها را مجتمع و امورشان را به دست كفایت گیری و ایشان را از شر دشمنانشان نجات بخشی و به زودی خدا به اراده خود پیروزی را برای شما حتمی می گرداند و دشمنان شما را سرنگون می سازد.

طالوت گفت: مرا چه به سلطنت و ریاست؟! من چه كار با زمامداری و پادشاهی دارم؟! من از فرزندان بنیامین ضعیف ترین پسران یعقوب و فقیرترین ایشان هستم، با این وضع چگونه ممكن است كه من به سلطنت برسم و زمام قدرت را در كف گیرم؟!

سموئیل گفت: آنچه گفتم، اراده خدا و امر و وحی اوست. شكر این نعمت را بجا آور و آماده جهاد شو! سپس دست طالوت را گرفت و او را نزد سران بنی اسرائیل آورد و به ایشان معرفی كرد. سموئیل گفت: خداوند طالوت را برای سلطنت شما برگزیده است، وی حق ریاست و سلطنت بر شما را دارد، شما هم باید تسلیم او شوید و از او اطاعت كنید، از تفرقه بپرهیزید و آماده نبرد با دشمن شوید.

بنی اسرائیل از این واقعه سخت متحیر شدند و آنگاه كه سموئیل گفت سلطنت بنی اسرائیل به طالوت می رسد، آنچنان آثار اكراه و انكار در صورتشان آشكار شد كه نمی توانستند سخن بگویند، زیرا آنها می دانستند كه طالوت از گمنام ترین و فقیرترین افراد بنی اسرائیل است. پس نگاهی به یكدیگر كردند، صورت خود را گرداندند و از روی خودخواهی و تكبر، بینی و ابروهای خود را بالا كشیدند و گفتند: چگونه ممكن است طالوت پادشاه ما گردد، او از نسبی اصیل و خانواده ای كریم برخوردار نیست، طالوت نه از فرزندان لاوی است كه از شاخه های نبوت و رسالت باشد و نه اولاد یهودا كه سلطنت و تاج و تخت را از اجدادش به ارث برده باشد، پس چگونه چنین مرد فقیری را به زمامداری ما می گمارد و او چگونه می تواند سلطنت را اداره و مرزهای حكومت را حفظ نماید." ما خود به پادشاهی شایسته تر از اوییم، چه او را مال فراوان نیست."

سموئیل در مقابل اعتراض بنی اسرائیل گفت: فرماندهی لشكر و سلطنت ارتباطی به حسب و نسب ندارد. مال و ثروت برای سیاستمداری بی تدبیر و كم خرد چه فایده ای دارد؟! چنین فردی نمی تواند امور مملكت را با درایت و سیاست اداره كند. همچنین حسب و نسبت عالی برای فردی بی تدبیر و كند ذهن چه حاصلی دارد و او چگونه می تواند در لشكركشی موفق باشد و كاری از پیش ببرد؟! طالوت را خدا به جهت سیاست و درایت بر شما برگزیده است، زیرا او دارای كفایت و قدرت و سایر مواهبی است كه خدا برای زعامت و ریاست به او عطا كرده است.

شما می بینید كه او مردی رشید و خوش اندام و نیرومند است و اعصابی قوی و هیكلی درشت دارد و این صفات برای ریاست و فرماندهی و ایجاد ترس در دشمن لازم است. تصور كنید اگر خداوند مردی ناتوان، ضعیف و سست اراده را بر شما ریاست می داد، كسی از او حساب نمی برد و سربازان از او فرمان نمی بردند. به علاوه خداوند روح سلحشوری را به صورت یك استعداد فطری در طبیعت طالوت به ودیعه گذاشته است و او از جهت عقل نافذ و از جهت ذهن دقیق است، موقعیت را به خوبی تشخیص می دهد و تدبیر لازم را اتخاذ می كند و به فنون و رموز جنگ به خوبی آگاهی دارد. صرف نظر از این امتیازات، مهم این است كه خداوند او را برای شما برگزیده و به ریاست شما منسوب كرده است. او به مصالح شما داناتر و از عواقب كار شما آگاهتر است.

خدای عزیز مالك و زمامدار جهان است، زمامداری را به هر كس بخواهد می دهد و از هر كس كه بخواهد باز می گیرد. اكنون كه خدا او را به ریاست شما برگزیده است، شایسته نیست كه شما دخالت و یا اظهار نظر كنید و خود را صاحب حكم بدانید.

بنی اسرائیل گفتند: اگر خدا دستور داده و امر و نهی در این باره صادر كرده است، از دستور سرپیچی نمی شود و در اطاعت از او انحرافی حاصل نمی گردد ولی برای ما علامتی بیاور كه بفهمیم خدا چنین دستوری داده و چنین حكمی رانده است.

سموئیل گفت: خداود بر لجاجت و عناد شما عالم و از اعتراض شما آگاه بوده است، لذا علامتی برای شما قرار داده است. شما به خارج شهر بروید و صندوق عهد را ببینید. همان صندوقی كه با از دست دادن آن ذلیل شدید و بدبختی و ضعف دامن شما را گرفت؛ اكنون به سوی شما می آید و اطمینان و آسایش شما را به همراه دارد. این صندوق را فرشتگان بر دوش می كشند و اگر ایمان داشته باشید برای شما علامتی از سلطنت طالوت در آن موجود است.

بنی اسرائیل طبق گفتار سموئیل از شهر خارج شدند و دیدند كه صندوق آنجاست. به محض مشاهده صندوق آرامش و اطمینان بر قلبشان سایه افكند. پس از آن كه علامت سلطنت طالوت واضح شد، با وی پیمان وفاداری بستند و با حكومت و سلطنت او بیعت نمودند.

نبرد طالوت با جالوتطالوت به ریاست برگزیده شد و در فرماندهی جنگ تدبیر صحیحی اتخاذ كرد و عقل، اراده، زیركی و هوش خود را آشكار ساخت. طالوت به بنی اسرائیل گفت: افرادی در لشكر من ثبت نام كنند كه فكرشان مشغول نباشد و گرفتاری نداشته باشند هر كس ساختمانی بنا كرده و بنایش تمام نشده است، هر كس نامزدی دارد و هنوز ازدواج نكرده و هر كس بازرگانی و داد و ستدی دارد و از كار فارغ نشده است، ثبت نام نكند و وارد لشكر ما نشود.

پس از چندی لشكری متشكل آراسته شد و سربازانی منظم و سپاهی مقتدر در مقابل او آماده شد، اما طالوت چون دید برخی سران و افراد سپاه در كار ریاست او شك و تردید دارند و در مورد سلطنت او اعتراض دارند تصمیم گرفت موقعیت خود را بررسی و آنها را امتحان كند تا مبادا به هنگام نبرد و برافراشته شدن پرچمها دست از وی بردارند و او را رها سازند و از صحنه نبرد فرار كنند، لذا به بنی اسرائیل گفت: به زودی به نهر آبی می رسیم، هر كس بردبار است و اطاعت مرا می نماید، باید فقط یك كف آب بیاشامد تا صداقت و صمیمیت خود را به من نشان دهد. ولی هر كس كه بیش از این مقدار آب نوشید از دستور من تجاوز كرده و از من نیست.

چون لشكر به نهر آب رسید، آنچه طالوت از آن بیم داشت، تحقق یافت، زیرا به جز تعداد انگشت شماری، بقیه سپاهیان بیش از حد آب نوشیدند و این عده معدود، بردباران مؤمن و دوستان صادق و بی ریای طالوت بودند. به این ترتیب سربازان طالوت به دو دسته تقسیم شدند، گروه كثیری بی اراده و سست عنصر و گروه اندكی مقتدر و مصمم، ولی طالوت دوستان بی ریای خود را برای جنگ آماده كرد و با افراد سست عنصر سخنی نگفت و به اتفاق مجاهدین خالص برای مبارزه با دشمن و جنگ در راه خدا آماده شد.

آنگاه كه بنی اسرائیل به میدان رزم شتافتند  و آماده نبرد شدند، نگاهی به صف دشمنان خویش افكندند و دیدند آنها مردانی سلحشورند، از جهت ساز و برگ نظامی و نفرات بر بنی اسرائیل برتری دارند، جالوت قهرمان، سردار ایشان است و بین آنان جولان می دهد و رجز خوانی می كند.

در این هنگام، سربازان طالوت دو دسته شدند: دسته ای دچار ضعف شدید روحیه شده و ترس وجود آنها را فرا گرفت و نیرویشان تحلیل رفت و گفتند:" ما امروز قدرت نبرد با جالوت و سربازان او را نداریم." دسته دیگر صابر و استوار ماندند. این دسته بودند كه قلبشان از ایمان سرشار و دلهایشان به نور ایمان روشن شده بود و آماده مرگ و جانبازی بودند و از كثرت سپاه دشمن و قلت تعداد خود نهراسیدند، بلكه با شجاعت به طالوت گفتند: كار خود را ادامه بده و در طریق خود قدم بردار، ما به خواست خدا از كمبود نفرات و شكست نمی هراسیم و ضعف و سستی متوجه ما نمی گردد زیرا" چه بسا جمعیت اندكی كه به یاری خدا بر سپاهی انبوه پیروز شده اند و خدا یار و معین صابران است."

بنی اسرائیل در حالی آماده جنگ شدند كه سلاحشان صبر و توشه راهشان ایمان بود. در این حال متوجه خدا شدند و از وی خواستند كه صبر فراوان به ایشان عنایت كند و نصرت خویش را نصیبشان فرماید، و همی گفتند كه ما تنها برای جهاد در راه تو و تحصیل رضای تو از سرزمین و زادگاه خود خارج شده ایم.

آنگاه كه هر دو سپاه با یكدیگر مواجه شدند و تنور جنگ شعله ور شد و تب آن بالا گرفت، جالوت به میدان نبرد آمد و برای خود همرزمی  طلبید، اما بنی اسرائیل، از خشم و غضب او ترسیدند، از نعره او بر خود لرزیدند و در مقابل صولت و قدرت او دچار ترس و وحشت شدند و عده ای از ایشان به فكر فرار افتادند.

حضور داود در سپاه طالوتدر قریه بیت اللحم( شهری نزدیك بیت المقدس در كشور فلسطین) پیرمردی سالخورده زندگی می كرد. او زندگی سعادتمند و آرامی در جوار فرزندان خود داشت. آنگاه كه جنگ برپا شد و طالوت بنی اسرائیل را برای نبرد مهیا می كرد، این پیرمرد سه تن از فرزندان بزرگ خود را انتخاب كرد و گفت: وسائل سفر و اسلحه های خود را بردارید و به كمك برادران خویش بشتابید و وظیفه خود را در جنگ انجام دهید.

آنگاه وی به فرزند كوچك خود گفت: سهم تو در این نبرد این است كه خوراك برادران خویش را برسانی و رابط بین من و آنها باشی، و هر روز صبح باید از احوال آنها مرا آگاه گردانی ولی بدان كه نباید در میدان نبرد حاضر شوی و در معركه جنگ شركت كنی، زیرا تو از فنون جنگ آگاهی نداری. جنگ را برای افرادی بگذار كه تجربه و توان این كار را دارند.

این پسر، همان داود پیغمبر بود، نوجوانی خوش سیما كه پیشانی نورانی او حكایت از هوش و ذكاوت سرشار او می كرد.

داود همراه برادران خویش راهی  شد تا به میدان جنگ رسید و مردی نیرومند و قوی را دید كه به رجزخوانی مشغول است و هیچ كس از بنی اسرائیل، توان و جرأت رویارویی با او را ندارد. داود سؤال كرد این مرد كیست كه با خودخواهی رجز می خواند و مبارز می طلبد؟ چرا مردم از او وحشت كرده و عقبگرد می كنند؟!

سپاهیان گفتند: این شخص جالوت، فرمانده و رهبر دشمنان ما است و هر كس به جنگ او رفته زخمی برگشته و یا كشته به كناری افتاده است. دستها از هیبت او به لرزه افتاده و دلها از هولش می طپد. طالوت پاداش قاتل جالوت را افتخار دامادی و سلطنت بعد از خود قرار داده است، تا مردم از شر و مكر جالوت نجات یابند.

داود با شنیدن این داستان، به هیجان آمد و آتش غیرت و حمیت در دل او شعله ور شد و برای وی گران آمد كه كافری خودخواه و متكبر در مقابل امت برگزیده خدا مبارز بطلبد، فریاد كشد و جولان بدهد، اما هیچ كس جرأت مبارزه و رویارویی با وی را نداشته باشد.

داود نزد طالوت شتافت و از وی خواست كه اجازه دهد به نبرد با جالوت برود شاید بتواند او را از پای درآورد. طالوت اعتباری برای خواهش او قائل نشد و ترسید كه این جوان نوخواسته به محض ورود به میدان با یك ضربه جالوت سر از بدنش جدا گردد و جان به جان آفرین تسلیم كند. در ابتدای جوانی و بهار عمر بود، لذا طالوت از وی خواست كه جنگ با جالوت را به كسی واگذار كند كه از وی نیرومندتر، بزرگتر و جسورتر باشد.

داود گفت: خردسالی و ضعف من، شما را دچار اشتباه نكند! حرارت ایمان در قلب من شعله ور است و آتش خشم در وجودم زبانه می كشد، همین دیروز بود كه شیری به گوسفندان پدرم حمله كرد، به دنبال او دویدم تا به او رسیده و آن را كشتم، روزی دیگر با خرس خونخواری برخورد كردم، با او درآویختم و به خاكش انداختم! رمز موفقیت روحیه قوی و شجاعت است، بزرگی بدن و زیادی سن و سال كارساز نیست.

داود علیه السلام به جنگ جالوت می رودطالوت صداقت و جدیت را در سخنان داود دریافت، عقل سلیم و اراده قوی را در او مشاهده كرد، لذا به او گفت: در كار خود آزادی، خدا حافظ و پشتیبان، و راهنمای تو است. آنگاه لباس جنگ بر تن داود كرد و شمشیر او را به گردنش و كلاه خُود او را بر سرش نهاد، ولی داود كه تا به آن روز زره نپوشیده و شمشیر نبسته بود تحمل آنها را نداشت و حمل وسایل جنگی برایش گران آمد به همین جهت تمام ساز و برگ جنگ را از خود جدا ساخت و چوب دستی و فلاخن اختصاصی خود را برداشت و سپس تعدادی سنگ درشت و صاف آماده كرد و مهیای جنگ شد. طالوت گفت: ای داود چگونه ممكن است در مقابل تیر و شمشیر با ریسمان و سنگ انداز جنگ كنی!

داود گفت: آن خدایی كه مرا از دندانهای خرس و پنجه شیر نجات داد، بدون تردید از شر این یاغی و مكر او نیز نجات می بخشد و مرا محافظت می نماید.

داود با اراده آهنین و ایمانی سرشار و قلبی مطمئن عازم میدان شد، در حالی كه قلبها در پی او فرو می تپید و چشمها به او دوخته شده بود.

جالوت چون دید هماورد او جوانی نوخاسته و با اندامی كوچك است و شمشیر و كمانی هم ندارد، به او خندید و با بی اعتنایی گفت: این چوب دستی چیست كه برداشته ای؟! مگر می خواهی سگی را فراری دهی یا به جنگ نوجوانی مثل خود بروی؟! شمشیر و كلاه خُودت كجا است، اسلحه و ابزار جنگ را چه كردی؟! به گمان من از جان خود سیر شده ای و قصد خودكشی داری كه به جنگ من آمده ای، تو هنوز در آغاز جوانی و بهار زندگی هستی و تلخ و شیرین زندگی را نچشیده ای! نزدیك بیا كه تا لحظه ای دیگر، خونت بر زمین جاری می گردد و طومارعمرت در هم  پیچیده می شود و گوشت لذیذ بدنت خوراك درندگان و لاشخوران خواهد شد.

داود گفت: زره و كلاه خُود و شمشیر و تیر ارزانی تو، من به نام خدا، همان معبود بنی اسرائیلی كه تو آنان را ذلیل و زبون خود ساختی، به جنگ تو آمده ام و به زودی خواهی دید كه شمشیر كارساز است و دشمن را از پای درمی آورد یا اراده و نیروی خداوند؟

آنگاه داود دست برد و سنگی در فلاخن خود گذاشت و آن را با شدت تمام به سوی جالوت پرتاب كرد و ناگهان سر جالوت شكافت و خون جاری گردید. داود بی درنگ سنگهای پی در پی پرتاب كرد تا دشمن از سر به زمین افتاد و پرچم پیروزی و نصرت بنی اسرائیل بالا رفت، شوكت دشمن شكسته شد و لشكر جالوت پا به فرار گذاشت و مجاهدان بنی اسرائیل در پی آنان شتافتند و انتقام خود را از آنان گرفتند، عزت و شوكت از دست رفته را بازگرداندند و مجد و عظمت گذشته را باز یافتند

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از احکام عملی مسلمانان و به نظر شیعیان از فروع دین اسلام است.

امر به معروف یعنی دستور دادن یا توصیه کردن از سوی فرد مسلمان به دیگران به انجام آن‌چه از نظر عقل یا شرع اسلام خوب در نظر گرفته می‌شود و نهی از منکر یعنی دستور دادن یا توصیه کردن از سوی فرد مسلمان به دیگران به انجام ندادن آن‌چه به از نظر عقل یا شرع اسلام بد در نظر گرفته می‌شود.

تعریف معروف و منکر

در احکام دین، به تمام واجبات و مستحبات معروف و به تمام محرمات و مکروهات منکر گفته می‌شود بنابراین واداشتن افراد جامعه به انجام کارهای واجب و مستحب امر به معروف و بازداشتن آنها از کارهای حرام و مکروه نهی از منکر است.

امر به معروف و نهى از منكر, واجب كفایی است كه اگر افرادى - به قدر كفايت - به انجام آن اقدام كنند, از ديگران ساقط مى شود. و اگر همهء افراد آن را ترك كرده باشند, چنانچه شرايط آن موجود باشد, همهء آنها ترك واجب كرده اند.

شرایط امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر با وجود برخی شرایط واجب می‌باشد و در صورت نبود آن شرایط تکلیف ساقط می‌شود و آن‌ها عبارتند از:

1.    کسی که امر یا نهی می‌کند، بداند آنچه را که دیگری انجام می‌دهد حرام است و آنچه را ترک کرده، واجب است، پس هرکس نمی‌داند این عمل که او انجام می‌دهد حرام است یا نه جلوگیری واجب نیست.

2.    احتمال بدهد امر یا نهی او تاثیر دارد، بنابراین اگر می‌داند تاثیر ندارد امر و نهی واجب نیست.

3.    شخص گناهکار اصرار بر ادامه کار خود داشته باشد، پس اگر معلوم شود، یا گمان کند، یا احتمال صحیح بدهد گناهکاری بنای ترک عمل را دارد و دوباره تکرار نمی‌کند، یا موفق به تکرار نمی‌شود، امر و نهی واجب نیست.

4.    امر ونهی، سبب ضرر جانی یا آبرویی یا ضرر مالی قابل توجه، به خودش یا نزدیکان و همراهان، یا سایر مومنان نباشد.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

برای امر به معروف و نهی از منکر، مراتبی است که اگر با عمل به مرتبه پایین‌تر، مقصود حاصل شود؛ عمل به مرتبهٔ بعدی جایز نیست و آن مراتب چنین است:

1.    با معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه با او اینگونه عمل می‌شود مثل اینکه از او روبرگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد کند، یا با او رفت و آمد نکند.

2.    امر و نهی با زبان؛ یعنی به کسی که واجبی را ترک کرده دستور دهد که واجب را به جا آورد و به گناهکار دستور دهد که گناه را ترک کند.

3.    استفاده از زور، برای جلوگیری از منکر و برپایی واجب؛ یعنی زدن گناهکار (بنابر فتوای آیت الله خامنه‌ای مواردی كه امر به معروف و نهی از منكر متوقف بر چيزی بيشتر از امر و نهی زبانی باشد، اگر در سرزمينی باشد كه دارای نظام و حكومت اسلامی است و به اين فريضه اسلامی اهميت داده می‏شود، احتياج به اذن حاكم و مسئولين ذيربط و پليس محلی و دادگاههای صالح دارد)[۶]

احکام امر به معروف و نهی از منکر

1.    فراگیری شرایط امر به معروف و نهی از منکر و موارد آن واجب است، تا انسان در امر و نهی مرتکب خلاف نشود.

2.    اگر بداند یا احتمال دهد که امر ونهی‌اش با تکرار موثر است، واجب است تکرار کند.

3.    اگر بداند یا احتمال دهد، که نهی او در حضور جمع موثر است نه تنهایی، اگر انجام دهنده، آن عمل را بطور آشکار انجام می‌دهد جایز بلکه واجب است او را در جمع نهی کند و اگر چنین نیست بنا بر احتیاط واجب جایز نیست.

آداب امر به معروف و نهی از منکر

  • مانند طبیبی دلسوز و پدری مهربان باشد.
  • قصد خود را خالص کند و تنها برای رضای خدا اقدام کند و عمل خود را از هرگونه برتری جویی پاک گرداند.
  • خود را پاک و منزه نداند، چه بسا همان که اکنون از او خطایی سرزده است، دارای صفات پسندیده‌ای باشد که مورد محبت الهی است، هرچند این عمل او هم‌اکنون ناپسند و مورد غضب الهی باشد.

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن

و لتكن منكم امة يدعون الی الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون؛ و بايد از ميان شما گروهی مردم را به نيكی دعوت كنند و به كار شايسته وا دارند و از زشتی باز دارند و آنان همان رستگارانند.(سوره مباركه آل عمران آيه104)

كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه؛

شما بهترين امتی هستيد كه برای مردم پايدار شده‌ايد به كار پسنديده فرمان می‏دهيد و از كار ناپسند باز می‏داريد و به خدا ايمان داريد.(سوره مباركه آل عمران آيه 110)

والمؤمنون و المؤم‌نات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر؛ و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند كه به كارهای پسنديده وا می‏دارند و از كارهای ناپسند باز می‏دارند. (سوره مباركه توبه آيه 71)

امر به معروف و نهی از منکر در سخنان اهل بیت

  • علی پسر ابوطالب: پایندگی شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و برپاداشتن حدود است.
  • علی پسر ابوطالب: نفرین خدا بر کسانی که به خوبی فرمان می‌دهند و خود آن را فرو می‌گذارند و بر کسانی که از زشتی باز می‌دارند و خود مرتکب آن می‌شوند.[۱۰]
  • علی پسر ابوطالب: کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان

امر به معروف و نهی از منکر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به این جهت توجه ویژه و تاکید و تصریح گشته است. «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه ای است همگانی و متفاوت بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت، شرائط و حدود و کیفیت آن را قانون تعیین می کند». (والمومنون بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر).[۱۲] با توجه به اصل هفتم از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، لازم است که نظام اسلامی باید وزارتخانه، سازمان، مرکز وگروهی را با هر نام مناسب تشکیل دهد که وظیفه این گروه، همان اجرای صحیح قانون زندگی ساز امر به معروف و نهی از منکر باشد که خود پشتوانه ای محکم برای قدرتمندی نظام و برای حفظ مصالح آحاد مردم و جامعه انسانی اسلامی است. خدای متعال، پس از آن که دستور می فرماید بر این که برادری واتحاد در پرتو توحید را مستحکم سازید و همواره از تفرق و پراکندگی دوری جوئید وبا این که قبلا متفرق و دشمنان یکدیگر بودید، امروز با نعمت اسلام قدر نعمت اخوت را بدانید[۱۳] می افزاید: (ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر واولئک هم المفلحون). «و باید از میان شما گروهی و امتی باشند که به خیر و نیکی دعوت نمایند، وامر به معروف و نهی از منکر کنند و اینان همان رستگارانند».[۱۴]

امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران

آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در این مورد تصریح می‌کند:

البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانی به بهانه این‌که اطمینانشان سلب شده، قانون‌شکنی كنند. قانون‌شکنی جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونی برای مقابله با هر چیزی که به نظر انسان منکر می‌آید - بدون اجازه حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهی از منکر زبانى، که بارها گفتيم نهى از منکر زبانى جايز و واجب و وظيفه همه است و در هيچ شرايطى هم ساقط نمى‌شود؛ اما آن‌جايى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه بايد طبق قوانين عمل كنند. هيچ چيزى مجوّز اين نيست که بگويند چون نيروى انتظامى و قوّه قضايّيه عمل نکردند، خودمان وارد ميدان شديم؛ نخير، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثه‌اى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صريحاً به آنها خواهد گفت.

رحلت حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وسلم

آغاز وحى


محمد(ص) به چهل سالگى كه رسيد خداوند او را مژده دهنده (به بهشت) و بيم دهنده (به كيفر الهى) به نزد مردم فرستاد:
وَما أَرْسَلْناكَ إِلّا كافَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛
تو را به عنوان مژده دهنده و بيم دهنده براى همه مردم فرستاديم، ولى بيشتر مردم ناآگاهند.
نخستين بار كه وحى بر او نازل شد، به صورت رؤياى صادقه بود. آن حضرت رؤيايى كه مى‏ديد مانند آن در بيدارى تحقق مى‏يافت. حضرت وقتى مى‏ديد قومش غرق در گمراهى آشكارى شده‏اند و بت‏ها را پرستش نموده و بر آنها سجده مى‏كنند، دوست مى‏داشت دور از مردم و در خلوت و تنهايى به سر بَرَد، و با نزديك شدن نزول وحى بر او، علاقه‏اش به تنهازيستى و خلوت، افزون گشت و براى تنهايى و عُزلتِ خويش غار حرا را برگزيد. گاهى ده‏روز و گاهى نزديك به يك ماه در آن به عبادت مى‏پرداخت و عبادتش طبق آيين ابراهيم(ع) انجام مى‏پذيرفت. او براى رفتن به غار و انجام عبادت، توشه‏اى برمى‏گرفت و روانه آن سامان مى‏شد و آن‏گاه كه كار او به پايان مى‏رسيد به خانه‏اش برمى گشت و مجدداً با خود توشه‏اى برگرفته و بدان جا مى‏رفت تا آن‏كه روزى در غارحرا وحى بر او نازل شد. فرشته وحى نزد او آمد و فرمود: بخوان. گفت: قادر بر خواندن نيستم. وى گفت: فرشته مرا سخت فشار داد به‏گونه‏اى كه احساس درد نمودم و سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: من قادر برخواندن نيستم. مرا گرفت و ديگر بار به شدت فشار داد تا درد زياد احساس كردم و سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان. گف
تم: من توان خواندن ندارم. بار سوم مرا سخت فشار داد و سپس رها كرد و گفت: بخوان «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * إِقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلَمِ * عَلَّمَ الإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ».
رسول خدا(ص) در حالى كه قلبش به تپش افتاده بود به خانه بازگشت و بر همسرش خديجه وارد شد و بدو فرمود: مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد. وى را پوشاندند تا اين‏كه دلهره و هراس او بر طرف شد. حضرت ماجرايى را كه ديده بود براى خديجه بازگو كرد و سپس فرمود: بر جان خويشتن بيمناكم. خديجه عرضه داشت: هرگز، به خدا سوگند، هرگز خداوند تو را خوار نمى‏گرداند، چه اين‏كه تو صله‏رحم انجام مى‏دهى و ميهمان نوازى مى‏كنى و به عيالمندان كمك مى‏رسانى و فقرا و مستمندان را دستگيرى كرده و از حق طرفدارى مى‏كنى. خديجه آن حضرت را نزد پسر عمويش ورقةبن‏نوفل برد... وى پيرمردى سالخورده بود كه در دوران جاهليت نصرانى شده و به انجيل آگاهى تمام داشت؛ خديجه بدو گفت: پسرعمو! مطالب پسر برادرت را بشنو. ورقه بدو گفت: برادرزاده چه ديده‏اى؟ رسول خدا(ص) وى را در جريان آنچه ديده بود قرار داد. ورقه بدو گفت: اين همان وحى است كه خداوند بر موسى(ع) نازل فرمود. اى كاش آن زمان من جوان بودم واى كاش آن‏گاه كه قومت تو را بيرون مى‏رانند، من زنده باشم. رسول اكرم(ص) فرمود: آيا آنها مرا بيرون مى‏رانند؟ ورقه گفت: آرى، هر كسى كه مانند تو رسالتى آورد با او د
شمنى مى‏ورزند و اگر آن روز را درك كنم تو را با قدرت، حمايت ويارى مى‏كنم و سپس ديرى نپاييد كه ورقه از دنيا رفت و وحى قطع شد وقطع آن چهل روز به طول انجاميد و بعد از آن پى‏درپى نازل گشت. (1)

دعوت نهانى پيامبر(ص(


رسول اكرم(ص) به انجام دادن دستوراتى كه خداوند داده بود همت گماشت و براى اين‏كه مردم به طور ناگهانى با قضيه‏اى شگفت‏آور مواجه نشوند، دعوت به پرستش خدا را نهانى آغاز كرد و نخستين كسانى كه به وى ايمان آوردند همسرش خديجه بنت خويلد و على‏بن ابى‏طالب و عبدالله‏بن ابى قحافه معروف به ابوبكر(2) و زيدبن حارثه بودند.
گروهى از اشراف و موالى نيز در آغاز امر، دعوت اسلام را پذيرا شدند، مانند عثمان‏بن‏عفان، زبيربن عوام، عبدالرحمان عوف، عبدالله‏بن مسعود، سعدبن‏ابى‏وقاص، طلحةبن عبيدالله، ابوذر غفارى، صهيب رومى و ديگران.
اين عده به اسلام گرويده و در اين راستا، فدا كارى‏هاى زيادى از خود نشان دادند. نقل شده كه ابوجهل يكى از سران قريش، هرگاه مى‏شنيد شخصى اسلام آورده و داراى جاه و مقامى است، او را مورد نكوهش قرار مى‏داد و بدو مى‏گفت: آيا دست از آيين پدرت كه از تو بهتر بود برداشتى؟ ما تو را انسانى نادان و جاهل تلقى كرده و عمل تو را تقبيح مى‏كنيم و آبرو و حيثيت تو را بر باد مى‏دهيم و اگر آن شخص، فردى بازرگان و تاجر بود بدو مى‏گفت: تجارت و بازرگانى تو را كساد مى‏كنيم و اموالت را از بين خواهيم برد، چنان كه آن فرد انسانى ضعيف بود، او را به باد كتك مى‏گرفت و فريب مى‏داد(3). و اين بهترين دليل بر اين است كه دين اسلام، آن گونه كه بدخواهان مدعى هستند با شمشير گسترش نيافته است. رسول گرامى اسلام(ص) [در آغاز] آن اندازه قدرتمند نبوده كه اين افراد را وادار به پذيرش اسلام نمايد، بلكه [بر عكس‏] شخص پيامبر و پيروان ايشان به سبب ايمان خود، از ناحيه قريش مورد ظلم وستم بسيار قرار گرفتند كه به بيان آن خواهيم پرداخت.

دعوت علنى پيامبر


رسول اكرم(ص) از آغاز وحى مدت سه سال مردم را نهانى به پرستش خدا دعوت كرد تا اين‏كه خداوند با اين فرموده به او دستور داد آيين خود را آشكارا اعلان كند:
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِينَ؛
آنچه را مأمور شده‏اى انجام ده و از مشركان روگردان شو.
آن حضرت دستور الهى را امتثال كرده و بر كوه صفا بالا رفت و فرياد زد يا صباحاه، مردم گفتند: اين كيست كه فرياد مى‏زند؟ گفتند: محمد است. وى فرمود: اى بنى فلان، اى‏بنى‏عبدالمطلب، اى‏بنى‏عبدمناف، همگى نزدش گرد آمدند. حضرت فرمود: اگر به شما خبر دهم سپاهى در دامنه اين كوه تصميم دارند بر شما حمله‏ور شوند آيا باور مى‏كنيد؟ گفتند: ما از تو دروغ نشنيده‏ايم. فرمود: بنابراين من شما را از عذاب و كيفر الهى برحذر مى‏دارم. ابولهب گفت: مرگ بر تو؛ ما را به خاطر همين سخن به اينجا كشاندى؟ و سپس به‏پاخاست و اين فرموده خدا نازل شد «تَبَّتْ يَدا أَبِى لَهَبٍ وَتَبَّ» تا آخر سوره. و آن‏گاه خداوند به پيامبرش فرمان داد:
«وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤْمِنِينَ».(4)
پيامبر اسلام خويشاوندان خود را گرد آورد و بدانان فرمود: راهنماى هيچ قومى به همراهانش دروغ نمى‏گويد. به خدا سوگند اگر به همه مردم دروغ بگويم به شما دروغ نخواهم گفت و اگر همه مردم را بفريبم شما را فريب نمى‏دهم، به خدايى كه هيچ معبودى جز او وجود ندارد، من فرستاده خدا به سوى همه مردم به خصوص شما هستم. به خدا سوگند همان‏گونه كه به خواب مى‏رويد از دنيا خواهيد رفت و به همان نحو كه بيدار مى‏شويد در قيامت بر انگيخته مى‏شويد و به كارهايى كه انجام مى‏دهيد مورد حسابرسى قرار مى‏گيريد و پاداش احسان و نيكى شما نيكى است و به بدى‏هايتان نيز كيفر خواهيد شد، يا پيوسته در بهشت جاودانيد و يا هميشه در آتش دوزخ به سرخواهيد برد، و سپس جز با عمويش ابولهب، با ساير مردم به ملايمت سخن گفت.

ايستادگى قريش در برابر پيامبر


اعراب قبل از اسلام در مسجدالحرام بت مى‏پرستيدند، اين بت‏ها از سنگ‏هايى ساخته شده بود كه سود و زيانى نمى‏رساند، ولى با اين همه، از نظر قريش كه بزرگان عرب بودند، اساس واركان زندگى آنها به شمار مى‏آمدند، چه اين‏كه به اين بت‏ها هدايايى از سوى مردم تقديم مى‏شد كه مصالح اقتصادى و منافع ادبى قريش را تأمين مى‏كرد، لذا تنها قريش بود كه حراست جايگاه بت‏ها را بر عهده داشت. بنابراين از بين بردن آيين بت‏پرستى مساوى بود با از بين رفتن اين منافع و اين توليت و سرپرستى. به همين دليل وظيفه رسول خدا(ص) در گسترش دين جديد، وظيفه‏اى بسيار خطير و دشوار بود. وى بت‏پرستى و اعتقاداتى را كه با يگانگى خداوند هم سويى نداشت، به شدت مورد انتقاد قرار داد و به اين هم اكتفا نكرده، بلكه فساد نظام‏هاى اجتماعى آنان را بر ملا ساخت و قريش با اين ديد به پيامبر مى‏نگريستند كه او فردى است مخالف برنامه‏ها و آداب و رسوم آنها و قصد دارد پايه و اساس حيات اجتماعى و اقتصادى آنها را با هم به نابودى بكشد، از اين رو تصميم گرفتند براى حفظ كيان خود به شدت در برابر پيامبر ايستادگى كنند.
روزى رسول اكرم(ص) در مسجد الحرام بر آنان وارد شد ملاحظه كرد آنها به‏بت‏ها سجده مى‏كنند، آنان را از اين كار منع كرد و بر مخالفت با دين و آيين پدرشان ابراهيم(ع) مورد نكوهش قرار داد. آنها به وى پاسخ دادند: ما به اين دليل بر آنها سجده مى‏كنيم كه وسيله‏تقرب ما به خدا شوند و اين موضوع را خداوند درباره آنان يادآور مى‏شود، آنجا كه در قرآن مى‏فرمايد: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلىَ اللَّهِ زُلْفى‏». رسول خدا(ص) برايشان بيان كرد كه اين كار همان شركى است كه خداوند آن را از آنها نخواهد پذيرفت و بدين سان آنان را بر ادامه‏كارشان مورد سرزنش قرار داد، لذا براى مخالفت با آن حضرت همداستان شدند و با تمسخر و استهزا به مقابله با وى پرداختند و اين موضوع را خداوند چنين بيان فرموده است:
وَعَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقالَ الكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذّابٌ * أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَى‏ءٌ عُجابٌ؛(5)
و از اين‏كه بيم دهنده‏اى از خودشان به سويشان آمد، شگفت‏زده شدند و كافران گفتند: اين شخص جادوگر دروغگوست. آيا وى خدايان متعدد را يك خدا مقرر داشته است و اين مطلبى بسيار شگفت‏انگيز است.
وَإِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلّا هُزُواً أَهَذا الَّذِى بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً * إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها؛(6)
و هرگاه كه تو را ديدند به باد مسخره‏ات گرفتند و گفتند: آيا اين همان فردى است كه خداوند وى را به عنوان پيامبر فرستاده است. اگر ما بر پرستش خدايانمان پايدارى و استقامت نمى‏كرديم، او ما را منحرف مى‏ساخت.
اينها امورى بود كه رسول اكرم(ص) را اندوهگين و نگران مى‏ساخت و خداوند آياتى از قرآن را براى دلدارى حضرت نازل مى‏فرمود از قبيل:
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ماكُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتّى‏ أَتاهُمْ نَصْرُنا؛(7)
پيامبران قبل از تو هم تكذيب شدند، ولى بر آن صبر پيشه كردند و آن قدر در اذيت و آزار قرارگرفتند تا اين‏كه نصر و پيروزى ما برايشان به ارمغان آمد.
علاوه براين كسانى كه پيامبر را به تمسخر مى‏گرفتند افرادى سرشناس بودند، آنان پيامبر را به ناسزا گرفته و به آن حضرت اهانت روا مى‏داشتند و علاوه بر دروغگو شمردن او وى را فردى كاهن يا ديوانه مى‏خواندند. خداوند پيامبرش را مخاطب قرار داده و مى‏فرمايد:
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ؛(8)
تو مردم را متذكر ساز و تو به نعمت پروردگارت داراى جنون و كهانت نيستى.
و گاهى به قرآن افترا مى‏بستند كه افسانه‏هاى پيشينيان است. خداوند درباره آنان مى‏فرمايد:
وَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَأَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاءُو ظُلْماً وَزُوراً * وَقالُوا أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِىَ تُمْلى‏ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلاً؛(9)
و آنان كه كفر ورزيدند گفتند: اين قرآن جز دروغ‏هايى كه پيامبر سرهم كرده چيز ديگرى نيست و ديگران هم به او كمك كرده‏اند. اين سخن آنها ظلمى بزرگ و نسبتى ناروا به قرآن است و نيز گفتند: قرآن افسانه‏هاى پيشينيان است كه پيامبر آن را نگاشته و اصحابش صبح و شام بر او املا و قرائت مى‏كنند.
از جمله امورى كه سبب شد آنها در مقابل پيامبر ايستادگى به خرج دهند، سرسختى آنها در زمينه معجزه خواهى بود كه خداوند درباره آنان مى‏فرمايد:
وَقالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى‏ تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللَّهِ وَالمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِى السَّماءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى‏ تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً؛(10)
وگفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر اين‏كه از زمين برايمان چشمه آبى بيرون آرى و يا داراى باغ‏هاى خرما و انگور باشى و ميان آنها نهرهاى آب جارى شود و يا آن گونه كه بر ما ادعا كردى آسمان بر سرمان فرو افتد و يا خدا و فرشتگان را برايمان حاضر كنى و يا خانه و كاخى زرنگار داشته باشى و يا به آسمان بالا روى، از اين گذشته، ما هرگز به آسمان بالا رفتن تو نيز ايمان نمى‏آوريم، مگر اين‏كه كتابى آسمانى بر ما نازل كنى تا آن را قرائت كنيم. بدان‏ها بگو: خداى من منزه از اين امور است، آيا من هم جز يك بشرم كه به پيامبرى فرستاده شده است.
و اين بيان برخى از مقاومت‏هاى بى‏جايى بود كه رسول خدا(ص) از قوم خود ديد، ولى آن حضرت هم‏چنان ثابت قدم و استوار، مردم را به پرستش خدا دعوت مى‏كرد و با كمك وحى الهى اعتقادات بت‏پرستى آنان را كه سود و زيانى‏به حالشان‏نداشت، كارى‏احمقانه وجاهلانه‏مى‏خواند:
إِنْ هِىَ إِلّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُكُمْ ماأَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛(11)
اين بت‏ها جز اسم‏هايى كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده‏ايد چيز ديگرى نيستند و خداوند بدان‏ها قدرتى عطا نكرده است.
وَإِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لايَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُونَ؛(12)
و زمانى كه بدان‏ها گفته شد از دستورات خدا پيروى كنيد گفتند: ما از كيش پدرانمان تبعيت مى‏كنيم، در صورتى كه پدرانشان افرادى جاهل و نادان بوده و به حقّ و راستى راه نيافته‏اند.
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلّا كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً؛(13)
آيا گمان مى‏كنى بيشتر آنها مى‏شنوند و يا درك مى‏كنند، آنها مانند چهارپايان، بلكه گمراه‏تر از آنها مى‏باشند.

تهديد پيامبر


وقتى رسول اكرم(ص) از معبودهاى آنان به زشتى ياد مى‏كرد و انديشه‏هاى آنان را احمقانه مى‏خواند، گروهى از اشراف قريش نزد عمويش ابوطالب رفتند و به او گفتند: برادرزاده‏ات خدايان ما را ناسزا مى‏گويد و از آيين ما به زشتى ياد مى‏كند و عقل و خرد ما را احمقانه شمرده و پدرانمان را گمراه مى‏داند، يا او را از اين كار بازدار و يا اين‏كه ما و او را به خود واگذار و دست حمايت خود را از او بردار، چه اين‏كه تو نيز در اين زمينه با ما هم عقيده‏اى و ما از كارهاى او جلوگيرى خواهيم كرد. ابوطالب با آنان به نرمى و ملايمت سخن گفت و به‏گونه‏اى محترمانه آنها را برگرداند و از نزدش رفتند.
پيامبر(ص) به دعوت خويش ادامه داد و هيچ چيز او را از ابراز كردن دين و آيين الهى بازنمى‏داشت و مردم را به آيين او فرا مى‏خواند و همين عمل سبب خشم قريش شده بود، ازاين‏رو اشراف قبيله گرد هم آمده و نزد ابوطالب رفتند و بدو اظهار داشتند، «اى‏ابوطالب، شما از نظر سنّى و آبرومندى ميان ما، از مقام و منزلت ارجمند و والايى برخوردار هستى، ما از شما خواستيم كه برادرزاده‏ات را منع كنى، ولى اين كار را نكردى و به خدا سوگند ما تحمل شنيدن ناسزاگويى به خدايان خود و به زشتى ياد كردن آنها و احمقانه توصيف نمودن انديشه‏هاى خويش را نداريم، اينك يا او را از اين كار باز دار و يا با هر دوى شما پيكار خواهيم كرد تا يكى از دو گروه نابود شود... اين را گفته و سپس از نزد او بيرون رفتند. براى ابوطالب دشوار بود كه از قوم خود جدا شده و با آنان به دشمنى بپردازد و از سويى دوست نداشت كه پيامبر را تسليم آنان كرده و وى را تنها بگذارد، لذا كسى را نزد پيامبر فرستاد و بدو گفت: «اى برادرزاده، مردم نزد من آمده و به من چنين و چنان گفتند، تو براى حفظ جان خود و من چاره‏اى بينديش و كارى را كه من تحمل و توان آن را ندارم بر من تحميل‏مكن»
. پيامبر(ص) تصور كرد ديدگاه عمويش در مورد وى تغيير كرده و مى‏خواهد او را تنها بگذارد و تسليم آنان نمايد و از حمايت و پشتيبانى او عاجز و ناتوان شده است، لذا رسول اكرم(ص) جمله معروفى را، كه حاكى از جانفشانى در راه عقيده و دعوت به پرستش خداى يگانه بود و هم‏چنان بر تارك روزگار جاودان مانده و هر تهديد و شكنجه‏اى در برابرش كوچك به شمار مى‏آمد، در پاسخ عموى خود عنوان نمود: «اى عمو، به خدا سوگند اگر اين مردم خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از رسالت خويش دست بردارم، هرگز اين كار را نخواهم كرد تا اين كه خداوند دين و آيين خود را يارى و حمايت كند و يا در اين راه هرچه را دارم تقديم كنم!» چه ايمان شگفت‏انگيز و با عظمتى كه چون در قلب راه يافت، به سيلى بنيان كن مى‏ماند كه هيچ چيز در برابر آن توان پايدارى و مقاومت نداشت؟!
رسول خدا(ص) پس از آن‏كه آمادگى خويش را براى فداكارى در راه تبليغ رسالتش عنوان‏كرد، به گريه افتاد و از آنجا رفت. ابوطالب او را صدا زد و بدو گفت: «برادرزاده عزيزم، هر چه دوست دارى بگو، به خدا سوگند هرگز تو را تسليم آنان نخواهم كرد».

نقشه فريب


دعوت به اسلام مورد پذيرش عده بسيارى از مردم قرار گرفت، وقتى قريش اين وضع را مشاهده كردند با اشراف خود گردهم آمده و براى مقابله با خطرى كه آنها را تهديد مى‏كرد به مشورت پرداختند. سرانجام نظر آنها بر اين تعلق گرفت كه كارهايى را به محمد(ص) پيشنهاد كنند، شايد وى را از دعوت خويش منصرف سازند، لذا درپى او فرستادند و از آنجا كه رسول خدا(ص) علاقه‏مند هدايت آنان بود با شتاب نزد آنان آمد، و آنها بدو گفتند: «اى‏محمد(ص) ما كسى را نزد تو فرستاديم تا بيايى و با تو سخن بگوييم، به خدا سوگند ما مردى را از عرب سراغ نداريم كه كارهايى راچون تو نسبت به قوم خود انجام داده باشند، تو نياكان ما را دشنام دادى و آيين ما را به ناسزا گرفتى وبه خدايان ناروا گفته و انديشه و خرد ما را به نادانى و جهل توصيف كردى، و سبب تفرقه و پراكندگى مردم شدى و هركار ناروا و زشتى را به ما روا داشتى، اگر با اين گفته‏هايت در پى مال و دارايى هستى، ما آن قدر برايت مال جمع آورى مى‏كنيم كه ثروتمندترين فرد ما به شمار آيى و اگر پُست و مقام مى‏خواهى، تو را بر خود فرمانروا مى‏گردانيم و اگر مُلك و املاك مى‏خواهى، تو را مالك بر خويش مى‏نماييم،
و اگر آنچه به تو الهام مى‏شود از طريق جنّ است [جن‏زده شده‏اى‏] و او بر تو غلبه يافته و شايد هم اين‏گونه باشد، پول زيادى را براى معالجه‏ات هزينه خواهيم كرد تا بهبوديابى و يا اين‏كه عذرى برايت باقى نمى‏ماند؟
رسول اكرم(ص) فرمود: «آنچه را مى‏گوييد در من وجود ندارد، من براى اين‏كه اموال شما را بگيرم به سوى شما نيامدم، نه پُست و مقام مى‏خواهم و نه قصد فرمانروايى بر شما را دارم، ولى خداوند مرا به عنوان پيامبر به سوى شما فرستاده است و بر من كتاب نازل فرموده و به من فرمان داده تاشما را مژده و بيم دهم. من دستورات الهى را به شما ابلاغ كرده و شما را پندواندرز دادم، اگر آنچه را به شما گفتم بپذيريد، در دنيا و آخرت سعادتمند خواهيد شد و اگر آن را نپذيرفته و ردّ نماييد، براى انجام دادن فرمان خدا صبرو شكيبايى پيشه خواهم كرد تاخداوند ميان من و شما داورى فرمايد».(14)
سپس كفار براى مبارزه با رسالت الهى، نقشه ديگرى را طراحى كرده و به او پيشنهاد كردند تا درعبادت و پرستش بت‏ها با آنها شريك و همسو گردد و آنان نيز در عبادات وى، تشريك مساعى داشته باشند، خداوند اين آيات مباركه را نازل فرمود:
«قُلْ يا أَيُّها الكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» تا آخر سوره و جايى ديگر فرمود: «قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّى أَعْبُدُ أَيُّها الجاهِلُونَ».
وبعد از آن راهى ديگر را انتخاب كردند و از او درخواست نمودند آن دسته از آيات قرآن را، كه بت‏ها را مورد مذمت قرار داده و بت‏پرستان را به كيفر و عذابى شديد تهديد كرده است، از قرآن برداشته و حذف كند. خداوند اين آيات را بر پيامبر نازل فرمود:
قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى‏ إِلَىَّ؛
بگو مرا نمى‏سزد كه قرآن را از پيش خود تغيير و تبديل دهم، من تنها از وحى پيروى مى‏كنم.


1- بيان اين‏گونه مطالب درباره شخصيت ممتاز رسول اكرم‏ ساختگى و از اسرائيليات است، در اين خصوص به تفسير شريف مجمع‏البيان مراجعه شود. «ج6».
2- طبرى مى‏گويد: ابوسعيد از پدر خود پرسيد: آيا ابوبكر نخستين كسى بود كه ايمان آورد؟ وى گفت: خير؛ قبل از او بيش از پنجاه تن به پيامبر گرويده بودند.
3- ابن هشام، ج‏1.
4- شعرا (26) آيات 214 - 215.
5- ص (38) آيات 4 و 5.
6- فرقان (25) آيات 41 - 42.
7- انعام (6) آيه 34.
8- طور (52) آيه 29.
9- فرقان (25) آيات 4 و 5.
10- اسراء(17) آيات 90 - 93.
11- نجم (53) آيه 23.
12- بقره(2) آيه 170.
13- فرقان (25) آيه 44.
14- ابن هشام، ج‏1.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
........ اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 


شعله آتش هجران تو جان می سوزد * وز فراق دل تو پیر و جوان می سوزد
این چه درد است کز او خون جگر می ریزد* وین چه سوز است کزاو جان جهان می سوزد
شرح این غم چه بگویم که بیان می لرزد * وصف این حال چه بگویم که زبان می سوزد

آخرین روزهای زندگی پیامبر بود...

پیامبر به شدت بیمار بود،زیر بغل هایش را گرفته بودند تا بتواند به مسجد بیاید...

نتوانست از منبر بالا برود . آرام روی پله ی اول نشست...

"روزهای آخر عمر من است... آیا در میان شما کسی هست که حقی بر گردن من داشته باشد؟"

"ای پیامبر! روزی که از جنگ طائف برمیگشتی میخواستی با عصایت شترت رابرانی که عصایت به پشت من خورد. من میخواهم قصاص..."

پیامبر دستور داد تا همان عصا را بیاورند.

"بیا برادر. این همان عصا است بیا قصاص کن.."

پیرمرد چوب را از دست پیامبر گرفت و جلو رفت...

نفس ها در سینه حبس شده بود ... همه نگران بودند و زیر لب پیرمرد را سرزنش می کردند... تا اینکه...

پیرمرد چوب را رها کرد و خود را در دامان رسول خدا انداخت و گریست...

" همه ی ما چند روزی در این دنیا مهمان هستیم ... از خدا بترسید...به یکدیگر مهر بورزید و زیاد تفکر کنید... مساجد را خانه ی خود بدانید..."

چند روز بعد، زمان جدایی فرا رسیده بود...

"یا رسول الله! جوانی آمده و تقاضای ملاقات با شما را دارد..."

"بگذارید داخل شود.او برادرم عزرائیل است"

 

احادیث و سخنان گهربار رسول اکرم (ص)

من حفظ من شیعتنا اربعین حدیثا بعثه الله یوم القیامة عالما فقیها ولم یعذبه.   ( امام صادق ع )  

1 – قال الله جل جلاله انا الله لا اله الا انا فاعبدونی، من جاء منکم بشهادة ان لااله الاّ الله بالاخلاص دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی.

خداوند جل جلاله فرمود: منم خدا جز من خدائی نیست پس مرا بندگی و پرستش کنید، هر که از شما ازروی اخلاص شهادت آورد به اینکه جز خدای یگنه خدائی نیست به قلعه و حصار من داخل گردد و کسی که داخل حصار من شود از عذاب من ایمنی یابد.            عیون اخبار الرّضا جلد 2 باب 36

2- من اکثر ذکر الله عزّو جل احبه الله ومن ذکر الله کثیرا کتبت له برائتان: برائة من النّار و برائة من النّفاق.  

هرکه زیاد خدای عزّوجل را یاد کند خدا اورا دوست دارد وکسیکه خدا را زیاد یاد کند برای او دو برائت وآزادی نوشته می شود: آزادی و دوری از دوزخ ودوری از نفاق . اصول کافی- باب ذکر الله عزّوجلّ کثیراً .

3- اکثر اسّجد فانه یحط الذنوب کما تحط الریح ورق الشجر.

زیاد سجده کن که آن گناها را می زیزد همچنان باد برگ درخت را ریزد.  آمالی صدوق مجلس 75 حدیث 11

4- من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله.

هر کس که دوست دارد قوی ترین مردم باشد باید به خدا توکّل نماید. تحف العقول – مواعظ النّبی

5- حرّمت النّار علی عین بکت من خشیة الله.

آتش (دوزخ) بر چشمی که از ترس خدا گریه نماید حرام گردیده است . جامع الخبار ص 114

6- اعبد الله کانّک تراه فان کنت لاتراه فانه یراک، و اعلم انّ اوّل عبادة الله المعرفة به .

(به ابی ذرّ فرمود) خدا را چنان عبادت کن که گوئی اورا می بینی پس اگر تو او را نمی بینی یقینا او ترا می بیندف و بدانکه اوّل عبادت خداوند شناسائی اوست. بحار الانوار جلد 77 ص 74

7-  عجبا للمؤ من لا یقضی الله علیه قضء الاّ کان خیرا له، سرّه او ساءه،ان ابتلاه کان کفّارة لذنبه و انّ اعطاه و اکرمه قد حباه.

شگقتا بر مؤمن! خداوند هیچ قضائی را برای او پیش نیاورد مگر اینکه برایش خیر باشد چه اورا خرسند کند و یا از آن بدش آید، اگر بلایش دهد کفّاره گناه او باشد واگر عطایش کند و گرامیش دارد به او بخشش کرده است. تحف العقول- مواعظ النبی .

8- والّذی نفسی بیده انّ الله تعلی ارحم بعبده من الولدة المشفقة بولدها.

سوگند بدان کسی که جانم در دست قدرت اوست بطور حتم خدای تعالی به بنده اش مهربان تر است از مادر مهربان نسبت به فرزندش. روضة الواعظین ص 503

9 - انا عند المیزان یوم القیامة فمن ثقلت سیّئا ته علی حسناته جئت بالصّلوة علیّ حتّی اثقّل بها حسنابه.  

روز قیامت من نزد میزان (اعمال) خواهم بود، پس کسی که گناهانش بر اعمال نیک او سنگینی کند صلواتی را که او بر من فرستاده می آورم ( و بر حسنات او اضافه می کنم) تا اعمال نیک اورا سنگین نمایم. طرائف الحکم جلد2 ص 124 نقل از وسائل الشّیعه

10- من سائته سیّئته و سرّته حسنته فهو مؤمن.

کسی که کردار بدش اورا غمگین وعمل نیکش اورا خوشحال کند او مؤمن است. امالی صدوق مجلس 36 حدیث 8

11- القران هدی من الضلاة و تبیان من العمی واستقالة من العثرة و نور من الظلمة و ضیاء من الاحداث و عصمة من الهلکة و رشد من اغوایة و بیان من الفتن وبلاغ من الدّنیا الی الاخرة و فیه کمال دینکم و ما عدل احد عن القران الاّ الی النّار.

قرآن (برای بشر) راهنمائی است از گمراهی و نشان دنده است از نابینائی و موجب گذشت از لغزش است و نوری است (رهاننده) از تاریکی و روشن کننده حوادث وبدعتها است و نگاهدارنه از هلاکت و ارشاد کننده از گمراهی وسر گردانی است و بیان کننده فتنه ها و رساننده (انسان) از دنیا به سوی(سعادت) آخرت است وکمال دین شما در آن است و هیچکس از قرآن روگردان نشد مگر اینکه به سوی دوزخ رفت.  اصول کافی کتاب فضل القرآن حدیث 8

12-لا یکمل ایمان العبد بالله حتی یکون فیه خمس خصال: التوکّل علی الله، و التّسلیم لامرالله، واالتّفویض الی الله، والّضاء بقضاء الله،والصّبر علی بلاء الله.

ایمان بنده به خداوند کامل نشود تا اینکه در او پنج خصلت باشد: توکّل نمودن بر خدا، و تسلیم شدن به فرمان خدا، وواگذاری(امور خود) به خدا، و راضی و خشنود بودن به قضاء الهی، و شکیبائی بر گرفتاری وبلا که از جانب خدا می رسد.                           سفینة البحار جلد1ص388

13- من اکثر الاستغفار جعل الله له من کلّ همّ فرجا ومن کلّ ضیق مخرجا ورزقه من حیث لا یحتسب.

هرکه زیاد استغفار کند خداوند برای او از هر غم و اندوهی گشایشی دهد و از هر تنگنایی راه خروجی پدید آورد و او را از جائی که به گمانش نرسد روزی رساند. بحار الانوار جلد77 ص 172

14- سئل عن خیار الباد فقال: الذین اذا احسنو ا استبشروا و اذا اساؤوا استغفروا و اذا اعطوا شکروا و اذا ابتلوا صبروا و اذا غضبوا غفروا.

از بهترین بندگان پرسیده شد فرمود: کسانی هستند که چون نیکی کنند خرّم و خوشحال باشند و چون کردار بدی از آنها سرزند طلب آمرزش کنند و زمانیکه به آنها بخششی شود شکر گزاری نمایند و هنگامیکه گرفتار شوند صبر پیشه گیرند و چون خشمگین شوند در گذرند. امالی صدوق مجلس 3 حدیث 4

15- لاینال شفاعتی من اخّر الصّلوة المفروضة بعد وقتها.

کسی که نماز واجبی را از وقت آن به تأخیر اندازد( در قیامت ) به شفاعت من نائل نشود.  امالی صدوق مجلس 62 حدیث 15  

16- لاتنظر الی صغر الخطیئة ولکن انظر الی من عصیت؟

به کوچکی گناه نگاه مکن بلکه بنگر چه کسی را نافرمانی می کنی؟ بحار الانوار جلد 77 ص 77

17- انّ اکیسکم اکثرکم ذکرا للموت وانّ احزمکم احسنکم استعدادا له.

زیرکترین شما کسی است که بیشتر در یاد مزگ باشد و با احتیاط ترین شما کسی است که برای مرگ بهتر آمادگی داشته باشد.     بحار الانوار جلد 77 ص 176

18- من علب علمه هواه فذاک علم نافع.

علم هر کس بر هوی و هوسش چیره شود پس چنین علمی علم سودمندی است. روضة الواعظین ص 412

19-ما من شئ اثقل فی المیزان من حسن الخلق.

در میزان(عمل آدمی) چیزی سنگین تر از حسن خلق نیست. روضة الواعظین ص 378

20-صلة الرحم تهوّن الحساب وتقی میتة السّوء.

پیوند با خویشان حساب (قیامت ) را سبک و آسان نموده و ازمرگ بد نگاه می دارد. سفینة البحار جلد1 ص 514

 از مؤمنین و مؤمنات التماس دعا داریم

حضرت محمد (ص) از تولد تا رحلت


 

ولادتحضرت محمد (ص) از تولد تا رحلت

حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سال عام الفیل (570 میلادی) در

ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود. مورخان و دانشمندان شیعی ولادت رسول

گرامی اسلام را در صبح جمعه روز هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت

، دوازدهم همان ماه می دانند .

 

  شجره‌نامه پیامبر

پدر بزرگوار رسول خدا عبدالله ،پسر عبدالمطلب ،و مادر ارجمندش آمنه

دختر وهب است. اجداد او عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب

بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه

بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، همگی موحد و از

مردان نیک روزگار خویش بوده‌اند.

 

  سرپرست پیامبر

حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هنوز به دنیا نیامده بود (یا در

گهواره بود) که پدرش در بازگشت از شام «سوریه» در مدینه درگذشت. از آن

پس سرپرستی کودک به عبدالمطلب، بزرگ خاندان قریش ،رسید و او نیز کودک

را به دایه‌ای به نام حلیمه از قبیله بنی‌سعد سپرد.

 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم پنج سال در قبیله بنی‌سعد نزد

حلیمه بود و پس از آن به دامان خانواده خویش بازگشت. پس از مدتی، آمنه

برای زیارت قبر همسر خویش، عبدالله، و دیدار خویشاوندان راهی مدینه شد.

او در این سفر فرزند خود را نیز همراه برد، یک ماه در شهر مدینه درنگ

کرد و هنگام بازگشت در محلی به نام« ابواء» از دنیا رفت.

 

عبدالمطلب پس از درگذشت آمنه، بیش از پیش از محمد محافظت می‌کرد؛

هر گاه در کنار کعبه با سران قریش و پسران خویش می‌نشست، همین که چشمش

به محمد می افتاد او را در کنار خود می‌نشاند و می‌گفت:« به خدا سوگند،

او دارای منزلتی بزرگ خواهد بود.»

 

در هشتمین بهار زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عبدالمطلب

نیز درگذشت و بنا به سفارش او ابوطالب سرپرستی حضرت وی را به عهده

گرفت.

ابوطالب که مردی با ایمان، موحد و نیز از شخصیت‌های برجسته قریش

بود، در نگهبانی و دفاع از پیامبر از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و در

سالی که محمد دوازده ساله شد، او را همراه خود به سفر سالیانه خود برای

تجارت به شام «سوریه» برد.

دراین سفر، کاروان قریش در مسیر خود در محلی به نام بصری توقف

نمود. بحیرا، راهب مسیحی، که دراین مکان اقامت داشت، محمد را دید وخبر

از آینده او و دین جهان‌گستر او داد.

 

 دوران نوجوانی

پیامبر صلی الله علیه و آله در بیست (یا پانزده ) سالگی همراه

عموهای خود در چهارمین جنگ از جنگ‌های فجار شرکت کرد. این نبرد بین

طایفه قریش و قبیله هوازن واقع شد. رسول خدا فرموده است: « من در این

جنگ به عموهایم تیر می‌دادم تا آنان پرتاب کنند.»

 

پس از پایان نبرد فجار، پیمانی به نام «حلف الفضول» بین طایفه‌هایی

از قریش بسته شد که بر اساس آن می‌بایست برای یاری هر مظلومی در مکه و

باز گرفتن حق او از ستمکار، متحد شوند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم

رود. رسول خدا بیست ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان در این پیمان

شرکت کرد و با قریشیان هم‌پیمان گردید تا یاور ستمدیدگان باشد.

 

آن حضرت سال‌ها پس از حلف الفضول (پس از بعثت و هجرت ) در زمان بسط

اسلام فرمود: « در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر

در اسلام هم به مانند آن دعوت می‌شدم اجابت می‌کردم و اسلام جز

استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است. »

 

حضرت محمد در سن 35 سالگی با تدبیر خود در نصب حجرالاسود (در

ماجرای تجدید بنای کعبه) مانع جنگ و نزاع بین طواپف قریش گردید.

 

آوازه امانت‌داری و راست‌گفتاری محمد صلی الله علیه و آله باعث شد

تا خدیجه، دختر خویلد، زن برجسته و ثروتمند قریش که برای تجارت، از

مردان یاری می‌گرفت او را به همکاری دعوت نماید و آن حضرت را در قالب

قراردادی برای تجارت عازم شام «سوریه» کند.

 

رسول اکرم پس از بازگشت، سود فراوانی را که به دست آورده بود به

خدیجه سپرد. خدیجه که شیفته‌ی حسن خلق و صفات برجسته او شده بود، به آن

حضرت پیشنهاد ازدواج داد که مورد پذیرش او قرار گرفت. ازدواج رسول خدا

صلی الله علیه و آله با خدیجه دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت او

از شام «سوریه» بوده است. سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر از 25 تا

40 ، متفاوت، نقل کرده‌اند.

  

همسران و فرزندان

خدیجه اولین همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و تا زمانی که

زنده بود رسول خدا همسر دیگری اختیار نکرد.

پیامبر از خدیجه دارای سه پسر و چهار دختر شد: قاسم (که کنیه

پیامبر صلی الله علیه و آله به همین خاطر ابوالقاسم است)، عبدالله ،

طاهر، رقیه ، ام الکلثوم ، زینب و فاطمه سلام الله علیها .

 پیامبر از دیگر همسران خود فرزندی نداشت جز از ماریه قبطیه که صاحب

پسری به نام ابراهیم گردید.

 

 علی در دامن پیامبر

حضرت محمد برای کمک به عمویش، ابوطالب، که در تنگدستی قرار گرفته

بود، فرزند او علی را همراه برد و تحت سرپرستی خود قرار داد و عباس

،عموی پیامبر، هم فرزند دیگر ابوطالب، جعفر، را به همراه برد. آنگاه

رسول خدا فرمود: « من همان را برگزیدم که خدا اورا برای من برگزیده

است.»

 

 بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم هر سال مدتی را در غار حرا به اعتکاف می‌نشست. در این

مدت که دور از مردم، تنها به عبادت خداوند می پرداخت کسی جز علی علیه

السلام او را نمی‌دید.

پس از پایان اعتکاف به مکه باز می‌گشت، گرد خانه خدا طواف می‌کرد و

سپس به خانه می‌رفت.

محمد صلی الله علیه و آله در بامداد بیست و هفتم ماه رجب سیزده سال

قبل از هجرت، در غار حراء با نزول جبرئیل (فرشته وحی) و تلاوت آیات

ابتدای سوره علق از جانب خداوند به پیامبری مبعوث گردید.پیامبر پس از

نزول وحی از حرا پاپین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد. اولین

بانویی که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و رسالت او را تصدیق

کرد همسرش خدیجه و اولین مرد، علی علیه السلام بود؛ چنانکه خودش در نهج

البلاغه می‌گوید:«

در آن زمان، اسلام درخانه‌ای نیامده بود مگر خانه‌ی رسول خدا و

خدیجه، و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوّت

را استشمام می کردم. . .»

ّ

 دعوت سرّی به اسلام

 پیامبر اسلام سه سال تمام به دعوت سری پرداخت و عده‌ای مخفیانه به

آیین اسلام گرویدند. برخی از این افراد عبارتند از:

زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص،

طلحه بن عبیدالله، ابو عبیده جراح، ابو مسلمه، ارقم بن ابی الارقم،

خباب بن الارت، ابوبکر بن ابی قحافه.

 

 دعوت نزدیکان خود به اسلام

پس از سه سال دعوت مخفیانه، از جانب خداوند، آیه « و انذر عشیرتک

الاقربین» (خویشاوندان نزدیک خود را از عذاب الهی بترسان) ـ سوره

شعراء/ 214ـ بر آن حضرت نازل شد.

 رسول خدا نزدیکانش از خاندان عبدالمطلب را به منزلش خود دعوت نمود

و پس از پذیرایی از آنان، رسالت خود را اعلام فرمود ولی با انکار

ابولهب مواجه شد و همه متفرق شدند.

پیامبر بار دیگرآنها را گرد آورد و علی علیه السلام خوراکی برایشان

فراهم ساخت. آنگاه رسول خدا شروع به سخن نمود و آنان را به رسالت خویش

از طرف خدا آگاه ساخت و فرمود: «کدامیک از شما در راه اسلام مرا کمک

می‌دهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» هیچ کدام

سخن نگفتند جز علی علیه السلام که از همه کم‌سال‌تر بود. علی گفت: «یا

رسول الله! من تو را در این کار یاری می‌دهم.»

این ماجرا تا سه بار تکرار شد.

سپس رسول خدا فرمود: « این (علی علیه السلام)، برادر و وصی و خلیفه

من در میان شماست. پس از او بشنوید و فرمانش را پیروی کنید. جمعیت به

پا خاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را امر کرد که حرف پسرت

را گوش کنی و او را اطاعت کنی.»

از همین زمان بود که قریش، آشکارا به دشمنی با رسول خدا پرداخت.

 

 دعوت همگانی

در مرحله دوم از دعوت پیامبر، فرمان وحی رسید که:« فاصدع بما تؤمر

و اعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.» (پس آنچه را بدان مأموری،

آشکار کن و از مشرکان دوری جوی که ما شرّ مسخره کنندگان را از تو برطرف

خواهیم کرد) ـ سوره حجر، آیه 94 - 95.

در پی این فرمان پیامبر، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.

مردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند.

به‌ویژه به این دلیل که وی به صراحت از بتان و آیین و روش‌های ضدانسانی

آنان انتقاد می‌کرد. ابوطالب در این دوران علی‌رغم مخالفت‌ها و

دشمنی‌های قریش ایستادگی کرد و از برادرزاده خود، محمد صلی الله علیه و

آله، نگاهبانی نمود.

 

 هجرت به حبشه

 به‌تدریج نام رسول خدا و دین اسلام به اطراف مکه و نواحی گوناگون

عربستان کشیده می‌شد. انتشار روزافزون اسلام، افکار قریش را پریشان کرد

و آنها را به فکر چاره انداخت تا از هر راه ممکن، این نور مقدس را

خاموش کنند. بارها برای شکایت از پیامبر، نزد ابو طالب، بزرگ قریش،

آمدند و زبان به گله و تهدید گشودند؛ لیکن ابوطالب از حمایت پیامبر

قدمی عقب ننشست و لحظه ای از دفاع او فروگذار ننمود. بارها سعی کردند

پیامبر را با ثروت و قدرت تطمیع کنند ولی ناکام ماندند. پس از این

ناامیدی، بر دشمنی و آزار رسول خدا افزودند. به‌خصوص یاران آن حضرت

مانند بلال حبشی ، عمار یاسر و همسرش، عبدالله بن مسعود و .... را تحت

شدیدترین شکنجه‌ها قرار دادند. این فشارها چنان شدت گرفت که گروهی از

اصحاب به نزد پیامبر آمدند و درباره مهاجرت از مکه کسب تکلیف کردند.

پیامبر فرمود:« اگر به حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد

بود.» و و به این ترتیب به تعدادی از یاران خود اجازه مهاجرت به حبشه

را صادر فرمود. آنها به سرپرستی جعفر بن ابیطالب در گروهی متشکل از

هشتاد و سه مرد و هیجده زن، رهسپار حبشه شدند.

 قریش برای مقابله با پیامبر و مسلمانان از راههای مختلفی وارد شد

که برخی از آنها و حوادث این دوران عبارتند از:

اقدام جهت بازگرداندن مهاجرین از حبشه که با عدم موافقت پادشاه

حبشه با اخراج مهاجرین روبه‌رو شد.

 مراجعت گروه اولیّه مهاجرین به سبب انتشار خبری دروغین

 ورود گروه تحقیق مسیحیان حبشه به مکه

 سفر گروهی از مشرکین به مدینه برای ملاقات با یهودیان

 تهمت های ناروا به پیامبراسلام

 

اندیشه مقابله با قرآن

 

تحریم شنیدن آیات قرآن

 

جلوگیری از اسلام آوردن افراد

 

و محاصره اقتصادی که در اثر آن پیامبر و مسلمان‌ها مجبور شدند از

مکه خارج شوند و مدت سه سال را در تنگنای شدید در درّه ای به‌نام شعب

ابوطالب بگذرانند.

 این ماجرا شش سال پس از بعثت رسول خدا در اولین شب ماه محرم سال

هفتم واقع شد. رسول خدا و همه بنی هاشم و بنی‌ مطلب سه سال ( تا نیمه

رجب سال دهم) در شعب ابی طالب گرفتار بودند.

 

 مرگ خدیجه و ابو طالب

در رمضان سال دهم بعثت (دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب و سه

سال پیش از هجرت)، ابوطالب و خدیجه به فاصله سه روز از یکدیگر از

دنیارفتند؛ ابتدا خدیجه در سن 65 سالگی و سپس ابوطالب در سن هشتاد و

چند سالگی با مرگ خود، رسول خدا را داغدار کردند. آن دو در حجون مکه به

خاک سپرده شدند.

 

 دعوت از مردم طائف

سفر رسول خدا به طائف برای دعوت مردم به اسلام و واقعه معراج از

حوادث مهم این دوران است.

 حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از آن که از طرف خداوند مامور شد

دعوت خود را آشکار کند (در سال چهارم بعثت) ده سال پی در پی با قبائل

گوناگون عرب تماس گرفت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد. به آنان می

فرمود: «بگوئید لا اله الا الله تا رستگار گردید.» ولی آنان از پذیرش

دعوت پیامبر سر باز می‌زدند.

 مشرکان با آنکه معجزه‌های گوناگونی از پیامبر صلی الله علیه و آله

مشاهده می‌کردند، باز او را ساحر می‌خواندند و دعوت او را

نمی‌پذیرفتند. در سال یازدهم بعثت، شش تن از مردان قبیله خزرج از شهر

مدینه در ایام حج با پیامبر دیدار کردند. آنها در عقبه منی (دره ای در

پایین منطقه منی) با رسول خدا پیمان بستند و دین اسلام را پذیرفتند.

 یک سال بعد، دوازده تن از مردم مدینه (پنج تن از آنان همان کسانی

بودند که سال قبل اسلام آورده بودند و هفت تن از افراد جدید بودند) در

ایام حج در عقبه منی با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند و هنگام

بازگشت، رسول خدا مصعب بن عمیر را همراه آنان به مدینه فرستاد تا به هر

کس مسلمان می‌شود، قرآن بیاموزد و دیگر مردم مدینه را نیز به اسلام

دعوت کند؛ سران دو قبیله بزرگ اوس و خزرج و قبایل آنان و بسیاری از اهل

مدینه در اثر تبلیغات مصعب بن عمیر و دیگر مسلمانان مدینه به اسلام

گرویدند.

 

 پیمان عقبه

در ذی الحجه سال سیزدهم بعثت، هفتاد و پنج تن از مسلمانان مدینه که

دو تن از آنان زن بودند، در موسم حج در منی با رسول خدا بیعت کردند. در

پی بازگشت آنها به مدینه، آیین اسلام گسترش بیشتری یافت و به جز چند تن

از بزرگان قوم که آنان نیز به‌تدریج به اسلام روی آوردند، بقیه مردم

مدینه مسلمان شدند.

 قریش که از پیمان دو قبیله اوس و خزرج با رسول خدا صلی الله علیه و

آله آگاه شدند، هر روز فشار و آزار خویش را به مسلمانان بیشتر کردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله برای رهایی آنان از ستم مشرکان، اجازه

هجرت را صادر فرمود و مسلمانان، گروه گروه به مدینه مهاجرت کردند.

 

 هجرت پیامبر به مدینه

کسی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و

تعداد انگشت‌شماری از مسلمانان در مکه باقی نمانده بودند که سران قریش

تصمیم نهایی را گرفتند. آنها در دارالندوه (مجلس شورای مکه) گرد آمدند

و به پیشنهاد ابوجهل قرارشد از هر قبیله، جوانی شجاع انتخاب شود و همگی

شبانه، دسته‌جمعی به خانه پیامبر هجوم ببرند و او را بکشند. این فکر به

اتفاق آرا تصویب شد و قرار شد چون شب فرا برسد، آن افراد ماموریت خود

را انجام دهند.

در این هنگام جبرئیل فرمان هجرت به مدینه را از جانب خداوند به آن

حضرت ابلاغ نمود.

 آن شب (شب پنج شنبه اول ماه ربیع الاول سال چهاردهم بعثت)، علی

علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بستر

خوابید.(خداوند درباره همین شب « لیله المبیت » و فداکاری امام علی آیه

207 سوره بقره را نازل کرده است.) با ناکام‌ماندن نقشه قریش، پیامبر

اکرم پس از سه روز توقف در غار ثور ، به مدینه هجرت نمود. وی روز

دوشنبه دوازدهم ربیع الاول، نزدیک ظهر وارد منطقه قبا واقع در 6

کیلومتری مدینه شد و در مدت توقف خود (که مدتش را از 3 تا 23 روز نقل

کرده اند)، اولین مسجد اسلام « مسجد قبا » را بنا نهاد و پس از پیوستن

علی علیه السلام و بعضی افراد خانواده‌ا‌ش وارد مدینه شد. سپس

مسجدالنبی را بنا نهاد و پس از امضاء صلحنامه با یهودیان مدینه، بین

مسلمانان پیمان برادری منعقد نمود.

در سال دوم هجرت قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر یافت.

در همین سال اولین نبرد مسلمانان با کفار به نام نبرد بدر اتفاق افتاد

که با پیروزی قاطع مسلمانان پایان یافت.

 ازدواج امام علی علیه السلام با حضرت فاطمه،دختر پیامبر، از دیگر

وقایع سال دوم هجرت است .

 

 غزوه‌ها

قریش برای انتقام جنگ بدر دست به تهیه لشگر و تجهیزات زد که منجر

به جنگ دیگری به نام غزوه احد گردید که با شهادت بسیاری از مسمانان

خاتمه یافت.

 در همین سال بلافاصله پس از غزوه احد، حمراءالاسد واقع شد وسپس

غزوه ذی امر ، بحران ، سریه های محمد بن مسلمه و زید بن حارث .

 غزوه‌ها و سریه‌های سال دوم هجرت: غزوه بواط ، عثیده ، غزوه سفوان

*، بدر ، بنی قینقاع ، سویق ، عبدالله بن جحش ، عمیر بن عدی ، سالم بن

عمیر .

 

نیمه ماه رمضان این سال ولادت حضرت امام حسن علیه السلام است؛ در

این سال سریه رجیع و سریه بئر معونه واقع شده که با توطئه کفار به

شهادت گروهی از مسلمانان منتهی شد.

 غزوه بنی نضیر با یهودیان بنی نضیر که به خروج آنها از مدینه منتهی

شد و غزوه ذات الرقاع و غزوه بدر صغری و سریه ابو مسلم و سریه عمربن

امیه در سال چهارم هجرت واقع شد. در این سال امام حسین علیه السلام

متولد شد، مادر علی علیه السلام، فاطمه بنت اسد ، وفات یافت و حکم حرمت

شراب نازل گشت.

 در سال پنج هجرت، غزوه احزاب (خندق) و غزوه بنی قریظه با یهودیان

بنی قریظه و سریه ابوعبیده جراح واقع شد.

 

 غزوه به جنگ هاپی گفته می شود که پیامبر شخصا در اّن شرکت داشتند.

 

 سریه به لشگرهاپی گفته می شود که اّن حضرت به فرماندهی دیگران به

نقاط مختلف گسیل می داشتند.

 

 وقایع سال ششم هجرت

در این سال غزوه ذی قرد وغزوه بنی المصطلق و واقعه صلح حدیبیه

اتفاق افتاد که طبق معاهده با کفار، مسلمانان می‌توانستند سه روز در

سال به مناسک عمره در مکه بپردازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در

این سال توسط سفیران متعدد، نامه‌هایی را برای دعوت به اسلام به سوی

فرمانروایان کشورهای مختلف ارسال نمود:

دحیه بن خلیفه کلبی را نزد قیصر پادشاه روم، عبدالله بن خدافه را

نزد خسرو پرویز پادشاه ایران و نیز سفیرانی به یمامه ، بحرین ، شام،

مصر ، حبشه، یمن ، اردن و برخی مناطق دیگر فرستاد.

  

حوادث سال هفتم هجرت

 در این سال، جنگ مهمی با یهودیان منطقه خیبر در گرفت که به غزوه

خیبر معروف است و با رشادت‌های امام علی علیه السلام به پیروزی اسلام و

فتح دژها و قلعه‌های یهودیان منجر شد. جعفر بن ابی طالب نیز در همین

سال از حبشه بازگشت که موجب شادمانی پیامبر گردید .

 در همین سال پیامبر به همراه مسلمین عازم عمره شد که به «عمره

القضا» (عمره قضا) معروف است؛ زیرا این عمره، قضای همان عمره است که

سال قبل در حدیبیه به صلح انجامید.

 سریه‌های زیر در این سال واقع شده است: سریه تربه ، نجد، فدک، سریه

زبیر بن قوام، غالب بن عبدالله، بشیر بن سعد، ابن ابی العوجاء و

عبدالله بن حدرد .

 

حوادث سال هشتم هجرت

از وقایع این سال، نبرد موته به فرماندهی جعفر بن ابیطالب است و

سریه ذات السلاسل و مهمترین واقعه، فتح مکه و انهدام بت‌خانه‌‌ها است.

تا ماه شوال همین سال سریه های خالد بن سعید به عرنه، هشام بن عاص به

یلمم ، غالب بن عبدالله به سوی بنی محارب ، نمیله بن عبدالله بر سر بنی

ضمره ، خالد بن ولید و غمیصاء نیز واقع شده است.

 پس از فتح مکه، در بازگشت به سوی مدینه، غزوه حنین رخ داد که با

پیروزی مسلمین و به‌دست آوردن غنائم زیاد پایان یافت. سپس رسول خدا

عازم طائف گردید و پس از غزوه طائف برای انجام عمره وارد مکه شد. عتاب

بن اسید را حاکم مکه کرد و معاذ بن جبل را به تعلیم قرآن و احکام اسلام

به مکیان گماشت و آنگاه رهسپار مدینه گردید.

 سریه‌های غالب بن عبدالله کلبی به کدیه و به فدک ، سریه کعب بن

عمیر ، شجاع بن وهب ، قطبه بن عامر و سریه ابو قتاده انصاری در همین

سال واقع شده است.

 در پایان این سال، وفات زینب ،دختر بزرگ رسول خدا، و تولد پسرش

ابراهیم نیز به وقوع پیوست.

 

 حوادث سال نهم هجرت

از حوادث این سال غزوه مهم تبوک با رومیان است که سی هزار نفر از

مسلمین در آن حضور داشتند که بدون جنگ خاتمه یافت.

 در بازگشت از همین غزوه منافقین تصمیم به قتل پیامبر گرفتند که

نقشه آنان با تدبیر پیامبر خنثی گردید. در این سال، مسجد ضرار (مسجدی

که منافقین به عنوان پایگاه توطئه‌چینی‌های خود بنا کرده بودند) به امر

پیامبر تخریب شد.

 همچنین به امر خداوند، پیامبر اکرم موظف به ابلاغ سوره برائت به

علی علیه السلام شد تا برای حجاج مکه تلاوت کند.

 پس از غزوه تبوک با وجودی که مسلمانان با ارتش روم درگیر نشدند،

سراسر عربستان مرعوب قدرت مسلمین شد. لذا مردم طائف پس از بیست روز

محاصره ، توسط عروه بنی مسعود یکی از رؤسای خود اسلام را پذیرفتند.

 سریه‌های عقیقه بن حصن ، ضحاک بن صفیان ، علقمه بن مجزّز و سریه

امام علی علیه السلام بر سر قبیله طی برای نابود ساختن بت‌خانه‌ی فلس

در این سال واقع شده است.

 

 حوادث سال دهم هجرت

در این سال، حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام فرزند 18 ماهه

رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماریه قبطیه، از دنیا رفت .

 واقعه مباهله با مسیحیان نجران نیز در همین سال پیش آمد.

مردم همدان، قبیله بزرگ یمن، نیز اسلام را پذیرفتند که زمینه ساز

اصلی پذیرش تدریجی اسلام در یمن گردید.

 همچنین در این سال رسول خدا با اعلام قبلی عازم خانه خدا شد که

جمعیت بسیاری از مسلمانان، اٌن حضرت را همراهی کردند .

 رسول خدا پس از انجام حج، تعلیم آن به‌عنوان مناسک همیشگی حج و

ایراد خطبه‌های متعدد به سوی مدینه رهسپار شد. لیکن در محدوده جهینه در

وادی غدیر خم ، در مقابل همه حاجیان به معرفی حضرت علی علیه السلام به

عنوان جانشین پس از خود پرداخت و مردم را به بیعت با آن حضرت امر کرد.

آیه اکمال دین در همین روز نازل گردید.

 از وقایع این سال، ادعای پیامبری شخصی از یمامه بنام مسیلمه است که

طی نامه‌ای برای رسول خدا، ادعای پیامبری خود را اعلام نمود و حضرت در

پاسخ کوتاه خود، او را مسیلمه کذاب و دروغگو نامید.

 

سال یازدهم ـ رحلت پیامبر

با گسترش اسلام و احساس خطر رومیان نسبت به سرزمین‌های زیر سلطه

آنها شام «سوریه» و فلسطین،درصدد یورش به مسلمانان بر آمدند. رسول خدا

صلی الله علیه و اله فرمان جهاد عمومی صادر فرمود و دستور داد عموم

مردم به‌خصوص مهاجرین اولیه در لشگر حاضر باشند. سپس فرماندهی لشگر را

به جوانی 20 ساله به‌نام اسامه فرزند زید بن حارثه که در نبرد موته در

جنگ با رومیان شهید شده بود، سپرد.

در این هنگام، پیامبر بیمار شد و گروهی به بهانه‌ی بیماری او، هر

روز حرکت لشگر اسامه را به تاخیر می انداختند تا اینکه پیامبر در حال

بیماری به مسجد آمد و از تاخیر حرکت لشگر با خشم فراوان سخن گفت و

دوباره فرمان حرکت صادر کرد. در بستر بیماری خود می فرمود:

«سپاه اسامه را روانه کنید. خداوند تخلف‌کنندگان از حضور در لشگر

اسامه را لعنت کند.»

 از آنجا که رسول خدا از نقشه‌ها و توطئه‌های منافقین آگاه بود و

آنها را پیش‌بینی می‌نمود، در حالی که از بیماری خود رنج می‌برد به

مسجد آمد و خطاب به مردم فرمود:« ای مردم! آتش فتنه برافروخته شده و

فتنه مانند پاره‌های شب تاریک ظهور کرده است.»

 و همچنین می‌فرمود: «من از میان شما می روم، ولی دو چیز ارزشمند در

میان شما باقی می گذارم: قرآن و عترت. تا وقتی به این دو با هم تمسک

بجویید، هرگز گمراه نمی‌شوید و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا

هنگامی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

  

وصیت مکتوب

پیامبر اکرم در بستر بیماری فرمود: برای من قلم و دواتی بیاورید تا

برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. لیکن بعضی از اصحاب با

مخالفت خود، مانع مکتوب‌شدن وصیت آن حضرت شدند.

 ابن عباس پس از این واقعه می‌گریست و می‌گفت: «بزرگترین مصیبت برای

اسلام این بود که اختلاف اصحاب، مانع از آن شد که پیامبر وصیت مورد نظر

خود را بنویسد.»

 

 رحلت

 رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدتی که در بستر بیماری بود،

سفارش‌های گوناگونی به مردم و اصحاب، به‌ویژه درباره‌ی دخترش فاطمه

علیهاسلام و موضوع جانشینی امام علی علیه السلام ‌فرمود. تا سرانجام

ظهر روز دو شنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم در حالی که سر مبارکش

بر سینه علی علیه السلام بود از دنیا رفت.

پارچه ای یمانی بر روی پیکر مبارکش کشیدند و چیزی نگذشت که خبر

درگذشت پیامبر در سرتاسر مدینه پیچید .

 

علی علیه السلام طبق وصیت پیامبر که فرموده بود نزدیک‌ترین کس به

من غسلم دهد، اٌن حضرت را غسل داد و کفن نمود. سپس یاران پیامبر

دسته‌دسته بر پیکر او نماز گزاردند. آن‌گاه در همان حجره‌ای که

در‌گذشته بود به دست امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد.

  سفوان ناحیه ای است در منطقه بدر و لذا نام دیگر غزوه بدر می باشد

طب در دوران خلافت امویان

طب در دوران خلافت امویان

یک قرن و نیم ابتدای استیلای مسلمانان بر ایران از جمله ادوار پرابهام تاریخ سرزمین ایران است.در واقع اطلاعات موجود از وضعیت سیاسی، اجتماعی و علمی این دوران بسیار اندک است ."ا.س.کندی" در این باره می‌گوید: «از قضا آگاهی ما درباره علم در عصر ساسانی بیش از اطلاع ما از همین زمینه د د سال استیلای عرب می‌باشد.»

در نتیجهِ این کم اطلاعاتی اظهار نظرهای متفاوت و گاهی متضاد در بین مورخین وجود دارد، چنان که بعضی اعراب را بی فرهنگ و دشمن علم دانسته (۱۵) و برخی دیگر توصیه‌های اسلام در خصوص لزوم یادگیری علوم را مورد تاکید قرار داده و مسلمانان را طرفدار و دوستدار علم دانسته‌اند.

شک نیست که در هجوم تازیان، بسیاری از کتاب‌ها و کتابخانه‌های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است .این دعوی را از تاریخ‌ها می توان حجّت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تأیید می کند سید حسین نصر در این باب ادعا کرده‌است که: «از یک جهت فعالیت علمی این دوره ادامه فعالیتهایی بوده که از اواخر عصر ساسانی آغاز شده بود اما به مقیاسی بسیار وسیعتر »از شواهد تاریخی بر می‌آید که در این دوران رکود علمی کم و بیش وجود داشته‌است.دلیل این رکود علمی را در چند چیز می‌توان دانست . مهم‌ترین عامل این بوده‌است که اعراب چیزی بیشتر ازعلم و فرهنگ ایرانیان نداشتند تا به ایرانیان بدهند. . دیگر اینکه در طی دوران حکومت امویان، ایران دچار حوادث و آشوب‌های بسیاری بودو در نتیجه دانشمندان و پزشکان به جای توجه علم به فکر جان و مال خود بودند. دیگر اینکه ایران مفتوحه بود و بنابراین در نظر اعراب عرصه‌ای برای گسترش اسلام و منبع ثروت برای تامین مخارج حکومت بوده و به همین دلیل دیگر در ایران جایگاهی برای دانش پروری باقی نماند. ویکتور دانر در این باره می‌گوید :

«در ابتدا دوران امویبه بخش ایرانی عالم اسلام توجه اندکی شده بود زیرا مرکز صحنه که در دست پیشگامان و راهنمایان بود نخست در حجاز و سپس بعدها در دمشق و بغداد قرار داشت . این امر تا حد زیادی بواسطه خاستگاه‌های اسلام در حجاز و جابجاییهای بعدی پایتخت آن و انتقال بعدی مراکز فرهنگی به جاهای دیگر . . . بود.»

درمان سرماخوردگی

درد وخارش گلو، سرفه خشک و کوتاه وگرفتگی بینی از علائم رایجی هستند که معمولا” همه ما در هنگام سرماخوردگی از آنها رنج می بریم ، بنابراین طبیعی است که همه ما از این بیماری متنفریم. معمولا” درمان کامل سرما خوردگی حدود ۵ روز طول می کشد اما اگر ما رژیم غذایی و روش زندگیمان را تغییر دهیم می توانیم سریعتر از دست این بیماری ویروسی خلاص شویم.

آب بنوشید :

وقتی بدن ما با سرماخوردگی مبارزه می کند نوشیدن مایعات خیلی اهمیت دارد و به بدن ما خیلی کمک می کند. بنابراین حداقل ۶ لیوان در روز آب بخورید . علاوه بر آب ، از آب میوه ها و آب سبزیجات طبیعی و شیرین نشده نیز می توانید استفاده کنید اما از مصرف نوشیدنیهایی مثل قهوه ، چای سیاه غلیظ و سودا خودداری کنید. زیرا این نوشیدنیها به جای آنکه به بدن شما آبرسانی کنند ، آب بدن شما را کم می کنند. نوشیدن آب زیاد به بدن شما کمک می کند که سموم و مواد زائد را سریعتر دفع کند و باعث می شود که خون و سلولهای شما به خوبی کار کنند.

بخوابید:

وقتی می خوابید و یا استراحت می کنید ، در واقع به بدنتان اجازه می دهید که همه انرژی خود را برای مبارزه با سرماخوردگی بکار گیرد . خوابیدن و استراحت کردن باعث می شود عملکرد سیستم ایمنی بدن شما افزایش یابد و همه توانایی خود را برای مبارزه با ویروس سرما خوردگی استفاده کند. بنابراین حداقل ۸ ساعت در شب بخوابید و علاوه بر آن در طول روز هم حتما” چند خواب کوتاه داشته باشید.

مواد مقوی مصرف کنید:

وقتی بدن شما با سرماخوردگی مبارزه می کند برای اینکه قوی باقی بماند و بتواند درمقابل این بیماری از خود دفاع کند ، به انرژی و غذای مقوی احتیاج دارد.از خوردن غذاهای سرخ شده ، شور ، چرب و شیرین خودداری کنید در عوض از غذاهایی استفاده کنید که سبک و مغذی باشند و هضم آن ها برای بدن آسانتر باشد. برای مثال میوه ها ، سبزیجات ، غلات و پروتئینهای بدون چربی که سرشار از مواد مغذی ، ویتامین ها ، مواد معدنی و فیبر هستند برای بدن بیمار بسیار مفید ند. غذاهای آبدار به درمان سرماخوردگی خیلی کمک می کنند. برای مثال سوپ مرغ با رشته فرنگی برای درمان سریع سرماخوردگی بسیار مفید است. سوپ مرغ دارای خواص غیر التهابی است و حرکت موکوس ها را بطور موقتی تسریع می کند و در نتیجه منجر به تسکین احتقاق(گرفتگی بینی ) و کاهش زمان تماس ویروس با پوشش داخلی بینی می شود.

دارو :

داروهای زیادی برای درمان سرماخوردگی وجود دارد اما پیشنهاد می کنیم که وقتی نشانه های سرماخوردگی آغاز شد شما هر روز ۴ وعده و در هر وعده ۴۰۰ میلی گرم ویتامین سی به همراه آب فراوان مصرف کنید و علاوه بر آن هر ۶ ساعت یکبار یک قرص زینک مصرف کنید

استئوآرتریت چیست

استئوآرتریت چیست؟استئوآرتریت شایعترین نوع آرتریت (التهاب مفصلی)، به خصوص در میان افراد مسن است. گاهی اوقات از اسامی(DJD (Degenerative Joint Disease) و استئوآرتروز (Osteoarthrosis) نیز برای نامیدن این بیماری استفاده میشود.

استئوآرتریت بیماریی مفصلی است که در درجه اول غضروف مفصل را درگیر مینماید. غضروف بافتی لغزنده است که انتهاهای استخوانها را در یک مفصل میپوشاند.

استخوانها داشتن حرکتی آسان بر روی یکدیگر را مدیون غضروفهای سالم هستند. وظیفه دیگر غضروفها جذب شوک در طی حرکات فیزیکی میباشد (Shock Absorption).

در بیماری استئوآرتریت لایه سطحی غضروفها خرده شده و از بین میرود که باعث میشود استخوانهای زیر غضروفها به همدیگر ساییده شوند و نهایتا درد، ورم، و کاهش حرکت در مفصل به وجود آید. به مرور زمان مفصل شکل طبیعی خودش را از دست می دهد.

همچنین اسپور های استخوانی (زوائدی استخوانی که استئوفیت نامیده میشوند) در لبه های مفصل رشد میکنند که خود باعث درد و ناراحتی بیشتر می شوند. بیماران مبتلا به استئوآرتریت معمولا درد و محدودیت حرکت در مفصل دارند. برعکس دیگر انواع آرتریت که در آنها ممکن است سایر اعضای داخلی نیز درگیر شوند استئوآرتریت تنها مفاصل را درگیر مینماید. به عنوان مثال آرتریت روماتوئید علاوه بر مفاصل سایر قسمتها را نیز میتواند درگیر کند، زودتر از استئوآرتریت فرد را مبتلا میکند و ممکن است علاوه بر ورم و قرمزی در مفصل باعث شود که فرد احساس مریضی، خستگی، و یا حتی در مواردی احساس تب نماید.

● استئوآرتریت بیشتر چه کسانی را مبتلا میسازد؟

استئوآرتریت یکی از شایعترین علل ناتوانی در بزرگسالان است. اگرچه افراد جوانی که دچار سانحه یا جراحت در مفاصلشان شده اند نیز ممکن است دچار استئوآرتریت شوند، اما این عارضه بیشتر افراد مسن را درگیر میکند. چنانچه رادیوگرافی از مفاصل افراد بالای ۶۵ سال به عمل آید شواهدی مبنی بر وجود این عارضه در حداقل یکی از مفاصل در بیش از نیمی از این جمعیت دیده میشود.

هردوجنس زن و مرد مبتلا میگردند، اگرچه در سن کمتر از ۴۵ این عارضه بیشتر در مردان و در سنین بالای ۴۵ بیشتر در زنان مشاهده میگردد.

● استئوآرتریت چطور افراد را مبتلا می کند؟

نحوه بروز استئوآرتریت در افراد مختلف متفاوت است. در برخی از افراد سیر بیماری سریع است و در برخی دیگر علایم جدیتر و شدیدتر هستند.

علت دقیق شروع این فرآیند هنوز مشخص نشده است ولی دانشمندان مجموعه اس از عوامل را در پیدایش این عارضه دخیل می دانند که عبارتند از: اضافه وزن، فرآیند پیری، صدمات مفصلی، و فشارهایی که در بعضی از مشاغل یا بعضی فعالیتهای ورزشی بر مفاصل وارد میشوند.

استئوآرتریت معمولا در مفاصل انتهایی انگشتان، شصت، گردن، کمر، زانوها، و در مفاصل لگن خود را نشان میدهد.

استئوآرتریت تنها باعث بروز مشکل در مفاصل افراد نمیشود بلکه به نحوی روی وضعیت مالی و اقتصادی و همچنین نحوه و شیوه زندگی آنها نیز تاثیر دارد.

چنان: تاثیرات مالی ( هزینه های درمان ، عدم بازدهی مالی فرد در حین درمان ) تاثیرات بر روی نحوه زندگی ( افسردگی ، اضطراب احساس درماندگی، محدود شدن فعالیتهای روزانه ، محدودیتهای شغلی ، بوجود آمدن مشکل در پذیرش مسئولیتها و شرکت جستن در فعالیتهای فرحبخش).

با وجود تمامی این مشکلها افراد مبتلا به استئوآرتریت “میتوانند” زندگی فعال و ثمربخشی داشته باشند که از طریق پیروی از استراتژیهای خاصی است که اهم آنها عبارتند از:

استفاده از داروهای ضد درد ، ورزش و استراحت به میزان کافی ، آموزش به بیمار و اجرای برنامه های حمایتی ، آموزش مراقبت از خود و ایجاد نگرشی خوب از سلامت

بوی بد دهان(Halitosis

بوی بد دهان (Halitosis) یا هالیتوزیس عبارت است از استشمام بوی بد از دهان.البته خود شخص مبتلا به این ناراحتی ممکن است متوجه بوی بد دهان خود نباشد.

گاهی بوی بد از بینی منشاء می گیرد.بیماریهای متعددی سبب ایجاد بوی بد دهان می شوند .

از جمله این بیماری ها می توان موارد زیر را ذکر کرد:

۱- بیماریهای دستگاه تنفسی مانند آبسه ریه و برونشکتازی.

۲- عفونت های دهان والتهاب لثه و دهان ویا پوسیدگی (کرم خوردگی) دندان ها.

۳- نارسائی کبد ، نارسائی کلیه و کتو اسیدوز دیابتی.

۴- عفونت سینوس ها و بیماری های بینی و بیماریهای لوزه .

۵- بیماریهای گوارشی مانند دیورتیکول مری، سرطان مری از نوع زِنکِر.

۶- مسمومیّت با فلزات سنگین.

۷- خوردن بعضی مواد غذائی مانند سیر.

۸- باقیماندن مواد غذائی بین دندانهای سالم و رعایت دقیق بهداشت دهان و دندان که از شایعترین علل هالیتوزیس می باشد.

نوع بوئی که از دهان استشمام می شود ممکن است ما را به علّت بیماری ایجاد کننده بو راهنمائی کند. مثلاً اگر بوی ادرار از دهان کسی استشمام شد ممکن است ، نارسائی کلیه داشته باشد. افردی که زیاد گرسنه باشند یا اینکه کتواسیدوز دیابتی دارند ، دهانشان بوی سیب گندیده (بوی استون) می دهد. در نارسائی کبدی بوی مخصوصی از دهان بیار استشمام می شود که پزشک آنرا می شناسد.

در بیمار مبتلا به آبسه ریه دهان بوی مدفوع می دهد.در موارد دیگر بوی دهان خصوصیّت ویژه ای ندارد.

بوی دهان اگر بعد از بیدار شدن از خواب شدید باشد و بعد از غذا خوردن کمتر شود ، به احتمال زیاد ازدهان یا گلو منشاء می گیرد.

اگر دجار مشکل بوی دهان هستید چند سطر زیر را حتماً بخوانید

• چنانچه سرفه ، خلط چرکی ، سینوزیت و سردرد ،ناراحتی کبدی یاکلیوی دارید ، به پزشک مراجعه کنید.

• اگر دندان خراب دارید، یازخم در دهان دارید یا اینکه لثه شما پیوره داردویا هنگام مسواک زدن از لثه شما خون می آید ، هر چه سریعتر به دندان پزشک مراجعه کنید.

• اگر سیگاری هستید ،همین امروز سیگار را ترک کنید.

• اگر هیچکدام از این موارد را ندارید ،و با اینکه مسواک می زنید باز هم از بوی دهان رنج می برید ، به نکات زیر توجّه کنید:

در مسواک زدن و بهداشت دهان و بینی خود ، دقّت بیشتری کنید.

قبل از مسواک زدن حتماً از نخ دندان استفاده کنید. روش صحیح نخ دندان کشیدن را فرا بگیرید ، زیرا کشیدن غلط نخ دندان، ممکن است به لثه شما آسیب برساند. بلافاصله پس از غذا خوردن ، نخ دندان بکشید و مسواک بزنید.

روزی دو بار مسواک بزنید. طریقه مسواک زدن صحیح را یاد بگیرید.از مسواک نرم استفاده کنید. روش مسواک زدن مهمتر از خمیر دندان است. پس از مسواک زدن دندان ها ، مسواک را چند بار روی زبان از عقب به جلو بکشید. کشیدن مسواک روی قسمت عقب زبان ممکن است ایجاد حالت تهوّع ( حالت به هم خوردگی ) کند، در این صورت سعی کنید با دندانهای خود این قسمت زبان را تمیز کنید.

نوع خمیر دندان خود را هر دو هفته عوض کنید.با رعایت مورد فوق ، بیشتر افراد بهبود می یابند. چنانچه مشکل شما ادامه پیدا کرد ، به پزشک خود مراجعه کنید

غذایی مناسب سالمندان

سالمندان باید تناسب هرم غذایی خود را حفظ کنند. میزان نیاز سالمندان به پروتئین افزایش می یابد. درعین حال نباید مجموع کالری دریافتی آنها بیشتر شود.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز،  سالمندان به میزان دریافت پروتئین موردنیاز بدن خود توجه نمی کنند. این افزایش نیاز به دلیل تغییرات در دستگاه گوارش در دوران سالمندی و این که در کار آنزیم های شکننده پروتئین در دستگاه گوارش اختلالاتی ایجاد می شود و مشکلات جذبی به وجود می آورد روی می دهد.

به علت مصرف نکردن شیر توسط برخی سالمندان به دلیل مشکلات گوارشی به آنان توصیه می شود از منابع دیگری برای دریافت کلسیم استفاده کنند. مصرف روزانه ماست و دیگر مشتقات شیر برای جذب کلسیم ایده آل است.

پزشکان بر مصرف حداقل میزان گوشت قرمز به دلیل داشتن اسید چرب اشباع شده تأکید می کنند. مصرف تنها ۲ تا ۳ بار در هفته گوشت قرمز کم چرب به افراد سالمند توصیه می شود.

در طبخ گوشت سفید باید سرخ کردن گوشت را به حداقل رساند یا حذف کرد.

سالمندان باید در حد نیاز میوه و سبزیجات مصرف کنند. سالمندان علاوه بر مشکلات دندانی برای مصرف سبزیجات در دریافت فیبر و پروتئین های میوه و سبزیجات به دلیل مشکلات گوارشی ناتوان هستند و می توانند به طرق دیگر مانند مصرف آب میوه ها و سبزیجات این مشکلات را حل کنند؛ چراکه مصرف میوه و سبزیجات در کنترل و پیشگیری بیماری ها به اثبات رسیده است.

یبوست در سالمندان، ناشی از تغییراتی که درجدار دستگاه گوارش ایجاد شده می باشد.

تغییر شکل در عضلات و کم تحرکی سالمندان و کهولت سن از عوامل مهم یبوست در این افراد است و مصرف میوه و سبزیجات مناسب و به هنگام می تواند علاوه بر اثرات مفید ذکر شده در رفع یبوست چاره گشا باشد.

به سالمندان توصیه می شود:

از چربی های اشباع شده با منشأ حیوانی کمتر استفاده کنند. روغن زیتون و زیتون جایگزین مناسب برای روغن های اشباع شده است؛ چراکه می تواند جنبه حفاظتی برای عروق سالمندان ایجاد کند و جایگزین مناسب دیگر روغن ها باشد.

مصرف روزانه ۱ تا ۳ گردو به دلیل داشتن امگا ۳ به سالمندان توصیه می شود زیرا: گردو جزء روغن های بافت گیاهی است که می تواند جنبه حفاظتی برای عروق سالمندان داشته باشد.

فراموش نکنیم احتمال ابتلای سالمندان به سوءتغذیه بسیار بالاست. سوءتغذیه می تواند برای سالمندان که در معرض تغییرات سیستم دفاعی هستند، خطر ابتلا به انواع عفونت ها را افزایش دهد.

● ویتامین های موردنیاز

یکی از ویتامین های موردنیاز سالمندان ویتامینD است. افراد سالمند باوجود تغییرات استخوانی وعدم توان حرکت، کمتر در معرض نور خورشید قرار می گیرند و این امر زمینه ایجاد پوکی استخوان در سالمندان را افزایش می دهد.

یکی دیگر از ویتامین های موردنیاز سالمندان ویتامین ب ۱۲ است و یکی از دلایل کمبود این نوع ویتامین در سالمندان اشکالاتی در جذبB۱۲ در دستگاه گوارش است.

به دلیل کهولت سن، موادی که از دیواره معده برای هضم و جذبB۱۲ ترشح می شوند، دچار مشکلاتی می شوند و در درازمدت باعث کمبود ویتامینB۱۲ در سالمندان می شود.

ویتامینB۱۲ در شیر، پنیر و تخم مرغ یافت می شود.

مصرف روزانه ۶ تا ۸ لیوان آب به سالمندان توصیه می شود. سالمندان به دلیل تغییر در مرکز حساسیت به تشنگی که در اثر کهولت سن به وجود می آید، احساس تشنگی در خود نمی کنند و از مصرف آب خودداری می کنند. درحالی که سالمندان نیز به آب فراوان نیازمند هستند.

● گروه های مختلف غذایی موردنیاز سالمندان کدامند؟

▪ گروه نان و غلات:

این گروه شامل انواع نان به خصوص نوع سبوس دار، برنج، ماکارونی، سیب زمینی و سایرغلات است. توصیه می شود سالمندان طبق نیاز انرژی و فعالیت بدنی، روزانه ۹ ۶ واحد از این گروه غذایی را مصرف کنند. هر واحد از این گروه برابر با یک برش به اندازه کف دست (بدون انگشتان) معادل ۳۰ گرم از انواع نان (در مورد نان لواش ۳ ۴ کف دست) نصف لیوان ماکارونی یا برنج پخته و یا یک عدد سیب زمینی پخته متوسط است.

گروه میوه ها و سبزی ها: این گروه شامل انواع میوه ها و سبزی هاست که تامین کننده ویتامین آ و ث، مقداری از ویتامین های گروه ب، آهن و مقدار قابل توجهی فیبر غذایی هستند. توصیه می شود روزانه حداقل دو واحد از گروه میوه ها و ۳ واحد از گروه سبزی ها در برنامه غذایی سالمندان گنجانده شود.

هر واحد از گروه میوه ها برابر با یک عدد میوه متوسط مانند سیب، پرتقال، هلو یا یک چهارم طالبی متوسط و یا نصف لیوان دانه گیلاس یا حبه انگور و یا ۳ عدد زردآلو یا ۴ عدد خرما و یا ۳ عدد انجیر خشک می باشد.
همچنین هر واحد از گروه سبزی ها برابر است با یک لیوان سبزی برگی شکل مانند کاهو و اسفناج و یا نصف لیوان سبزی پخته یا نصف لیوان از سایر سبزی ها خام خرد شده است.

▪ گروه شیر و فرآورده های آن:

این گروه شامل موادی مانند شیر، ماست، پنیر، کشک، دوغ و بستنی است. مواد غذایی این گروه تامین کننده بخشی از پروتئین، کلسیم، فسفر و برخی مواد مغذی دیگر است. توصیه می شود سالمندان روزانه ۳ ۲ واحد از این گروه غذایی مصرف کنند. هر واحد از این گروه برابر است با یک لیوان شیر یا ماست، یک و نیم لیوان بستنی کم چرب، ۴۵ ۳۰ گرم پنیر.

گروه گوشت، تخم مرغ، حبوبات و مغزها: این گروه شامل انواع ماهی، مرغ، گوشت قرمز، تخم مرغ، انواع حبوبات و مغزها (گردو، بادام، فندق، پسته و…) هستند که تامین کننده پروتئین، آهن، برخی از ویتامینها و املاح هستند به ویژه مغزها که دارای مواد آنتی اکسیدان و چربی های مفیدند. مقدار موردنیاز روزانه برابر با ۲ واحد است که هر واحد معادل ۶۰ گرم از انواع گوشت پخته (۳ تکه خورشتی و یا دو کف دست برش ماهی) یا ۲ عدد تخم مرغ یا یک لیوان حبوبات پخته یا نصف لیوان حبوبات خام یا نصف لیوان از انواع مغزها است.

▪ اهمیت مصرف مایعات:

در دوران سالمندی میزان آب بدن و احساس تشنگی کاهش می یابد که زمینه ابتلا به عفونت های دستگاه ادراری، تنفسی، زخم های بستر و یبوست را افزایش می دهد. بنابراین مصرف ۸ ۶ لیوان آب در روز ضروری است. نوشیدن آب آلو یا آب برگه ها نیز سبب گوارشی بهتر و دفع راحت تر می شود.

▪ توصیه ها:

مصرف روغن های گیاهی مانند روغن زیتون به جای روغن های نباتی جامد و چربی های حیوانی در دوره سالمندی ضروری است. بهتر است تعداد وعده های غذایی روزانه افزایش و حجم هر وعده کاهش یابد.

برای جلوگیری از پوکی استخوان، شیر و فرآورده های کم چرب آن، ماهی و مغزهایی مثل بادام، گردو و سبزیهایی مانند انواع کلم در برنامه غذایی روزانه قرار گیرد.

به سالمندانی که مشکل جویدن دارند توصیه می شود غذاهایی به شکل خرد شده، پوره آبمیوه طبیعی و آب سبزیها در برنامه غذایی روزانه استفاده شود.

ورزش های سبک مانند پیاده روی و نرمش در فعالیت روزانه قرار داده شود.

قرار گرفتن در معرض نور مستقیم خورشید به مدت حداقل ۲۰ دقیقه در روز در زمان اوج تابش خورشید نباشد.

مراجعه به متخصص تغذیه و رژیم درمانی برای مشاوره و برخورداری از سلامت تغذیه ای توصیه می شود.

برای پیشگیری و کنترل بیماریهای نظیر دیابت، چاقی، قلبی، عروقی و… کنترل وزن مناسب بدن توصیه می شود.

برای کاهش خطر بیماری های قلبی عروقی از گوشت های سفید بدون چربی و بدون پوست (ماکیان و ماهی) استفاده شود.

پزشکی در ایران باستان

پزشکی در ایران باستان

  وقتی در کاوش‌های شهر سوخته سیستان جمجمه‌ای کشف شد که نشان می‌داد پزشکان آنجا در 5000 سال پیش عمل جراحی می‌کرده‌اند، مهر تایید دیگری بر قدمت پزشکی در ایران باستان زده شد. آن‌طور که در شاهنامه آمده رستم که اهل سیستان بود، با روشی پیشرفته به دنیا آمد که امروزه در جهان به سزارین مشهور است. هزاران سال بعد در دوران اسلامی هم ایرانیان به دنبال کشف راه‌های تازه‌تری در جهان درمان و پزشکی بودند؛ چنان‌ که در قرون وسطی کتاب‌های رازی و ابن‌سینا دست به دست در سراسر دنیا چرخید و ابن‌سین «Avecina» پدر پزشکی جهان  نام گرفت.

 

pezeshki-ghadim

 

بد نیست بدانیدکه...

- اولین پزشکان ایران باستان روحانیان بودند که به نام مغان مشهورند. مغان در بخش غربی ایران قدیم یعنی سرزمین ماد زندگی می‌کردند. درمان بیماری‌های روحی و جسمی مردم کار آنها بود؛ هم پزشک بودند، هم روان‌پزشک. با ذکر و دعا و سرود،‌ روان‌پزشکی می‌کردند و با دارو و چاقو، پزشکی.

 

 - پزشکی در ایران قدیم به 3 شاخه یا تخصص اصلی تقسیم می‌شد: دارو پزشکی (گیاه پزشکی)، جراحی (کارد پزشکی) و روان‌پزشکی. مادها در قدیم همسایه شرقی اروپایی‌ها بودند. اولین گیاهان دارویی از سرزمین ماد به غرب رفت و کلمه ماد (Media) بعدها ریشه وا‍ژه «Medicine» در زبان‌های لاتین شد.

 

- پزشکی ایرانیان چند تخصص فرعی هم داشت؛ چشم‌پزشکی (کحالی)، شکسته‌بندی (جباری/ ارتوپدی)، زایمان، حجامت (رگ‌زنی)، دام‌پزشکی، پزشکی قانونی (پزشکی دادیگ: داد به معنی قانون) و بیهوشی (هوش‌بری).

 

 - رستم چون نوزادی بزرگ و سنگین بود با زایمان طبیعی به دنیا نمی‌آمد و به کمک جراحی با بریدن شکم مادرش رودابه متولد شد. اروپایی‌ها همین داستان را برای سزار پادشاه روم می‌گویند و به همین خاطر این نوع عمل به سزارین مشهور است. سزارین در عربی به «عملیه القیصریه» یا عمل قیصری ترجمه شده (قیصر همان سزار است). فرهنگستان زبان فارسی «رستم‌زایی» را به جای سزارین پیشنهاد کرده است.

 

- اولین بیمارستان‌های تاریخ در ایران و هند ساخته شدند. آنتیوخس دومین پادشاه سلوکی (261-246 پ.م) به درخواست اشوکا- پادشاه هند از سلسله مائوری -دستور داد که در سراسر ایران برای مردم و حتی چهارپایان بیمارستان بسازند.

 

پزشکی در ایران باستان
پزشکی در ایران باستان

 

خیلی از این ابزارآلات در شکل‌های پیشرفته‌تر هنوز در پزشکی کاربرد دارند. سمت چپ، تصویر قیچی و پنس و چاقو در یک کتاب خطی پزشکی به زبان عربی را می‌بینید . زبان علمی ایرانیان در طول هزار سال گذشته پهلوی، عربی و فارسی بود و به همین خاطر بسیاری از کتاب‌های پزشکی ما به زبان عربی است. ابزارهای بالایی هم مدل های قدیمی تری هستند که باستان شناسان پیدا کردند.

 

پزشکی در ایران باستان

استاد داروساز روی کرسی استادی نشسته و یک گیاه دارویی را به شاگردش که روی تشکچه نشسته نشان می‌دهد.

ایرانیان در داروسازی هم تبحر داشتند. آن زمان داروسازان داروهای گیاهی را خشک کرده در هاون می‌کوبیدند و در ظرف‌های مخصوص نگه می‌داشتند. داروهای بدمزه را هم با شیرینی مخلوط می‌کردند تا تلخ نباشد.

 

 

 

پزشکی در ایران باستان

در ایران قدیم پزشکان وقت و بی‌وقت کیف جادارشان را پر از دارو و ابزار پزشکی می‌کردند و به بالین بیماران می‌رفتند. مطب پزشکان که به آن محکمه می‌گفتند معمولا در منزلشان بود؛ به همین خاطر نام پزشک را به عنوان نام کوچه انتخاب می‌کردند تا نقش تابلوی مطب را بازی کند و همه آنجا را بلد باشند. نام بعضی از این پزشکان  هنوز بر کوچه‌ها و محله‌های قدیم تهران باقی مانده است.

 

پزشکی در ایران باستان

پزشکان در بیمارستان کنار تخت بیمار با هم مشورت می‌کنند؛ نمونه کامل یک کمیسیون پزشکی در ایران قدیم. استاد پیر و ریش سفید است.  بقیه هم در حال کارآموزی یا مشورت درباره بیمار هستند. سبک این نقاشی هم جالب است. به پایه‌های تخت نگاه کنید؛ بالاتر از پای پزشکان انگار در هوا معلق است. این تصویر از نسخه خطی کتاب مقامات حریری متعلق به سال734 هجری قمری است که در کتابخانه وین نگهداری می‌شود.

 

پزشکی در ایران باستان

 

گیاه دارویی در چنین ظرف‌هایی نگهداری می‌شد. نور، بعضی از داروها را خراب می‌کرد و  مثل شیشه‌های داروهای امروزی آنها را در ظرف‌های کدر و کوچک نگه می‌داشتند. جالب است که شیشه‌گری ایران بخشی از پیشرفتش را مدیون داروسازی است. زیبایی نقش و نگار گیاهی این ظرف و تناسبش با محتویات گیاهی هم نکته قابل توجهی است.

پزشکی در ایران باستان

این نشان جامعه داروسازان انگلستان است. در بالا هاون داروسازان، در راست جالینوس و در چپ شیخ الرئیس ابن‌سینا را با عبای دانشمندان ایران قدیم که هنوز روحانیان آن را حفظ کرده‌اند می‌بینیم. جالب است که  عبای ایرانی پس از رنسانس، از مدارس قدیم ایران به غرب رفت و هنوز در جشن‌ها و مراسم رسمی دانشگاهی و فارغ‌التحصیلی، آن را می‌پوشند. حتی کلاه مربعی که بر سر می‌گذارند، اقتباسی از دستار استادان  مدرسه‌های ایران قدیم است.

دانش پزشکی در ایران باستان

دانش پزشکی در ایران باستان

دانش پزشکی در ایران باستان(1)

یکی دانشهایی که ایرا‌‌ن‌زمین در آن نقش مهمی را ایفا کرده دانش پزشکی است. دانش پزشکی در ایران پیش از دوره اوستایی و ظهور اشوزرتشت وجود داشته. زمانی که زرتشت که خود نیز یکی از پزشکان برجسته عهد باستان ایران می باشد پا به عرصه وجود می گذارد، قرنها یا هزاران سال بوده که این دانش در ایران زمین رواج داشته است. اوستا که مجموع کاملی از تاریخ و فرهنگ ایرانیان پیش از ظهور زرتشت تا به دوره او می باشد، اشاره‌های بسیاری به دانش پزشکی و پزشکان ایرانی دارد. همچنین در دیگر کتابهای پهلوی و پارسی مانند شاهنامه بدان اشاره ها برمی خوریم.

در متون کهن آمده:

جمشید( چهارمین پادشاه پیشدادی) نخستین کسی بود که استحمام آب گرم و سرد را مرسوم کرد. در دوره پادشاهی او هفتصد سال نه گیاهی خشکید و نه جانداری بیمار شد.

تخصصهای مختلف دانش پزشکی در ایران باستان

دانش پزشکی در اوستا پنج بخش می باشد:

1- اشو پزشک(بهداشت)

2- داد پزشک(پزشک قانونی)

3- کارد پزشک(جراح)

4- گیاه پزشک(دارو عطاری)

5- مانتره پزشک(روان پزشک)

دانش پزشکی در ایران باستان(1)

1- اشو پزشک(بهداشت):

اشو(اشا) بچشم پاکی و راستی می باشد. اشو هم پاکی تن و محیط را شامل می شود و هم شامل پاکی درون(روح و روان و اندیشه) می باشد. یک اشو پزشک بایستی دارای هر دو پاکی(تن و روان) باشد تا بتواند دیگران را درمان نماید. اشو پزشک پزشکی است که به بهداشت و پاک نگداشتن محیط زندگی و شهر و پاکی تن سفارش میکند و به امور بهداشتی رسیدگی می نماید. مانند سازمان بهداری و بهزیستی که هم اکنون نیز در شهرها و روستاها به آموزش بهداشت و نگهداری محیط مشغولند و مردم را آموزش بهیاری می دهند(مانند واکسن زدن ،پرستاری ،کمکهای اولیه و ....) دور نگهداشتن بیماران از جمع و قرنطینه کردن بیماران که دارای بیماریهای خطرناک بودند، پاک نگهداشتن چهار آخشیج مقدس(آب ،باد ،خاک ،آتش) از پلیدی و نیالودن آنها. پاکی محیط خانه کوی و محله و دیگر وظایف در این اندازه از کارهای اشو پزشک بوده. همچنین هر خانواده ایرانی موظف به اجرای این امر بوده اند. ایرانیان هیچگاه چهار آخشیج را به ناپاکی آلوده نمی کردند ، بدین جهت در آب روان خود را نمی شستند و از شستن اشیا آلوده در آب روان پرهیز می کردند. همچنین ادار کردن و آب دهان انداختن را در آب گناهی بزرگ می شمردند. آتش را آلوده به مواد سوختنی دودزا و بدبو نمی کردند و همواره جایگاه آتش را پاک نگه می داشتند، خاک و زمین را به ناپاکی و پلیدی آلوده نمی کردند.همواره در خانه ها و محله ها اسپند و کندر دود می کردند تا هوا همواره هم پاک و خوشبو شود و هم حشرات (خرفستران) و میکروبها کشته شوند. این سنت و آداب هنوز در بین ایرانیان و دیگر اقوام و ملتها مرسوم می باشد.

2- داد پزشک (پزشک قانونی):

این پزشکان بیشتر با علوم پزشکی کار می کردند. کالبد شکافی پس از مرگ جهت تشخیص بیماری و پیدا کردن را درمان برای آیندگان از جمله وظایف آنان بوده ، پزشکان قانونی درگذشتگان را معاینه میکردند و پس از اطمینان حاصل کردن از درگذشته برای آن جواز کفن و دفن صادر می نمودند. اگر مرده نیاز به کالبدشکافی داشت آن را کالبد شکافی می کردند.همچنین امور مومیایی مردگان به دست اینگونه پزشکان بود که این عمل بیشتر در مصر باستان معمول بوده.

3- کارد پزشک(جراح):

دانش پزشکی در ایران باستان(1)

همانگونه که از نام اینگونه پزشکی پیداست نوع بیمار و درمان بخشیدن بیماران توسط این پزشکان، جراحی بوده است.

در وندیداد فرگرد هفتم بند 39 در مورد کارد پزشکی چنین آمده:

کسی که میخواهد پزشک(کارد پزشک) شود یک دِوپرست را جراحی کند و بیمار خوب شود او دوپرست دوم را جراحی کند و بیمار خوب شود او دوپرست سوم را جراحی کند و بیمار خوب شود پس آموزده است و همیشه می تواند کارد پزشکی کند.

همانگونه که در بند بالا اشاره شد یک کارد پزشک بایستی چندین مرتبه این عمل را انجام دهد و پس از پیروز شدن در آزمایش می توانست در این رشته پزشکی فعال باشد.

درباره کارد پزشکی که یک عمل رستمینه(سزارین) زایمان را در ایران باستان نشان می دهد در شاهنامه در خصوص زایش رستم چنین آمده:

پیامـد یکـی موبـد چیـره دست/همان ماهرخ را به می کرد مسـت

شکافیـد بی رنـج پهلـوی مـاه/بـتـابـیـــد مـر بـچه را سـر بـه راه

چنان بی گزندش برون آورید/که کس در جهان این شگفتی ندید

پزشکی که جراحی زایمان را بدین گونه بر روی مادر رستم ،رودابه انجام می دهد، سیمرغ در شاهنامه (سئنا در اوستا) یکی از پزشکان ایران باستان می باشد. سیمرغ که نام وی سئنا می باشد یکی از پزشکان و مغان می باشد وی در کوه(ظاهرا دماوند) می زیسته و شاگردانش نیز در آنجا (دماوند) برای فراگیری دانش می رفته اند و او را ،سئنا مرغ نامیدند به دلیل جایگاه بلندش(بروی کوه). زال پسر سام که پدرش او را از کودکی به نزد سئنا می سپارد تا آموزشهای مورد نیاز را بیاموزد و دانش فراگرد از شاگردان مورد توجه سئنا می شود. بدین سبب زال در برخی گرفتاریهای خود از او کمک می گرفته که زایمان همسرش رودابه در هنگام زایش رستم نیز به دست سئنا علاج می گردد. برای آنکه بهتر به دانش کارد پزشکی در ایران پی ببریم نیاز است آورده شود که در باستانشناسی در شهر سوخته در استان سیستان جمجمه هایی کشف گردید که بروی آنها عمل جراحی انجام گرفته بود.

4- گیاه پزشک(اورو پزشک) :

پیشینه گیاه پزشکی با آغاز پیدایش کشاورزی و گیاه پروری در ایران همراه می باشد. نخستین اقوامی که توانستند به خواص گیاهان دارویی پی ببرند و گیاه درمانی نمایند و از گیاهان به عنوان آرام بخش و تیمار بیماران بهره برند ایرانیان بودند. گیاه پزشکی پس از گذشت هزاران سال در ایران و دیگر نقاط جهان همچنان مرسوم است و یکی از موثرترین درمانها به شمار می آید. گیاه پزشکی در روزگارهای کهن از ایران به دیگر کشورها راه یافت از جمله هند ،‌ چین ،‌میان رودان ، مصر و غیره که هنوز در آن کشورها به ویژه پاکستان و هند رایج است.

در مورد گیاه پزشکی در وندیداد فرگرد 20 بند 6 آمده:

دانش پزشکی در ایران باستان(1)

تمام گیاهان دارویی را ستایش می کنیم و می خواهیم و تعظیم می کنیم. برای مقابله با سردرد؛ برای مقابله با مرگ؛ برای مقابله با سوختن؛ برای مقابله با تب؛ برای مقابله با تب لرزه؛ برای مقابله با مرض ازانه؛ برای مقابله با مرض واژهوه؛ برای مقابله با بیماری پلید جزام؛ برای مقابله با مار گزیدن؛ برای مقابله با مرض دورکه؛ برای مقابله با مرض ساری و برای مقابله با نظر بد و گندیگی و پلیدی که اهرمن در تن مردم آورد.

از متن بالا بر می آید که گیاه پزشکی برای عمده بیماریها به کار می رفته و بیشترین دردها را درمان بخش بوده در یسنا 9 بند 3 و 4 و دیگر بخشهای اوستا به گیاه هوم اشاره شده( در آغاز سخن آورده شد). از گزارش وندیداد ،یسنا و یشتها چنین نتیجه می شود که بسیاری از امراض و ناخوشیها در دانش پزشکی ایران مشخص و پیدا شده بوده و برای مقابله با آنها داروهای مورد نیاز را نیز به دست آورده بودند.

غیر از گیاه هوم نیز گیاهان دیگری در ایران باستان برای پزشکی مورد بهره بوده اند مانند؛ بَرسم کُندر؛ اسپند؛. همچنین عصاره (فشرده) گیاهانی مانند نعنا؛ بیدمشک و عرق چهل گیاه و غیره در گذشته و حال نیز در پزشکی و درمان بیماران مورد بهره قرار می گرفته و میگیرد. برخی گیاهان دارویی علاوه بر جنبه درمانبخشی در مراسم دینی و جشنها از آنها استفاده می شده مانند هوم؛ برسم و اسپند.

5- مانتره پزشک(روان پزشک):

منظور از کلام مانتره سخنی است که با آن بیمار را آرامش می دهند و درمان می کنند، همچنین سخن پاک و مقدس هم معنی می دهد.

آنگاه که روان و روح آدمی همچنان بهم ریخته و پریشان است بهترین درمان و آرامبخش گفتار نیک و امید بخش‌ خواندن کتاب مقدس(گاتها اوستا) شعر و یا گوش دادن به موسیقی می باشد.

وندیداد فرگرد 7 بند 44 آمده:

ای زرتشت ،اگر پزشکانی گوناگون درمان بخش یکی با کارد درمان بخش ، یکی با دارو ، یکی با سخن ایزدی درمان کننده، آن کس که با سخن ایزدی(مانتره) درمان کند درمان بخش ترین درمان کنندگان است.