بقراط پدر بهداشت یا پدر طب؟ |

|
بقراط، بزرگترین طبیب و حکیم یونانی است که در سال 460 قبل از میلاد بدنیا آمد. مشهور است که شاگرد"فیثاغورث" بود. نام او"هیپوکراتس کوسی" است که در کتب اسلامی بنام های ابقراط، ابوقراطیس، بقراطیس آمده است. نام پدرش"هراکلیدس" و نام مادرش"فنارته" است. او از خانواده"اسکلیپیادس" بود که شغل پزشکی، شغل خانوادگی آن ها بود. او بعد از این که مدتی نزد پدرش علم آموخت، نزد"دیمقراطیس" فیلسوف بزرگ، ادامه تحصیل داد و پس از آن مدتی به عنوان پزشک دوره گرد، در آسیای صغیر و سرزمین یونان به سیاحت و طبابت پرداخت تا این که احاطه کامل بر علم طب و پزشکی علمی و تجربی پیدا کرد و به لحاظ تشریح و شناخت بیماری ها، سرآمد همه شد. کارش به جائی کشید که مردم او را چون خدایی می پرستیدند. او اطلاعاتی را که در مصر و در مدارس"کنیدوس و کوس" بدست آورده بود با کمک تجارب شخصی و نبوغ خود دسته بندی و در کتابی با نام ارگانون گرداوری کرد. وی مدت 76 سال عالم و معلم بود و اولین کسی بود که به بیگانگان طب را آموخت و آنان را مانند فرزندان خود می دید و در کتاب"عهد خویش" علت شروع و پایه گذاری آموزش طب به مشتاقان و حتی بیگانگان را نگرانی خود به خاطر از بین رفتن دانش طب می داند. | |
 |
بقراط از نظر بسیار از محققان و پزشکان اولین پزشکی است که توانست خود را از دیدگاه های صرفا عقلایی و فلسفی رها کرده و تا حد زیادی به حقیقت پزشکی نزدیک شود. پایه های فکری او به لحاظ تیپ فکری و نو نگرش پراگماتیک ناتورالیست بوده است. چرا که در بررسی علت ها و معلول ها به طبیعت اعتقاد داشته و همواره تلاش می کرده علت پدیده ها و بیماری ها را در طبیعت پیدا کند. او برخلاف سنت رایج در آن زمان علاقه چندانی به فلسفه های بنیادی و توجیه علت بیماری ها بر اساس مکانیسم های فیزیولوژیک بدن نداشته است و به بیشتر ورودی و خروجی بدن را مدنظر داشته است. شاید اگر او امروز در بین ما بود مبنای کارش را براساس مطالعات Base Evidence یا همان تجربه گرایی صرف می گذاشت و کمتر سراغ پزشکی مولکولی و توجیه پاتولوژی بیماری ها بر اساس فیزیولوژی مولکولی می رفت. بقراط نیز هم عصر سقراط بود و تاثیرات زیادی از او گرفت اما همان گونه که گفتیم او بیشتر عمل گرا و تجربه گرا بود و کمتر به توجیهات فلسفی بیماری ها علاقه نشان می داد. او شاید اولین کسی بود که علل متافیزیکال(ماوراء الطبیعه، شیاطین) را که در آنزمان سایه سنگین شان بر طب احساس می شد را یکسره به کناری نهاد و راه تجربه و تحقیق را بر اندیشمندان طب باز کرد. نظریات پزشکی آن چه از مطالعه و تحقیق در آثار به جا مانده از او بر می آید این است که بقراط نخستین پزشکی است که علت بیماری ها را در خود فرد جستجو می کرده است. او برای اولین بار مفهوم هموستاز یا دینامیسم بدن موجودات زنده را مطرح کرد و اعتقاد داشت که بیماری ها از برهم خوردن این تعادل زنده شکل می گیرند. او این تعادل را تعادل فیزیس نامید. فیزیس واژه ای است که هم خانواده فیزیک امروزی بوده و در کتب بقراط به معنای جسم ارگانیسم به کار می رفته است. او هم چنین بر این باور بوده که عوامل خارجی نیز می توانند بیماری زا باشند اما در شکل گیری بیماری ها بر هم کنش عوامل سرشتی و خارجی هردو موثرند. او برای نخستین بار لفظ"پاتوژن" را بکار می برده است. پاتوژن امروز با همان معنی در طب به کار می رود. بدین ترتیب که عوامل بیماریزا بر"فیزیس" فرد تاثیر گذارده و ایجاد وضعیت"پونوس" را می نمایند. پونوس یعنی یک وضعیت به هم ریخته، که ناشی از یک واکنش ارگانیک غیر اختصاصی به پاتوژن است. پس از آن ارگانیسم تلاش می کند نسبت به این برهم ریختگی یک واکنش اختصاصی بر می آید تا بتواند آن را تا حدامکان کنترل یا از بین ببرد. اما نکته بسیار جالب در مورد مدل فکری بقراط این بود که او بر خلاف بسیاری این واکنش اختصاصی به عامل پاتوژن را بیماری نمی داند بلکه ترکیب برهم کنش پونوس و واکنش اختصاصی بدن را بیماری دانسته و نام آن را"پاگوس" می گذارد. با اندکی تامل در تفکرات این نابغه یونانی آشکارا پی به این واقعیت می بریم که در مدل فکری او در هم فاکتورهای بیرونی(Exciting cause)، هم عوامل عفونی و هم عوامل سرشتی و سیستم ایمنی فرد دخالت داشته اند. طرح نظریه Individualization: او می گفته هر ارگانیسمی بسته به فاکتورهای ذاتی، سرشتی و مادرزادی خود نسبت به پاتوژن ها واکنش خاصی را نشان می دهد و از آن جایی که عوامل مادر زادی، سرشتی و ذاتی در افراد مختلف متفاوت بوده و منجر به بروز استعداد برخی بیماری ها در افراد مختلف می شود. از این رو نمی توان بیماری های مختلف را در افراد مختلف یکسان دانست و با این نظریه انقلابی خود برای نخستین بار مفهوم Individualization را مطرح کرد. بر طبق این نظریه که امروز نیز طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است لازم است برخورد با هر بیمار کاملا اختصاصی و منحصر به فرد باشد. متاسفانه این مفهوم هنوز در پاره ای از موارد نادیده گرفته می شود. رژیم غذایی و شیوه زندگی او از نظر زمانی مقارن با ظهور فیثاغورس بوده است. همان گونه که می دانید فیثاغورس در دوران جوانی سفری به هند، بابل و مغان ایران داشته و با مزاج های سه گانه واتا- پیتا و کافای ایروودیک آشنا شده و بر این اساس و با توجه به تجارب خود ساختار فکری اخلاط اربعه را بنا نهاده است. براساس این نظریه بدن انسان و تمام موجودات عالم از چهار عنصر آتش، خاک، باد و آب تشکیل شده است و ترکیب این عناصر با یکدیگر اخلاط را تشکیل می دهد که در بدن یک فرد سالم این اخلاط با هم در تعادل به سر می برند. زمانی که این تعادل به نفع برتری یک خلط بر دیگری به هم بخورد فرد بیمار می شود. تا این جای کار در اغلب نظریات قبل از بقراط مشترک است و اغلب فلاسفه و به تبع آن اطباء تلاش می کرده اند با بیرون بردن ارواح شریر یا انجام کارهایی از قبل دعا یا مواردی مشابه این اخلاط را به حالت اولیه در بیاورند. اما همان گونه که قبلا هم اشاره شد بقراط پزشکی عمل گرا و به قول امروزی ها پراگماتیک بوده است. او به تجربه دریافته بود مصرف برخی غذاها یا انجام برخی ورزش ها یا تغییر عادات زندگی و خواب فرد می تواند تعادل مزاجی فرد را به او باز گرداند. به همین دلیل او اولین پزشکی است که به دانش تغذیه و تصحیح روش زندگی Life Style به معنای امروزی آن باور داشته و شیوه های کاربردی بسیار جالبی دراین باب دارد. اگر روزی گذرتان به کتاب ارگانون بقراط افتاد مشاهده خواهید کرد که در این کتاب بیش از هر چیز دیگری به احکام غذا خوردن، ورزش کردن، خوابیدن، زندگی زناشویی، اخلاق و بهداشت اشاره شده شده است. شاید بهتر باشد به جهت این حسن توجه او به دانش بهداشت در زمانی که مردم و اطباء هم عصر او کوچک ترین توجهی به مسائلی از این قبیل نداشته اند، پیش از آن که بقراط را پدر طب بنامیم او را پدر بهداشت لقب دهیم که واقعا برازنده اوست. نوآوری های او به این جا ختم نمی شود. چرا که او برای نخستین بار مفهوم سرشت(Constitution) و خلق و خو(Temperament) را مطرح کرد. که البته این مفاهیم تا به امروز دست نخورده باقی مانده اند. به دنبال این تعاریف او مفهوم دیاتز را مطرح کرد. دیاتز همان استعداد ابتلاء افراد مختلف به بیماری های مختلف است مثلا افراد دموی مزاج به بیماری های قلب – عروقی و خونریزی مستعد هستند یا افراد بلغمی مزاج به چاقی و عوارض آن که باز طرح این نظریات در زمانی که اطباء علت دردهای قلبی را به وارد شدن ارواح شریر به بدن بیماران می دانستند، بیشتر به معجزه شبیه بود. |
زندگینامه
دکتر محمد قریب در سال ۱۲۸۸ در تهران متولد شد. پدرش مرحوم علی اصغر خان قریب و از مردم روستای گرکان از توابع آشتیان بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان سیروس و متوسطه را در دارالفنون گذراند. او در سال ۱۳۰۶ شمسی در زمره اولین گروه دانشجویان ایرانی بود که برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به فرانسه رفتند. وی در پایان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دریافت جایزه لابراتور تشریح دانشکده پزشکی شد. وی در سال ۱۳۱۴ نخستین ایرانی بود که توانست در کنکور انترنی بیمارستان پاریس موفق شود.
دکتر قریب، به پاس خدمات چشمگیر علمی، به دریافت نشان دانش از دانشگاه تهران و نشان درجهٔ اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش و نشان عالی لژون دونور از دولت فراسه نائل گشت.
وی در سال ۱۳۱۵ با دوشیزه زهرا قریب دختر مرحوم استاد عبدالعظیم قریب ازدواج کرد. و در سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت. پس از طی نمودن دوره سربازی در سال ۱۳۱۹ به عنوان دانشیار طب اطفال در دانشگاه به فعالیت علمی مشغول گردید. وی ابتدا در بیمارستان رازی به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن به بیمارستان هزار تختخوابی رفت و در آنجا بخش اطفال را دایر کرد. او در سال ۱۳۱۹ کتاب بیماریهای کودکان را به چاپ رساند و در سال ۱۳۳۵ با همکاری دکتر حسن اهری آن را با اصلاحات جدید تجدید چاپ نمود.
دکتر قریب در سال ۱۳۲۱ موفق به دریافت نشان عالی دولت فرانسه شد و در سال ۱۳۵۰ به عضویت هیئت مدیره انجمن بینالمللی بیماریهای کودکان در آمد. همچنین در آخرین سالهای عمر وی موفق به دریافت نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد. وی در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگرههای مختلف بینالمللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش دعوت شد و عضویت چندین مجمع علمی بینالمللی را برعهده داشت. وی اولین تعویض خون را در ایران انجام داد و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود.
همچنین در آخرین سالهای عمر وی موفق به دریافت نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد.وی در طول سالهای فعالیت علمی خود در کنگرههای مختلف بین المللی در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آمریکا، کانادا، ژاپن، ترکیه و اتریش شد و عضویت چندین مجمع علمی بین المللی را برعهده داشت. ایشان اولین تعویض خون را در ایران انجام دادند و از بنیانگذاران انتقال خون در ایران بود.از مهمترین اقدامات ایشان بنیانگذاری و تأسیس اولین بیمارستان تخصصی کودکان یعنی بیمارستان مرکز طبی کودکان به همراه دکتر حسن اهری بود که ایشان این اقدام را در زمان بازنشستگی خود انجام دادند مرحوم دکتر قریب در حین فعالیت علمی فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونهای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم پهلوی انتقاد نموده و پس از واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز پس از امضای یک بیانیه به همراه ۱۰ تن دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمت الهی به دستور محمدرضا شاه از دانشگاه اخراج شدند که این موضوع باعث افزایش محبوبیت ایشان در بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی شد.مرحوم دکتر قریب در سال ۱۳۵۱ به هماچوری (دفع خون از دستگاه ادراری) مبتلا شدند که بعدها تشخیص سرطان مثانه داده شد و اقدامات درمانی انجام شده درایران و آمریکا تأثیر چندانی بر بیماری ایشان نداشته و سرانجام در روز سه شنبه اول بهمن ماه ۱۳۵۳ در بیمارستان مرکز طبی کودکان محل خدمت خود دار فانی را وداع کردند و طبق وصیت خودشان در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شدند.
مرحوم دکتر قریب در حین فعالیت علمی فعالیت سیاسی و اجتماعی نیز داشت به گونهای که بارها در کلاس درس به اقدامات رژیم پهلوی انتقاد نموده و پس از واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز پس از امضای یک بیانیه به همراه ۱۰ تن دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمتالهی به دستور محمدرضا شاه از دانشگاه اخراج شد که این موضوع باعث افزایش محبوبیت وی در بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی گردید.
دکتر محمد قریب دروس پزشکی را در دانشگاه تهران به دانشجویان رشته پزشکی تدریس کرد.